پرهنگ

مدیریت فرهنگ، با نرم افزار و گزارش و جلسه!

پرهنگ

مدیریت فرهنگ، با نرم افزار و گزارش و جلسه!

پرهنگ

دغدغه اصلی پرهنگ، فرهنگ است. اما به سیاست، اقتصاد، جامعه و... هم سرک می‌کشد.
پرهنگ بیشتر از نوشته‌های خودم پر شده است، هر چند از نوشته‌های دیگران نیز خالی نیست.
ارادتمند؛ علی اصغر جوشقان‌نژاد

تاريخ پرهنگ
آخرین نظرات
عضوی از راز دل

۲۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جامعه» ثبت شده است

 

کتاب مهارت های زندگی نوشته آقای دکتر حسین خنیفر و خانم دکتر مژده پور حسینی از برخوردهای اجتماعی تا تغذیه و از مهارت های اقتصادی تا کمک های اولیه را شامل می شود. البته این تنوع موضوعی شاید در نگاه اول مناسب به نظر بیاید اما من به طور معمول چنین کارهایی را نمی پسندم. هر چند این کتاب خوب از کار در آمده است. دکتر خنیفر در مسائل اجتماعی و دکتر پور حسینی در مسائل پزشکی تخصص دارند و مجموعه به همین دلیل قابل استفاده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۱ ، ۰۸:۰۷
علی اصغر جوشقان نژاد

 به لطف شازده پسرمان که امسال مدرسه ای شد، مشتری دفاتر تحریر ایام شدیم. دفاتر «زیبای ضروری» که سال ها جای خالی آنها احساس می شد و حالا چند سالی است که امثال آن کمابیش پیدا می شوند.

دفاتر تحریر ایام

اما نکته عجیب، شیوه توزیع این محصولات است. مثلا برای ما که در قم هستیم، دفاتر تحریر ایام فقط از طریق فروشگاه سوره مهر به فروش می رسد! بدیهی است که هیچ پدر و مادری برای خریدن دفتر مشق فرزندشان به «سوره مهر» مراجعه نمی کنند.

نوشت افزار «دارا و سارا» فقط در فروشگاه های کانون پرورش فکری، دفاتر تحریر «ایام» فقط در نمایندگی خاص آن (که نامش را باید حدس بزنید و الا هیچ تبلیغی در محیط انجام نشده است)، دفاتر مشق «سارا و ثمین» فقط در محل جامعه الزهرا و البته چند نوع محصول متفرقه دیگر نیز در فروشگاه کتاب جمکران!!

این توزیع همه جانبه! در قم است و مثلاً ایلام حتماً همان نمایندگی نیم بند را هم ندارد. به علاوه این ها را بگذارید کنار محدودیت تیراژ این محصولات.

سارا و ثمین محل توزیع همه چیزهای انقلابی، در فروشگاه های انقلابی نیست. اتفاقا چنین محصولاتی باید دقیقا در محلی فروخته شوند که محصولات رقیب حضور دارند. لوازم التحریر فروشی محله ما هم باید در کنار دفتر «سیندرلا» و «بن تن»، دفتر «مختار» و «شهید احمدی روشن» را بفروشد. آن وقت رقابت واقعی شکل می گیرد و مشتریان اصلی (دانش آموزان) در این شرایط انتخابگر خواهند بود.

برای خرید دفاتر تحریر کنونی فرزندم، او هیچ اختیاری نداشته است. هر چند که خودش چنین احساسی ندارد و گمان می کند که با اختیار خریده است. و حتی (علیرغم علاقه اش به بن تن) بعضی از این دفاتر را از بن تن بیشتر دوست می دارد. اما حقیقت آن است که من در جایی به او اختیار «انتخاب دفتر» داده ام که فقط همین ها بوده.

طبیعتاً در طرف مقابل نیز اختیاری وجود ندارد. فرزندان بسیاری از اهالی این کشور فقط از بین محصولات سیندرلا، بن تن، باربی و... انتخاب می کنند و هیچ راهی به انتخاب تصاویر زیبا ندارند. در این رقابتِ «سلب اختیار» ما بازنده هستیم، چرا که بیشترینه جبر کشور به سمت محصولات بی فرهنگی است و محصولات فرهنگی نحیف هستند.

راه حل این مشکل آن است که همین محصولات نحیف دقیقا در کنار محصولات اصلی ارائه شوند. مطمئنا کودکان زیادی (و همچنین والدین زیادتری) تصویر کودکانه دانشمندان ایرانی را در حال مراقبت از گوسفند شبیه سازی شده به تصویر درهم و برهم بن تن ترجیح می دهند.

محصولات بی فرهنگی

به علاوه، نیازی نیست که این کار دقیقاً در ایام شروع سال تحصیلی انجام شود. می توان این محصولات را (با حجم کمتر) در ایام تحصیلی بین فروشگاه های لوازم التحریر توزیع کرد و در ایام خاصی تبلیغ بیشتری برای این محصول انجام داد. این مسئله همچنین باعث می شود با سرمایه اولیه کمتر نیز امکان رقابت فراهم شود.

*

در این رقابت البته عامل دیگری نیز نقش آفرین است. محصولات بی فرهنگی متولی مشخصی ندارند و محصولات فرهنگی انقلاب اسلامی صدها متولی دارند و البته دقیقاً همین مسئله باعث پیشرفت محصولات ضد فرهنگ شده است. آنجا کسی اصرار چندانی ندارد که بگوید فلان چیز را من تولید کرده ام و فقط به «پول» می اندیشد و به همین دلیل بهترین راه توزیع را می یابد و بیشترین دامنه اثرگذاری را انتخاب می کند. اما در جبهه فرهنگ انقلاب، متولیان هر کدام دغدغه نام دارند و به همین دلیل فقط در فروشگاه نزدیک به خودشان توزیع می کنند که بتوانند به خوبی نظارت! کنند و آمار مربوطه نیز پر و پیمان باشد و خب البته چیزی که مهم نیست، میزان اثرگذاری و گستره توزیع است.

موسسات خصوصی و دغدغه دار نیز گویی این قاعده دولتی را ناخواسته پیگیری می کنند و توزیع شان را محدود نگه می دارند.

