پرهنگ

مدیریت فرهنگ، با نرم افزار و گزارش و جلسه!

پرهنگ

مدیریت فرهنگ، با نرم افزار و گزارش و جلسه!

پرهنگ

دغدغه اصلی پرهنگ، فرهنگ است. اما به سیاست، اقتصاد، جامعه و... هم سرک می‌کشد.
پرهنگ بیشتر از نوشته‌های خودم پر شده است، هر چند از نوشته‌های دیگران نیز خالی نیست.
ارادتمند؛ علی اصغر جوشقان‌نژاد

تاريخ پرهنگ
آخرین نظرات
عضوی از راز دل

۱۱۱ مطلب در سال ۱۳۹۰ ثبت شده است

محله ها، ظرف فرهنگ عمومی ما هستند. مصادیق فرهنگ مردم، در کوچه پس کوچه های یک محله جاری است. نوع رابطه همسایه ها با همه محبت یا کینه آنها نسبت به یکدیگر؛ رسم یک محله در مناسبت های خاص؛ روح حاکم بر یک محله؛ حتی نوع در و دیوار و پیچ و خم کوچه و امثال آنها، همگی بخشی از اجزای فرهنگ مردم هستند.

وقتی یک محله خراب می شود، اهالی آن در شهر پراکنده می شوند و همه آنچه در آنجا به آن خو گرفته بودند به فراموشی می سپارند. اگر محله جدیدشان «ریشه» دار باشد، در فرهنگ آن حل می شوند و اگر محله بی سابقه ای را برای ادامه زندگی انتخاب کرده باشند، در بی فرهنگی آن منحل خواهند شد.

گاهی تخریب محله ها، لازمه توسعه شهرهاست. اما با هر دیواری که از یک محله فرو می ریزد، خاطرات زیادی «ظرف وجود» خود را از دست می دهند و خرده فرهنگ های مختلفی رو به زوال می روند.

*

محله کودکی من و جوانی پدرم در حال تخریب است. امشب در مقابل چشمان حیرت زده من، لودری آجرهای خانه یک شهید را جابه جا می کرد. دیر نمی پاید که سقف خانه پدری من هم فرو می ریزد.

در کوچه ها قدمی زدم. پدر شهیدی را دیدم که به سراغ پیشنماز محل رفته بود و خبر شهادت یکی دیگر از جوان های کوچه را به او می رساند. دسته ای از اهالی محل را دیدم که به سر و سینه زنان به منزل شهید جدید آمدند و به پدرش سر سلامتی گفتند. مادری را دیدم که پسرش را به دنبال بازی در کوچه ها می فرستاد تا جلوی چشمش نباشد و خود به عزاداری می پرداخت. خانه ای را دیدم که بارها و بارها تغییر شکل داده بود تا میزبان خانواده های گوناگونی باشد. دختری را دیدم که در این خانه با برادرش دعوا می کرد. دو پسر بچه که از این خانه بیرون آمدند و در کوچه پس کوچه ها دوچرخه بازی کردند. و همین بچه ها را که مشغول فوتبال شدند. و همان دو را که با هم گلاویز بودند. و همان دو را که با هم گریه می کردند. و همان دو را که با هم می خندیدند. و محله ای که با اهالی اش می خندید و گریه سر می داد. روز عید غدیر شعف از کوچه ها لبریز بود و در محرم عزا از خانه ها می بارید. عید که می شد بوی بهار از دیوارها هم به مشام می رسید و رسیدن زمستان از لوله بخاری های بیرون زده از پنجره ها پیدا بود.

در کوچه ها که نه، روی نعش کوچه ها قدمی زدم و ای کاش کسی در کنارم نبود! هرگز گمان نمی کردم تا این حد به این کوچه ها دلبسته باشم.

