دولت، هر رئیسی که بالای سرش باشد، بخشی از نظام جمهوری اسلامی است. حتی اگر ما رئیس جمهور را دوست نداشته باشیم، اگر به نظام علاقهمندیم باید بپذیریم که با ساز و کارهای موجود در همین نظام (راهبرد مراجعه به آرای مردم) دولتی روی کار آمده است که اکنون بخش اعظمی از چهره نظام ما را شکل میدهد و اگر ما به این دولت چنگ بیاندازیم، چهره نظام عزیزمان را خراشیدهایم.
دکتر روحانی مثل هر رئیس جمهور دیگری، مزایا و ضعفهایی دارد و مثل هر رئیس جمهور دیگری مورد حمایت رهبری است و مثل هر رئیس جمهور دیگری برای کار کردن نیازمند فضای مناسبی در جامعه است. ما چگونه میتوانیم به او کمک کنیم؟
۱- رئیس جمهور و همه اعضای دولت در درجه اول باید مورد حمایت ما باشند. یادتان میآید که اوایل کار احمدینژاد، اگر دولت اقدامی میکرد بیشتر ما سعی در تحلیل خوشبینانه اقدام دولت داشتیم؟ به خاطرتان هست که همین «ما» اواخر کار احمدینژاد هر اقدام دولت را با بدبینی بررسی میکردیم و احتمال هر عقل یا خیرخواهی را از آن رد میکردیم؟
در مقابل دکتر روحانی از هر دوی این شیوهها باید پرهیز کرد. اما گرایش به خوشبینی بسیار بیشتر توصیه میشود. من وزیر فلان را خیلی نمیشناسم، بنای تحلیلهایم را میگذارم بر این که ایشان دارای تجربه، تحصیلات و نیت خوبی هستند و حتما در حال انجام تمام تلاششان برای پیشبرد اهداف انقلاب هستند.
حمایت از دولت، به نظر من این گونه تحقق مییابد.
2- اگر بنا باشد به دولت (یا به معنای وسیعترش به نظام) کمک کنیم، چه راهی در مقابل ماست؟ شاید پاسخ به این سوال کمی سختتر باشد. من احساس نمیکنم که به قدر کافی قدرت داشته باشم که بتوانم به دولت کمک کنم. اصلاً زور من، به کدام سنگی که جلوی راه دولت است میرسد؟ گویی هیچ کدام.
اما اگر حرکت جمعی در بعضی جهات شکل بگیرد، به طور یقینی بعضی مشکلات دولت (و به معنای وسیعترش خود مردم) حل خواهد شد. اگر به خرید محصولات ایرانی اهتمام داشته باشیم، اگر وجدان کاری خود را (حتی اگر شغل آزاد داشته باشیم) بالا ببریم، اگر درخواستهای اعضای دولت را جدی بگیریم (البته اگر اعضای دولت درخواست درست و درمانی از مردم داشته باشند)، اگر هنگام کمبود بعضی اجناس، به آنها حمله نکنیم، اگر همت ارائه گزارش تخلفات به مراجع نظارتی را داشته باشیم، و دهها اگر دیگر میتواند کمک ما به دولت (و به معنای وسیعترش آینده خودمان) باشد. سهم خودمان را در کمک به دولت دست کم نگیریم.
3- انتقاد به دولت هم در حقیقت کمک به دولت است، اما انتقادی که به جا و درست بیان شود.
فلان مسئول دولت راستگویان دروغ گفت. ما هم آن را مثل سیخ در چشم دولت محترم فرو میکنیم. این اشکال وجود دارد اما این شیوه که ما میگوییم آیا به رفع مشکل کمک میکند یا به ایجاد شکاف بین ما و آنها؟ این مسیر آیا خراش ناشی از آن دروغ را از چهره نظام پاک میکند یا آن را عمیقتر مینماید؟
باید به طور جدی راه، ادبیات و شیوههایی بیابیم که بتوانیم از آن طریق نظرات خود را به صورت مستمر با دولت در میان بگداریم. البته
تا که از جانب معشوق نباشد کششی
کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد
دولت نیز باید بخواهد. دولت نیز باید طالب نظرات ما باشد. اما اگر نخواست هم ما باید بگوییم. البته به ادبیاتی که دولت را جری نکند. گاهی برای نجات کسی از آتش، باید فریاد زد. اما این نباید شیوه همیشگی باشد.
به هر صورت باید دقت کرد که نقد دولت از عقدههای باقیمانده از انتخابات و امثال آن مخلوط نشود. هر نقدی را با پاسخ به این سوالات بسنجیم و بعد به قلم بیاوریم یا منتشر کنیم:
- آیا هدف من از این نقد، صرفا اصلاح است؟ آیا اغراض شخصی یا اهدافی به جز اصلاح را با نوشتهام مخلوط نکردهام؟
- آیا ادبیات من، نشان دهنده هدف من است؟ آیا بیش از حد تند نرفتهام؟
- آیا زمان گفتن این حرف، اکنون است؟ دیرتر یا زودتر گفتن این حرف مفیدتر نیست؟
و سوالاتی مشابه که ممکن است شما اضافه کنید.