*

خلاصه کلام آن است که جذابیت محصولات فرهنگی هیچ کم از محصولات ضد فرهنگ ندارد و چه بسا با حضور مستمر، عرصه را بر بی فرهنگ ها تنگ کند. کیفیت تولیدشان نیز در بسیاری موارد خوب و قابل رقابت است. اما همه مسئله در نحوه توزیع است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۱ ، ۱۸:۱۲
علی اصغر جوشقان نژاد

اگر مبارزه های جامعه اسلامی را به دو دسته بیرونی و درونی تقسیم کنیم، مبارزات درونی جامعه پیچیده تر و طولانی تر خواهد بود. هنگامی که یک دشمن بیرونی در مقابل ما قرار گرفته باشد، طیف های مختلف جامعه همگرا می شوند و در مقابل آن می ایستند. اما در مبارزات درونی، دشمن واقعی به راحتی مشخص نمی شود و همین مسئله، ابهام را بیشتر و اتحاد را کمتر خواهد کرد.

در مبارزات درونی چه باید کرد؟

شاید مهمترین مسئله در مبارزات درونی جامعه، شناختن مرز بین نفاق و ضعف ایمان است. بعضی افراد در جامعه دچار سست ایمانی هستند و به همین دلیل مواضع و عملکردی اشتباه در کارنامه آنها دیده می شود، حال آنکه بعضی دیگر این مواضع را از روی نفاق درونی خود اتخاذ کرده اند. آیا باید هنگام مواجهه با این دو گروه یکسان برخورد کرد؟

به نظر نگارنده، مهم تر از مبارزه با نفاق، مبارزه نکردن با دیگر مومنان است. چه اینکه در زمان رسول اکرم نیز، با بسیاری از منافقان هرگز به معنای مصطلح ما مبارزه نشد. نه آنکه نفاق نیازی به مبارزه ندارد، بلکه مبارزه با نفاق بسیار با کفر ستیزی متفاوت است.

تفاوت های مواجهه با کفر، نفاق و ضعف ایمان:

در مبارزه با دشمن خارجی، لازم است دشمن به وضوح شناخته و معرفی شود. اما در مبارزه با منافقان، چه بسا نباید او را با عنوان منافق علم کرد.

در مبارزه با دشمن خارجی، تیر مستقیم به سمت دشمن شلیک می شود و حذف او در مقابل نظر قرار دارد. اما در هنگام مبارزه با منافقان، تنها با روشنگری و آموزش دقیق ایمان و آموزه های ایمانی می توان پیروز شد. حمله کردن به منافقان معمولاً دردی را دوا نمی کند و حتی با پاسخ های ایشان همراه می شود که به پیچیدگی بیشتر شرایط می انجامد.

از دیگر سو، افراد سست ایمان نباید به خاطر این ضعف درونی شان از بین مومنان طرد شوند. هر چند تحلیل های اشتباه و عملکردهای مخالف مصلحت از سست ایمان ها سر می زند، اما لازم است با سعه صدر بالا پذیرفته شوند و در دایره وسیع خودی ها قرار گیرند.

شاید یکی از ابعاد آیه شریفه «اشداء علی الکفار و رحماء بینهم» همین نکته است. در بیان رهبری معظم نیز، کلید واژه «جذب حداکثری» چنین معنایی را به ذهن متبادر می سازد.

با این روش، نیازی به قضاوت در مورد نفاق یا ضعف ایمان افراد نیز نخواهد بود. یکی از لغزشگاه هایی که به طور معمول مومنان در آن می غلتند، قضاوت نابه جا در مورد سایرین است. اگر نحوه برخورد ما با منافقان و مومنان سست ایمان، تا حدود زیادی مشابه باشد، طبیعتاً نیازی به قضاوت نداریم. در هر دو حالت باید با گشاده رویی اقدام به تذکر دلسوزانه کنیم و آموزه های ایمانی صحیح را گسترش دهیم؛ بدون آنکه کسی را به آسانی از دایره مومنان بیرون بیاندازیم.

*

پی نوشت:

1. طبیعتاً برای یافتن مصداق منافق به هیچ وجه نباید به سراغ منافقینی که در اردوگاه اشرف اسکان داشتند رفت. چه اینکه اینان «دو رو» نیستند و ظاهر و باطن شان یکی است؛ خراب.

2. یکی از بهترین نمونه های مواجهه با منافقان، رفتارهای شهید مظلوم بهشتی است با بنی صدر. البته به یاد داشته باشید که در آن برهه، شهید بهشتی و بنی صدر اینگونه که ما اکنون می شناسیم شناخته شده نبودند.

3. جهت حفظ امانت: جرقه این نوشته با شنیدن یکی از سخنرانی های حجت الاسلام پناهیان زده شد که به طور گذرا دوران مبارزه جامعه اسلامی را به سه دوره مبارزه با کفر، مبارزه با نفاق و مبارزه نکردن مومنان با یکدیگر تقسیم کردند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۱ ، ۲۰:۰۴
علی اصغر جوشقان نژاد

پلیس راننده متخلف را نگه می دارد.
- گواهینامه؟
- ندارم!
- بدون گواهینامه رانندگی می کنی، از چراغ قرمز هم رد می شوی؟
- خب قانون برای کسانی است که گواهینامه دارند! ضمن اینکه من اصلاً این قانون شما را قبول ندارم. به نظر من چراغ آبی برای ایستادن بهتر است چون حس آرامش به راننده می دهد اما قرمز...
***

همه آنهایی که روزه نمی گیرند، یکسان نیستند. بعضی مسافرند، بعضی بیمارند، بعضی عذرهای دیگری دارند و البته بعضی نیز از سر ضعف ایمان روزه را ترک می کنند. به یقین، حجم دسته آخر، نسبت به همه کسانی که به روزه معتقدند (چه آنانکه عذری دارند و روزه نمی گیرند و چه آنها که می گیرند) بسیار اندک است.

اما چرا اسلام روزه خواری در ملا عام را ممنوع اعلام کرده و برای آن جریمه هایی نیز پیش بینی نموده است؟

مخالفان (که غالباً در همان دسته حداقلی هستند) استدلال را به سطحی مبتذل و نازل می کشانند که:

- اسلام خواسته است دل روزه دارانش با دیدن روزه خواری دیگران آب نشود.

- اسلام می خواهد مردم را به زور به بهشت بفرستد.

- اسلام اصلاً چنین حرفی نزده و این ابداع حکومت آخوندهاست!

و این سطح استدلال، اضافه می شود به حق آزادی در جامعه و نتیجه آن طبیعتاً غیرعقلانی بودن این دستور است.