*

گاهی تخریب محله ها، لازمه توسعه شهرهاست. اما با هر دیواری که از یک محله فرو می ریزد، خاطرات زیادی می میرند.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۰ ، ۰۱:۱۳
علی اصغر جوشقان نژاد

ای به امید کسان خفته! ز خود یاد آرید
تشنه‌کامان غنیمت! ز احد یاد آرید

سر به سر بادیه‌بازار هیاهو شده است
سنگ گور شهدا سنگ ترازو شده است

گر چه مرحب سپر انداخته، خیبر باقی است
بت مگویید شکستیم، که بتگر باقی است

ره دراز است، مگویید که منزل دیدیم
نیست، این پشت نهنگ است که ساحل دیدیم

ره دراز است، سبک‌تر بشتابیم، ای قوم!
خصم بیدار است، یک چشمه بخوابیم، ای قوم!

نه بنوشیم از این رود، که زهرآلوده است
غوطه باید زد و بگذشت که پل فرسوده است

وای اگر قصه ما عبرت تاریخ شود
خیمه قافله را دشنه ما میخ شود

وای اگر بر در باطل بنشیند حق ما
وای اگر پرده تزویر شود بیرق ما

خیمه بگذار و برو، بادیه توفان‌جوش است
کوه، آتش به جگر دارد اگر خاموش است

فتنه می‌بارد و سنگین، ز در و دیوارش
هر که اینجا خفت، سیلاب کند بیدارش

می‌رویم امروز با صاعقه هم‌پای سفر
گردبادیم و ز سر تا به قدم، پای سفر

 محمد کاظم کاظمی

قصه سنگ و خشت

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۰ ، ۱۸:۲۵
علی اصغر جوشقان نژاد

من در قم زندگی می کنم و در قم هم رأی خواهم داد. قم 3 نماینده دارد که از بین 42 نامزد انتخاب می شوند. از این 42 نفر، کمتر از ده نفر شناخته شده اند و راهی برای شناخت مابقی وجود ندارد.

1- علی لاریجانی

2- حجت الاسلام علی بنایی

3- حجت الاسلام رضا آشتیانی

که هر سه نمایندگان فعلی قم هستند.

4- حجت الاسلام مجتبی ذوالنور که جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه بوده است.

5- احمد امیرآبادی فراهانی که در شورای شهر قم بوده است.

و دو شهردار سابق قم:

6- محمد وکیلی

7- محسن عابدینی پور

اعتراف می کنم که انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی، سخت تر از همه انتخابات هایی است که تا کنون شرکت کرده ام. با این همه باید از بین همه گزینه ها، بهترین ها را انتخاب کرد:

1- اولین گزینه ای که برای انتخاب او به قطعیت رسیدم، حجت الاسلام ذوالنور است. سابقه و سلقیه سیاسی او را می پسندم. هر چند گاهی تند روی هایی داشته است، اما اکنون مدتی است که بیشتر بر مسیر اعتدال حرکت می کند.

2- حجت السلام آشتیانی را فردی «بسیار خوب اما بی اثر» می دانستم. لذا قصد رأی دادن به او را نداشتم. تا آنکه از دو منبع جدا گانه (یکی از معتمدینم و یکی از نمایندگان سابق مجلس) شنیدم که ایشان بی سر و صدا اثر گذار بوده اند. بر اساس این گفته ها (که آن را قابل اعتماد یافتم) جناب آشتیانی هر چند هیچگاه در مقابل دوربین و خبرنگاران تحرکی نداشته است، اما طرف مشورت بخشی از نمایندگان بوده است و آثار پشت صحنه داشته است.

*

انتخاب گزینه سوم بسیار مشکل بود. به همین دلیل به روش حذفی رو آوردم. به نظر من خالی گذاشتن برگه رأی کار درستی نیست. به همان دلیلی که باید تحقیق کرد و اصلح را برگزید، باید به تعداد مورد نیاز نیز افراد را یافت و رأی داد. البته اگر به نتیجه نرسیدیم، بحثی دیگر است.

1- آسان تر از همه بنایی حذف شد. با توجه به شناختی که از او دارم هرگز حاضر به رأی دادن به وی نیستم.

2- شهردارهای قبلی قم هم هر دو به راحتی حذف شدند. یکی که در شهرداری عملکرد ضعیفی داشته است و دیگری هم که ادعای موفق بودن دارد، مشغول توزیع شام و تبلیغات سنگین است!! و این بزرگترین ضد تبلیغ برای اوست.

