اَلیومَ تُجزی کلُّ نفس بما کَسَبَت
بخشی از مبارکه هفدهم از غافر
*
کاش به آرزوهای کسب شده هم جزای خیری داده شود. آرزوهای خوبم زیاد است و عمل خوب ندارم.
*
این هم یک آرزوی دیگر.
ره آورد سفر حج من، این چند بیت است که در قم سرودم:
حیف شد بهره نبردم ز سفر
میوه ناچیدم از آن باغ گُهر
دیده ام گنبد خضرای تو را
دلم اما نشده هیچ اخضر
دل و فکر و عملم هر سه تباه
ز دعاها بسیاری ابتر
بین آن منزل و محراب، بهشت
در بقیع تو بهشتی دیگر
وقت خود را سر هر بازاری
به حراجی بفروشیم و به زر
شجره ظاهرمان رو به خدا
لیک صد شاخه دلم همچو شجر
دلِ صد رنگ و لباسی یک رنگ
این تقلب، پیش چشم داور؟
چشم ظاهر چه طوافی می کرد
گِردِ بیتت زِ حَجَر تا به حَجَر
لَیسَ لِلانسانِ الّا ما سَعی
سعی بین صد هزاران دلبر
بعد عمری که ندا داده بیا
آبرو از همه ی عمر، نبر
تا بشویم گنه از روی گناه
دارم اشکی روی اشکی دیگر
چشم زمزم در دو چشم حاجیان
عین من لیکن از آن تنها «تر»
***
عمرمان، فرصتمان، رفت دِگر
حیف شد بهره نبردم زِ حضر
*
به یاد همه دوستان بودم. مخصوصاً دوستانی که در این مدت در مطالب پیام گذاشتند.
می ایستم امروز خدا را به تماشا
ای محو شکوه تو خداوند سراپا
با آمدنت قاعده عشق به هم خورد
لیلای تو مجنون شد و مجنون تو لیلا
ابروی تو پیوسته به هم خوف و رجا را
چشمان تو کانون تولا و تبرا
چون چشم تو دل می برد از گوشه نشینان
شد گوشه شش گوشه برای تو مهیا
از گوشه شش گوشه دلم با تو سفر کرد
ناگاه درآورد سر از گنبد خضرا
*زخم ها با تو چه کردند؟ جوان تر شده ای
به خدا بیش تر از پیش پیمبر شده ای
باز هم عطر گل یاس به گیسو داری
ولی این بار چرا دست به پهلو داری؟
کربلا کوچه ندارد، همه جایش دشت است
یاس در یاس مگر مادر من برگشته است؟
*در میانه مسجدالحرام خواهم نشست و به یاد کوچه های بنی هاشم خواهم بود. کاش می شد در مسجدالحرام هم کوچه باز کنیم و سینه بزنیم. می شود، به زودی. ان شاءالله.
شعرها از «قبله مایل به تو» سروده های سید حمیدرضا برقعی انتخاب شده اند. همچنین این مجموعه، سفرنامه احتمالی من به حج است که پیش از عزیمت، آماده کرده ام و به تدریج منتشر می شود. همه آن را ببینید+
پیشه ندارم جز این کار ندارم جز این
چون فلکم، روز و شب پیشه و کارم طواف
عجب تمثیلی است این که علی (علیه السلام) مولود کعبه است... یعنی باطن قبله را در امام پیدا کن! اما ظاهر گرایان از کعبه نیز تنها سنگ هایش را میپرستند.
حاجی عاقل طواف چند کند؟ هفت هفت
حاجی دیوانه ام، من نشمارم طواف
شعرها از مولانا جلال الدین محمد بلخی و نوشته از شهید سید مرتضی آوینی
جانا به حق دوستی، کان عهد و پیمان تازه کن
بخشی از کتاب فرهنگنامه حج، نوشته مجتبی تونه ای
جمله بالا در وصف مسجد شجره است. همان جایی که احتمالاً ما تا الان واردش شده ایم و مُحرِم بیرون آمده ایم.
همه چیز ما برای خداست و همان خدایی که تا کنون آنها را برای ما حلال کرده بود، حالا آنها را حرام کرده است. از لحظه محرم شدن، تمرین می کنیم که مالکیت خدا را بپذیریم.
وقتی به دور بیت الله گشتیم و در مسعی دویدیم، همان خدایی که به حرمت امر کرده بود، حکم به حلیت می دهد.
به حج می رویم تا عبودیت را تمرین کنیم. عبودیت محض
این مجموعه، سفرنامه احتمالی من به حج است که پیش از عزیمت، آماده کرده ام و به تدریج منتشر می شود. همه آن را ببینید+