اما به نظر می رسد که حکمت این حکم شرعی (که قبل از جمهوری اسلامی هم بوده است) چنین مسائلی نباشد. چرا که اگر در منزل خودتان در مقابل روزه داران دیگر، مشغول غذا خوردن شوید (هر چند پسندیده نیست) اما هیچ حد و تعزیری برایش مشخص نشده است. از دیگر سو، روزه خواری معذورین و مخالفان روزه هر دو یکسان دیده می شود.

پیش از آنکه به ریشه این حکم در اسلام بپردازیم، باید به این نکته اشاره شود که بدون توجه به دلیل و حکمتی که ما برای قوانین می یابیم، لازم است قوانین را رعایت کنیم. اگر کسی قانونی را به دلیل آنکه دلیلش را نمی داند یا با آن مخالف است زیر پا بگذارد، قطعاً خلاف عقل عمل کرده است و جامعه را به سمت تشویش و هرج و مرج برده است.

اما به نظر نگارنده، منع اسلام از روزه خواری در محضر عموم، در دو خواسته دین ریشه دارد:

اول: مراعات حال افراد سست ایمان

دوم:حفظ ظاهر جامعه

همه مومنین و روزه داران، به طور قطع در یک سطح ایمان قرار ندارند. اسلام ترتیبی داده است که منافقان و معاندان نتوانند با جوسازی های خود افراد ضعیف تر را ناامید کنند یا تحت تاثیر قرار دهند. حکم ارتداد نیز حکمتی مشابه دارد. ارتداد برای کسانی مصداق می یابد که پس از کافر شدن، کفر خود را به صورت علنی اعلام کنند. در منع از روزه خواری نیز، در محضر عموم جامعه بودن منجر به برخورد می شود تا حاشیه امنی برای افراد سست ایمان فراهم شود.

حفظ ظاهر جامعه نیز اهمیت چندگانه دارد. اول آنکه ظاهر جامعه، بسیار در روحیه افراد آن جامعه اثرگذار است. برای درک بهتر این موضوع باید به تفاوت واقعیت و احساس آن توجه کرد. به عنوان مثال امنیت و احساس امنیت دو مقوله متفاوت است. ممکن است در جامعه ای، امنیت واقعی (وابسته به میزان دزدی و تجاوز و قتل) بسیار کمتر از ایران باشد، اما به دلیل تبلیغ و حفظ مناسب بعضی ظواهر،  در آنجا بیش از ایران احساس امنیت کنیم.

به علاوه، ظاهر جامعه به عنوان یک ابزار تبلیغی مهم در اختیار موافقان و مخالفان جامعه دینی است. بنابراین دین نمی خواهد ابزاری که می تواند در اختیار حامیانش باشد، توسط مخالفانش استفاده شود.

همچنین توجه به ظاهر جامعه، یک فضای مناسب برای تربیت نسل های بعدی ایجاد می کند که در جوامع بد ظاهر! این فضا به سختی فراهم می شود.

البته بدیهی است که هیچ کس نمی تواند اسلام را به ظاهربینی متهم کند. چرا که اگر چندی از احکام دینی به ظواهر نظر افکنده است، در عوض حجم بسیار بیشتری از دستورات دین، باطن افراد و جوامع را مد نظر قرار داده است. خود دستور به روزه داری، یک دستور ظاهری نیست و از این جمله عبادات باطنی در اسلام بسیار بیش از آن است که بتوان آنها را شمرد.

در مقابل اسلام با این سطح از فرامین ثابت کرده که همه جانبه به انسان و جامعه نظر داشت است. نه آنکه فقط باطن را ببیند و ظاهر را فرای آن کند؛ و نه آنکه ظاهر آن همه اهمیت پیدا کند که باطن فراموش شود.

***

مبارزه با روزه خواری در پیشگاه جامعه، برای حفظ سلامت جامعه اسلامیست. پس بهترین کسانی که می توانند (و باید) این مبارزه را انجام دهند، اعضای همان جامعه هستند. چه خوب است اگر خود ما برای حل این مشکل دست به کار شویم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۱ ، ۱۷:۲۲
علی اصغر جوشقان نژاد

اول:

امیر حسن سقا (که پیش از این نمی شناختمش) به خاطر نوشته ای در وبلاگش، بازداشت و محکوم شده است. نوشته ی او در مورد برادر رئیس دستگاه قضاست و همین نسبت فامیلی، انتقادات به برادران لاریجانی را بیشتر می کند.

بسیاری از وبلاگ نویسان در این مورد مطالبی نوشته اند. دو نکته در این نوشته ها برای من بیشتر نمود داشت: اول انتقاد به قوه قضائیه که «چرا حزب اللهی ها را محدود می کنید و نمی گذارید انتقاد کنند» و دوم نظرات مخالفان که تلاش دارند از این مسئله درون خانوادگی، ماهی خود را صید کنند و می گویند «اگر شما طرفدار جمهوری اسلامی هستید، بپذیرید که این هم نتیجه ی همان جمهوری اسلامی است»

دوم:

بارها شنیده ایم اما یک بار دیگر نیز بخوانیم:

امیرالمومنین، زره خود را در دست یک یهودی دیدند و نزد قاضی طرح دعوا کردند. حکم به نفع یهودی صادر شد!

چرا؟  آیا حق با علی نبود؟ یا قاضی اشتباه کرده بود؟

هیچ کدام. ساز و کار قانونی و شرعی که برای این کار وجود داشته، هر چند بهترین ساز و کار ممکن به نظر می آید اما به هر حال ضعف هایی ذاتی دارد که در این مورد نتیجه غلط می دهد.

ظاهراً اگر امیرالمومنین علیه السلام نارضایتی خود را در رسانه های عمومی!! فریاد می کرد، حق داشت. اما او چنین نکرد و حکم را با گشاده رویی پذیرفت.

سوم:

حق با قوه قضائیه است یا وبلاگ نویس ها؟ نمی دانم.

اما آنچه می دانم اشتباه استراتژیک ما در مقابل این ماجراست.

حق انتقاد باید برای همه (و نه فقط حزب اللهی ها) محفوظ باشد. عدالت نیز باید برای همه (و نه فقط وبلاگ نویسان) اجرا شود. اما از دیگر سو، همه (و نه فقط سبزها، بعد از شکست در انتخابات) باید به قانون گردن بگذارند. غرغرهای بعد از حکم قانونی، بیش از هر چیز به ضرر آرمان ماست.

این البته به معنای نفی نقد نیست. اما باید توجه داشت که قوه قضائیه به دو عنصر مهم نیازمند است: اقتدار و اعتماد. البته واضح است که بخش عمده این اقتدار و اعتماد از طریق عملکرد خود دستگاه قضا فراهم می شود. اما فضای رسانه ها نیز به شدت بر این دو اثرگذارند.

به بخشی از فرمایش مقام معظم رهبری دقت کنید:

نباید قوّه‏ ى قضائیّه را تضعیف کرد. قاضى‏ براى اینکه بتواند در جایگاه پیغمبر، درست و با استقرار بنشیند و عمل کند، احتیاج دارد که مورد حمایت نظام باشد؛ باید احساس کند که حمایت و تقویت مى‏ شود و در چشم مردم داراى منزلت است. قاضى، منزلت در نظر عموم و حمایت از سوى مسئولان را لازم دارد. اگر باب انتقادهاى غیر منطقى و خصمانه و عیب‏جویانه و احیاناً با انگیزه‏هاى سیاسى به سمت قوّه‏ ى قضائیّه باز شد به این هر دو نیاز ضربه خواهد خورد: قاضى و دستگاه قضاء از چشم مردم مى ‏افتد و حمایت مسئولان را هم از دست مى ‏دهد. آن‏وقت ما چطور در این فضا توقّع داشته باشیم که قاضى بیاید با شجاعت بایستد و یک ظالم و متخلّف از قانون را- که هم زور و هم زر دارد- به پاى میز محاکمه بکشاند و هیچ‏گونه تحت تأثیر او قرار نگیرد؟ این کار، آسان نیست. اگر ما بخواهیم قاضى این شجاعت و صلابت و اقتدار را داشته باشد که چنین بارهاى سنگینى را که از او توقّع داریم، بردارد، باید او و دستگاهى را که حامى اوست، اوّلًا مورد حمایت قرار دهیم؛ ثانیاً منزلتش را در چشم مردم حفظ کنیم.

چهارم:

عدالت خواهی، از پایه های انقلابی بودن ماست. اما حضرت آقا در زمینه ی روش عدالت خواهی نکته ای شنیدنی داشته اند که کمتر شنیده شده است:

شما مى ‏گوئید که ما شعار عدالت مى ‏دهیم؛ دانشجو را مى ‏گیرند، اما آن کسى را که به عدالت صدمه زده، نمى ‏گیرند. قوه‏ ى قضائیه چنین، یا دستگاه مسئول چنان.

خوب، اینجا شما باید زرنگى کنید؛ یک ‏لحظه از درخواست و مطالبه‏ ى عدالت کوتاهى نکنید؛ این شأن شماست. جوان و دانشجو و مؤمن شأنش همین است که عدالت را بخواهد. پشتوانه‏ ى این فکر هم با همه ‏ى وجود، خودم هستم و امروز بحمد اللَّه نظام هست. البته تخلفاتى هم ممکن است انجام بگیرد؛

شما زرنگى ‏تان این باشد: گفتمان عدالت خواهى را فریاد کنید؛ اما انتقاد شخصى و مصداق‏ سازى نکنید. وقتى شما روى یک مصداق تکیه مى ‏کنید، اولًا احتمال دارد اشتباه کرده باشید؛ من مى ‏بینم دیگر. من مواردى را مشاهده مى‏ کنم- نه در دانشگاه، در گروه‏هاى اجتماعى گوناگون- که روى یک مصداق خاصى تکیه مى‏ کنند؛ یا به‏ عنوان فساد، یا به عنوان کج‏ روى سیاسى، یا به‏ عنوان خط و خطوط غلط. بنده مثلًا اتفاقاً از جریان اطلاع دارم و مى ‏بینم این‏جورى نیست و آن کسى که این حرف را زده، از قضیه اطلاع نداشته است.

بنابراین وقتى شما روى شخص و مصداق تکیه مى‏ کنید، هم احتمال اشتباه هست، هم وسیله‏ اى به دست مى‏ دهید براى اینکه آن زرنگ قانون‏ دانِ قانون‏ شکن -که من گفته‏ ام قانون‏ دان هاى قانون‏ شکن خطرناکند- بتواند علیه شما استفاده کند. شما از دادستان چه گله‏ اى مى‏ توانید بکنید؟ اگر یک نفرى به‏ عنوان مفترى یک شخصى را معرفى کند و بگوید آقا او این افتراء را به من زده. خوب، شأن آن قاضى این نیست که برود دنبال ماهیت قضیه. اگر این افتراء گفته شده باشد، زده شده باشد، ماده‏ ى قانونى، آن قاضى را ملزم به انجام یک کارى مى‏ کند؛ لذا نمى‏ توانیم از او گله کنیم. شما زرنگى کنید، شما اسم نیاورید، شما روى مصداق تکیه نکنید؛ شما پرچم را بلند کنید. وقتى پرچم را بلند کردید، آن کسى که مجرى است، آن کسى که در محیط اجراء مى‏ خواهد کار انجام دهد، همه حساب کار خودشان را مى‏ کنند. آن کسى هم که فریاد مربوط به محتواى این پرچم را بلند کرده، احساس دلگرمى مى‏ کند و کار پیش خواهد رفت.

بنابراین به نظر من مشکلى در کار شما نیست؛ شما جوان هاى مؤمنى هستید که انتظار هم از شما همین است. هر شعار خوبى که داده مى ‏شود، بعد از اتکال به خداى بزرگ که همه ‏ى دلها و زبانها و اراده‏ ها دست اوست، تکیه به شما جوانهاست، امید به شما جوانهاست؛ این را بدانید.

در ادامه: در این رابطه، نوشته جناب میثمی در تریبون را پسندیدم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۱ ، ۰۰:۲۲
علی اصغر جوشقان نژاد

عنوان سال 91 ما را هدایت می کند تا با (مصرف) تولید ملی، حمایت (عملی) از کار(گر) و سرمایه (دار) ایرانی را نشان دهیم. اما چرا باید این کار را انجام داد؟

در متن زیر تلاش شده است با نگاه های مختلف، پاسخ هایی کوتاه به این سوال داده شود.

حضرت آقادلیل ولایت مدارانه

وقتی حضرت آقا نامی را برای سالی انتخاب می کنند، حتماً با اطلاعات دقیقی که از اوضاع کشور و بلکه جهان دارند، می دانند این نکته باید مورد توجه همه قرار بگیرد تا سریع تر به سمت آرمان ها حرکت کنیم. نام سال 91 هم از این قاعده مستثنی نیست و همین که مورد تأکید مقام معظم رهبری قرار گرفته اند، کافی است تا آن را رعایت کنیم.

دلیل عاقلانه

افزایش رونق کسب و کار به نفع همه مردم است. ولی این رونق نه با شعار، که با حمایت مردمی افزایش پیدا می کند. اگر من و شما از کارگر و سرمایه دار کشور خودمان حمایت نکنیم، چه کسی حمایت خواهد کرد؟

دلیل منطقی

اگر منطقی نگاه کنیم، در بسیاری از کالاها خرید خارجی یعنی دور ریختن پول. وقتی شما مواد خوراکی یا اقلام بهداشتی (مثل خمیردندان) یا لوازم مصرفی مثل باتری را از مارک های خارجی انتخاب می کنید یعنی محصولی را خریده اید که بعد از تولید، مدتی در مسیر بوده است تا به ایران برسد، مدت (نامعلوم) دیگری در گمرک بوده تا ترخیص شود، بعد از آن مدتی در اختیار عمده فروش و بعد از آن فروشنده بوده و حالا شما خریده ای. واضح است که از طراوت و تازگی محصول کم شده است و در مواردی (مثل باتری) در حقیقت شما پول مبارکت را برای خرید محصولی داده ای که بخشی از کارایی خود را از دست داده است.

همه انواع محصولات بی کیفیت چینی را نیز به این فهرست اضافه کنید. بعد فواید خرید محصول داخلی را نیز در کنار این مضرات بگذارید و حاصل جمع را محاسبه کنید.

دلیل اقتصادی

هر محصول وارداتی که شما در کنار خودتان می بینید (از همین مانیتوری که جلوی رویتان است تا کاغذ خارجی که کتاب هایتان روی آن چاپ شده) نیازمند یک صادرات بوده است. یعنی اگر می خواهیم چیزی وارد کنیم، نیازمند ارز هستیم و مهمترین راه ورود ارز به کشور ما، صادرات (نفتی و غیر نفتی) است. از طرف دیگر صادرات نفتی یعنی فروش اصل سرمایه و صادرات غیرنفتی یعنی فروش نتیجه سرمایه. بدیهی است که نباید به پول صادرات نفتی دل خوش کرد. یعنی حتی اگر بخواهیم واردات پایدار!! هم داشته باشیم، باید صادرات غیر نفتی را افزایش دهیم.

دلیل حسابگرانه

دو دو تا چهارتا! بچه من چند سال دیگر نیازمند کار است و من باید برای شغل آینده او سرمایه گذاری کنم، یک سرمایه گذاری بلند مدت. اگر بتوانم تعداد زیادی کارخانه را سر پا نگهدارم تا فرزند دلبندم هر گاه که نیازمند کار بود گزینه های زیادی برای انتخاب داشته باشد بهتر است. و البته این کار هزینه ای بیش از سرمایه موجود من نیاز دارد. مگر آنکه من با همه مردم کشورم مشارکت کنم و همه متعهد شویم محصولات ایرانی بخریم تا کارخانه ها به کار خود ادامه دهند و فضای کار آینده فرزندانمان را تضمین کنند.

دلیل اخلاقی

مگر نشنیده اید که چند برابر مالی که در راه خدا انفاق شود به صاحب مال بر می گردد؟ یک کالای ایرانی را که می خری، حتی اگر به نظرت کیفیت-قیمت متناسبی ندارد، نیت انفاق در راه خدا کن. بگو خدایا من به نیت رضایت تو این محصول را می خرم. خدا حتماً عوضش را خواهد داد.

دلیل دینی

خدا نمی خواهد راهی برای تسلط کافران بر مومنان وجود داشته باشد. ما توانسته ایم راه تسلط سیاسی و نظامی را مسدود کنیم. حالا نوبت بستن راه تسلط اقتصادی است. بسم الله

یک شهید جهادگردلیل جهادی

یک عمری از شهدا دم زده ایم و در حمایت از رهبری شعار داده ایم؛ حالا که پای جهاد رسیده است، بهانه نیاوریم که «گران می دهند» یا «کیفیت ندارد» اولا خیلی از محصولات قیمت و کیفیت مناسبی (یا متناسبی) دارند، ثانیا اگر هم نداشته باشند باید گذاشت به پای تیر و ترکش های جهاد اقتصادی. خب جهاد بدون جانبازی و شهادت که نمی شود!!

دلیل میهن پرستانه

سرزمین آریایی ما برای رسیدن به قله های جهانی نیازمند همکاری تک تک هم میهنان وطن پرست است. اگر هر یک از ما، تولیدات هم وطن مان را بر تولیدات بیگانگان ترجیح دهیم، شرایط را برای آبادانی میهمن مان آماده کرده ایم.

دلیل تجربه گرایانه

کشور ژاپن بعد از جنگ جهانی دچار شرایط بد اقتصادی شد. راهکار خروج از آن شرایط افزایش تولیدات داخلی بود. مردم ژاپن برای آن که کشورشان را از پیچ پیشرفت بگذرانند، به خرید محصولات داخلی روی آوردند. حتی هندوانه های زرد و بی آب ژاپنی بیش از هندوانه های سرخ و آبدار خارجی (ایرانی) فروش می رفت تا کشاورز ژاپنی بتواند به کار خود ادامه دهد.

همه این پیشرفت اقتصادی ژاپن مرهون همین از خود گذشتگی مردم است. هر چند، مدتی محصولات بی کیفیت مصرف کردند و حتی عده ای با تولید بی کیفیت سعی در کسب سودهای زیاد کردند، اما در نهایت شرایط به نفع مردم تغییر کرد و حالا ژاپن همان است که می شناسید.

دلیل جامعه شناسانه

بسیاری از آسیب های اجتماعی محصول بیکاری جوانان هستند. اگر قرار باشد آسیب های اجتماعی کاهش پیدا کنند، نیازی نیست کلاس های آموزشی برگزار شود، بلکه کافی است شرایط کاری مناسب برای همگان ایجاد گردد. در نتیجه انگیزه ها تقویت می شود، خانواده ها با نشاط می ماند و آسیب های اجتماعی کاهش می یابد.

من نام لم ینم عنهدلیل دشمن ستیزانه

دشمن قصد جدی کرده است که از ناحیه اقتصاد به ما ضربه بزند. باید در مقابل او ایستاد. نباید گذاشت از هیچ منفذی راه ضربه زدن بیابد. بهترین راه برای جلوگیری از ضربه های دشمن، خود کفایی اقتصادی است که از طریق تقویت تولید ملی به دست خواهد آمد.

دلیل رو کم کنانه

باید روی چینی ها را کم کرد که این همه محصولات بنجل می فرستند و ما هم با اشتهای فراوان همه را می خریم. اگر قرار به بنجل ساختن باشد که دست خودمان چلاق نیست. حالا که کار به اینجا رسیده است محصول با کیفیت تولید می کنیم و کالای داخلی می خریم تا به این چشم بادامی ها ثابت کنیم بهتر از آنها می توانیم.

دلیل جاهلانه

کفر آدم در می آید وقتی می بیند این کافرهای هیچ چیز نفهم پشت سر هم جنس می فرستند توی ایران. انگاری که یک بازار پیدا کرده اند به جمعیت 85 میلیون و حالا هم دارند خدایی می کنند. باید به این از خدا بی خبرها نشان داد که مسلمان ها اگر بخواهند بهتر از آنها می توانند.

دلیل کافرانه

خدا هم که وجود نداشته باشد، قیامتی هم که در کار نباشد، همه چیز هم که در همین دنیا ختم شود، باز هم راحتی آدم ها در این نیست که الان یک چیزی به جیب بزنند و بعد را بی خیال شوند. راحتی در آن است که تصمیمی بگیریم که علاوه بر تأمین موقت نیاز فعلی، شرایط را در بلند مدت اصلاح کند و جامعه را بعد از مدتی بهبود ببخشد. حالا فرض کنیم من محصول خارجی درجه یکی خریدم و امروزم را خوش گذراندم، در بلند مدت با ساختار خراب اقتصادی جامعه، من هم متضرر خواهم شد. خدا هم که وجود نداشته باشد، عقل حکم می کند سود بلند مدت را بر سود گذرا ترجیح دهم.

حضرت آقادلیل ولایت مدارانه
وقتی حضرت آقا نامی را برای سالی انتخاب می کنند، حتماً حکمتی دارد... عمل کنیم
دلیل شما
می شنوم...
۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۸:۴۳
علی اصغر جوشقان نژاد

سال 91 مانند چند سال گذشته نامی اقتصادی یافت تا بدانیم این عرصه، محل جهاد است. سال گذشته مقادیر معتنابهی در مورد تولید ملی نوشته بودم که اکنون در دسترس است. اما در سال جاری من و شما چه می توانیم انجام دهیم؟

1- اولین کاری که هر انسانی در مقابل دستور ولی امر خود می تواند انجام دهد، شعر ساختن درباره آن یا شعار دادن نیست. اولین کار اجرا کردن آن دستور است. بنابراین از هم اکنون خرید کالای خارجی را جزء «اعمال قبیحه» بدانیم مگر آنکه در یافتن مشابه ایرانی اش بمانیم.

2- طبیعتاً اگر همه به بند اول عمل کنند نیازی به بندهای بعدی نیست. اما چون بعضی تصورات اشتباهی از فرمایش آقا پیدا می کنند، بر من و شما فرض است که یک رسانه تحلیل گر باشیم. نه آنکه فقط در وبلاگ خودمان بنویسیم؛ بلکه در بین فامیل و آشنا و غیره و ذلک بحث خرید کالای ایرانی را راه بیندازیم و (با مطالعات قبلی) سعی در تبیین این فرمایش حضرت آقا داشته باشیم.

3- انتشار فهرست سپید، به نظر من تبلیغی مناسب است. من سال گذشته یک بار چنین کاری انجام دادم و از نتیجه آن (در حد وسع ریز وبلاگ خودم) راضی بودم. شما هم از این ایده استفاده کنید.

4- خوب است با شرکت های تولید کننده ایرانی تماس بگیریم. که چه بشود؟ اول اینکه آنها را دلگرم کنیم و دوم آنکه پیشنهادهایی برای بهبود محصولاتشان به ایشان بدهیم. مثلا با شرکت تولید ماشین لباس شویی تماس بگیریم و از او ایجاد امکان آبکشی شرعی طبق نظر مراجع را بخواهیم. یا از گوشی جی ال ایکس تقویم شمسی و اوقات اذان را طلب کنیم. اینگونه پیشنهادها که مطابق الگوی زندگی خودمان است، به کالاهای ایرانی مزیت رقابتی خوبی در مقابل کالاهای خارجی خواهد داد.

حساس بودن نسبت به تولیدات ملی چه در هنگام خرید و چه در مواجهه با دیگران، شاه کلید موضوع است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۱ ، ۱۹:۵۰
علی اصغر جوشقان نژاد

دوستان خوبم در پایگاه «مطالبه آرمانهای انقلاب از صدا و سیما»!

سلام.

خوش ندارم که این نوشته های ما حالت مناظره ی دو طرف یک منازعه را به خود بگیرد. چرا که خود را هم جهت با شما می بینم و همه ی دغدغه های شما و استدلال هایتان را حرف دل خودم می دانم.

تفاوت ما در آرمان ها نیست. در هدف ها نیست. در تغییراتی که انتظار داریم نیست. در اشکالاتی که می بینیم نیست. در آنچه دل مان را می سوزاند نیست. تفاوت ما در اینها نیست. ممکن است تنها تفاوت ما در نوع اقدام باشد.

اگر فهرست بلند انتقادات خود به عملکرد سازمان صدا و سیما را پیش روی من بگذارید، احتمالاً چیزی از آن خط نمی زنم ولی مواردی به آن اضافه می کنم که از بیرون صدا و سیما دیده نمی شوند.

پس آنچه نوشته ام و می نویسم نه برای توجیه وضع موجود و دفاع از آن، بلکه برای کمک به اصلاح آن است:

احتمالاً بسیاری از ما انتقاداتی به صدا و سیما داریم و کم یا زیاد، آن را از خط اصیل انقلاب منحرف می دانیم. با این حساب، چگونه می توانیم این رسانه را اصلاح کنیم؟

راه حل های کوتاه و بلند مدتی که به ذهن من می رسد در دو دسته کلی قابل جمع است:

الف- نقد کنید:

1- برای آنکه از ضعف های صدا و سیما تأثیر نپذیرید، لازم است آن همه با سواد! شوید که بتوانید محتوای آن را به خوبی نقد کنید. البته منظور از سواد قطعاً لیسانس یا فوق آن نیست. منظور سواد رسانه ای است به گونه ای که تشخیص خطاهای رسانه را برای شما ممکن کند. اگر با سواد (با همین تعریف) باشید، طبیعتاً خودتان و اطرافتان را بیشتر از خطرات!! صدا و سیما مصون خواهید کرد.

2- اگر یک مخاطب عادی هستید (و حتی اگر یک مخاطب غیر عادی هستید!) حتماً در مقابل آنچه صدا و سیما به سمت شما می فرستد بی تفاوت نباشید. هر قدمی که به خوبی در جهت اهداف انقلاب اسلامی بود نیازمند تشویق است و در مقابل هر اقدام مخالفی نیازمند تقبیح. گوشی تلفن را بردارید و در راستای اهداف انقلاب چند کلمه به خودتان زحمت بدهید. باور بفرمایید گوش های آقای ضرغامی آن همه تیز نیست که صحبت های زیر لب شما را از این فاصله دور بشنود. شما باید اعتراض خود را به حرکت های بد و تشکر خود را از حرکت های خوب صدا و سیما حتماً از طریق شماره های روابط عمومی منتقل کنید.

اگر کمی دقت بفرمایید این بند بر مرحله تذکر زبانی امر به معروف و نهی از منکر منطبق است... و این دو نیز از فروع دین و واجب اند.

3- اگر دستی به قلم دارید، همین تعریف ها و انقادها را در سایر رسانه ها منعکس کنید. البته همواره توجه داشته باشید که نیت شما از انتقاد، نه تنها غرغر کردن، بلکه اصلاح است. این تذکر از آن روست که یک سره سیاه ننویسید و به محدودیت های موجود توجه کنید.

4- به این فرمایش حضرت آقا توجه کنید:

بینید عزیزان! فکر شما و کارى که کردید و راه نوئى که پیدا کردید، پیشنهادى که به نظرتان رسیده، تأثیرگذارى‌اش فقط این نیست که این فوراً به دستگاه اجرائى منتقل بشود و فوراً یک ترجمه‌ى عملیاتى بشود و اجرائى و عملیاتى شود؛ نه، این تنها تأثیر نیست. یکى از مهمترین تأثیرات همین فکر کردنها این است که شما فضاسازى میکنید، گفتمان‌سازى میکنید. در نتیجه، در یک فضاى معتقد به یک مبناى فکرى یا عملى، رئیس جمهور هم همان جور فکر میکند، وزیر هم همان جور فکر میکند، مدیرکل هم همان جور فکر میکند، کارکنان هم همه همان جور فکر میکنند؛ این خوب است. و شما این کار را انجام میدهید. فکر کنید، بگوئید، بنویسید، در مجامعِ خودتان منعکس کنید؛

طبیعتاً وقتی که شما صدا و سیما را نقد می کنید باید این نگاه را هم در نقد خود بگنجانید. حتی به نظر من این نگاه بسیار موثرتر از نگاهی است که توقع اصلاح فوری همه کاستی ها را دارد.

گفتمان سازی البته لوازمی دارد. با بی ادبی و تندروی نمی توان گفتمان ساخت. گفتمان سازی نیازمند زمان است. حرف مستدل و منطقی با شیوه ای هنرمندانه و ظریف با رعایت حوصله و سعه صدر در طول زمان نه چندان کوتاه می تواند گفتمان سازی کند.

گاهی نیز باید آدم های شاخص را نشانه گرفت. چه اینکه اگر شما بتوانید نویسندگان فیلمنامه های سازمان صدا و سیما را تحت تأثیر افکار دلخواه خود قرار دهید، بسیار موثرتر از آن است که مدیران گروه ها را متأثر کنید.(*)

ب- تولید کنید:

1- فرض کنید جناب ضرغامی بشمار سه! همه بدنه مریض صدا و سیما را اخراج کند، من و شمای غرغرو چطور می توانیم جای خالی آنها را پر کنیم؟ یا اصلاً تصور کنید همان جناب، بشمار سه! شبکه جدیدی تأسیس کردند به نام حزب الله و تقدیم ما کردند، چه هنری داریم برای پر کردن آن؟

اینجا اهمیت کار و تولید مشخص می شود. اگر از صنف هنرمندان محسوب می شوید، حتماً در تولید با کیفیت جهاد کنید. با نگاه انقلابی و دینی به قدری تولید کنید که از طریق سایر رسانه ها در جامعه سر ریز شود. البته صدا و سیما هم اندک اندک صدای شما را خواهد شنید.

مطمئن هستم اگر آدم باعرضه ای! تولیدات خوب خود را به صدا و سیما عرضه کند، این سازمان تاب مقاومت در برابر پخش آن را نخواهد داشت. مشکل قدری هم از ماست که تولید نداریم.

2- خلاقیت از پایه های هنر است. وقتی شما به تکرار بیفتید از هنر فاصله گرفته اید.

از دیگر سو قالب و محتوا از یکدیگر بیگانه نیستند. شما نمی توانید هر سخنی را در هر قالبی بریزید.

ترکیب این دو جمله چنین نتیجه می دهد: «اگر بنا باشد حرف های انقلاب به صورت هنرمندانه گفته شود، دائماً باید قالب های خلاقانه جدیدی برای این کار تولید شود.» این تولیدات (آنچنان که اکنون می بینیم) از صدا و سیما بر نمی آید. چرا من و شمایی که ادعا می کنیم، نیاییم و در این مسیر تلاش نکنیم؟

لازم است همه آن هنرمندانی که درد دین و انقلاب دارند در تولید با کیفیت جهاد کنند. هم به دلیل انتشار سخن انقلاب و هم برای آنکه الگوهای جدیدی از برنامه های دینی تولید شود.

3- همین تولیدات نیز می تواند به گفتمان سازی کمک شایانی کند. اگر قرار است گفتمانی در جامعه گسترش یابد، نیازمند تولیدات رسانه ایست.

***

سخن به درازا کشید. آنچه از نظر من مهم است گسترش دغدغه نسبت به این آرمان هاست (گفتمان سازی) و افزایش غیرت خودمان در دفاع از این دغدغه ها (نقد و تولید جهادی)

*- این ایده از یکی از رفقا گرفته شد. باشد که خودش مفصل تر بنویسد.

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۰ ، ۱۸:۲۵
علی اصغر جوشقان نژاد
خرید کالای داخلی به چه قیمتی رشد اقتصادی می آورد؟
مدتی است که موضوع بحث غیرمجازی من و عده ای از آشنایان، میزان حمایت از تولیدات داخلی است. بعضی معتقدند:
«باید از کالای خوب حمایت کرد، چه ایرانی باشد و چه نباشد.» بعد به این جمله اضافه می کنند: «البته در شرایط برابر، کالای ایرانی ارجحیت دارد.»
عده ای دیگر دقیقاً در مقابل این سخن را می گویند:
«باید از کالای ایرانی حمایت کرد، چه خوب باشد و چه نباشد.»

تفاوت این دو جمله، در مبنای انتخاب کالاست. آیا حمایت از کالای داخلی وظیفه مردم است و باید هر جنس تولید داخلی را با اغماض در مورد کیفیت و قیمت آن خرید؟ یا اینکه اصولاً حمایت از تولیدات وطنی وظیفه ما نیست و دولت باید شرایط را برایشان تسهیل کند، پس جهانی!! بیندیش و هر چیزی را که بهتر بود بخر.

سوالی اساسی تر: «آیا باید از کالای ضعیف حمایت کنیم تا قوی شود یا با آن قهر کنیم تا بفهمد که کالای قوی مشتری دارد؟» یعنی اگر کالای ایرانی در رقابت با نمونه های خارجی ضعیف باشد، خریدن ما باعث تقویت مالی کارخانه و در نتیجه افزایش کیفیت کالا می شود یا نشانه ای می شود برای صاحب کارخانه که «با همین کیفیت هم فروش می رود و دلیلی برای افزایش کیفیت وجود ندارد»؟

و سوال آخر اینکه آیا تفاوتی بین انواع تولیدات داخلی از نظر میزان حمایت وجود ندارد؟ مثلاً تولیدات دولتی که نمونه پربحث آن خودروها هستند باید به میزان تولیدات غیردولتی از حمایت مصرف کننده ها برخوردار شوند؟ از طرفی مدیریت ناکارآمد دولتی بر بنگاه های اقتصادی، افزایش قیمت تمام شده را به دنبال دارد و از طرف دیگر پشت سر این کارخانه دولتی، شرکت های خصوصی فراوانی مشغول فعالیت هستند.

یا در یک تقسیم بندی دیگر، آیا باید از «کالاهایی با استفاده طولانی یا آنهایی که با سلامتی مردم در ارتباطند» و «کالاهایی معمولی تر» یکسان حمایت شود؟

آیا در بین این راه ها، راه میانه ای وجود دارد؟ مرز آن راه کجاست؟

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۰ ، ۱۳:۲۶
علی اصغر جوشقان نژاد

سریال ستایش تمام شد و قانون گریزی را در ذهن جمعی از مردم ایران، زیبا و دوست داشتنی نشان داد.

1- شخصیت اصلی داستان که دوست داشتنی هم بود، در تمام طول داستان در حال فرار از قانون بود. از نظر شرعی و قانونی او خلاف کار بود، ولی ماه ها مردم ایران برایش دل سوزاندند و دعا کردند که بتواند از شر قانون خلاص شود.

2- شخصیت منفی و منفور داستان هم در نقطه مقابل همین دل سوزاندن است. هر چقدر که او بد باشد، ولی حق شرعی و قانونی او بوده که نوه ها را داشته باشد. اما چون پولدار است، آدم بدی است و چون آدم بدی است، باید حقوق قانونی و شرعی اش را هم از او دریغ کرد.

3- حالا این وسط، همه آنهایی که جای ستایش را به مجریان قانون گفته اند، آدم فروش هستند و همه پلیس ها، آدم بد! در مقابل، معتادی که به کمک قانون گریزان می آید، در امتحان الهی پیروز شده است.

4- در ابتدای داستان، برادر ستایش به دنبال فرار از قانون بود. او برای فرار از سربازی در دوران دفاع مقدس، حاضر به فرار از ایران شد و دل ما برایش تپید تا بلکه بتواند فرار کند؛ که نشد. حالا این دلسوزی ما، چه نسبتی با علاقه مان به شهدایی دارد که در همان زمان به سمت مرزهای عراق حرکت می کردند، والله عالم.

5- مرزداران ایران بسیار آدم های ظالمی هستند که باعث مرگ برادر ستایش شدند. خب مگر چه اشکالی داشت که یک جوان ترسو و قانون گریز (که حالا ما به او علاقه مند شده ایم) به صورت قاچاق از مرز می گذشت؟

6- راستی! قاچاق چی ای که کمک کرد تا برادر ستایش را از مرز رد کند هم آدم خوش قول، دوست داشتنی و قابل اعتمادی بود!

7- شوهر ستایش، برای ازدواج با دختر دلخواهش، قید پدر و مادر را زد. این درس مهمی است که جوانان امروز ما سخت نیازمند آن هستند!!! البته این ماجرا ریشه در اعماق خانوادگی این فیلم داشته است. در انتهای داستان دانستیم که مادر ستایش هم دقیقاً همین خلاف را مرتکب شده بود.

8- ترجیع بند سریال ها و فیلم های مذهبی و غیر مذهبی ما هم که دوستی آشکار و پنهان دختران و پسران با هم است. ستایش، آن موقع که با شوهر آینده اش نامحرم بود، با خیالی آسوده به خانه آنها می رفت و شوهر آینده اش چه کار خوبی می کرد که دختر نامحرم را در اتاقش (در گوشه باغ) راه می داد و گاهی با او خلوت می کرد. و چه خوب تر که از پدر و مادرش پنهان می کرد.

ممکن است مسئولین بفرمایند که با فلان جمله و سکانس و دکور و غیره و ذلک نشان داده ایم که این کارها چقدر بد بوده اند. اما این ها اصلاً مهم نیست، مهم آن اثری است که روی مخاطب این فیلم گذاشته شد.

حالا هی سخنرانی کنید که مردم قانون را، حتی اگر به ضرر آنها بود بپذیرند... هی در فضیلت عدالت حرف بزنید... هی آرمان های انقلاب را شعار بدهید... هی تخلف از آرمان ها را فیلم کنید...

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۰ ، ۰۷:۲۳
علی اصغر جوشقان نژاد