3- لاریجانی، به یکی از شاخص های «ساکتین فتنه» معروف شده است. برایم واضح است که اگر کسی واقعاً ساکت فتنه باشد، قابلیت ورود به مجلس و اخذ مناصب کلیدی را ندارد، اما آیا واقعاً لاریجانی جزء این گروه است؟

برای دانستن پاسخ این سوال (هر چند ذهنیتی در این زمینه داشتم) مدتی تحقیق کردم. خبرهای ایام فتنه را مرور کردم و با معتمدین و صاحبان تحلیل مشورت کردم. نهایتاً به دلیل موضع گیری های دو پهلو و غیر شفاف او و رابطه ای که با سیره هاشمی دارد او را از فهرست خود حذف کردم.

4- تنها کسی که در لیست هفت نفره سرشناسان قم باقی مانده است، امیر آبادی است. او عملکرد مثبتی در شورای شهر از خود نشان داده است و کسانی که او را می شناسند از او راضی هستند. البته شخصاً هیچ شناختی از او نداشتم و با صحبت هایی که در دانشگاه داشت و مشورت هایی که با دیگران داشتم ایشان را هم انتخاب کردم. فردی از قشر پایین جامعه، بی تکلف، متخصص در امر بودجه و همچنین امنیت ملی.

*

آنچه تحقیق کردم و تلاش کردم، برای انتخاب بهترین ها بود و مطمئناً از خطا مصون نیست. اما خدا همین تکلیف را بر عهده ما گذاشته است که تلاش خود را برای انتخاب درست کرده باشیم و من خود را در این زمینه بری الذمه می بینم. امید که خدا از ما بپذیرد.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۰ ، ۲۱:۵۹
علی اصغر جوشقان نژاد

دوستان خوبم در پایگاه «مطالبه آرمانهای انقلاب از صدا و سیما»!

سلام.

خوش ندارم که این نوشته های ما حالت مناظره ی دو طرف یک منازعه را به خود بگیرد. چرا که خود را هم جهت با شما می بینم و همه ی دغدغه های شما و استدلال هایتان را حرف دل خودم می دانم.

تفاوت ما در آرمان ها نیست. در هدف ها نیست. در تغییراتی که انتظار داریم نیست. در اشکالاتی که می بینیم نیست. در آنچه دل مان را می سوزاند نیست. تفاوت ما در اینها نیست. ممکن است تنها تفاوت ما در نوع اقدام باشد.

اگر فهرست بلند انتقادات خود به عملکرد سازمان صدا و سیما را پیش روی من بگذارید، احتمالاً چیزی از آن خط نمی زنم ولی مواردی به آن اضافه می کنم که از بیرون صدا و سیما دیده نمی شوند.

پس آنچه نوشته ام و می نویسم نه برای توجیه وضع موجود و دفاع از آن، بلکه برای کمک به اصلاح آن است:

احتمالاً بسیاری از ما انتقاداتی به صدا و سیما داریم و کم یا زیاد، آن را از خط اصیل انقلاب منحرف می دانیم. با این حساب، چگونه می توانیم این رسانه را اصلاح کنیم؟

راه حل های کوتاه و بلند مدتی که به ذهن من می رسد در دو دسته کلی قابل جمع است:

الف- نقد کنید:

1- برای آنکه از ضعف های صدا و سیما تأثیر نپذیرید، لازم است آن همه با سواد! شوید که بتوانید محتوای آن را به خوبی نقد کنید. البته منظور از سواد قطعاً لیسانس یا فوق آن نیست. منظور سواد رسانه ای است به گونه ای که تشخیص خطاهای رسانه را برای شما ممکن کند. اگر با سواد (با همین تعریف) باشید، طبیعتاً خودتان و اطرافتان را بیشتر از خطرات!! صدا و سیما مصون خواهید کرد.

2- اگر یک مخاطب عادی هستید (و حتی اگر یک مخاطب غیر عادی هستید!) حتماً در مقابل آنچه صدا و سیما به سمت شما می فرستد بی تفاوت نباشید. هر قدمی که به خوبی در جهت اهداف انقلاب اسلامی بود نیازمند تشویق است و در مقابل هر اقدام مخالفی نیازمند تقبیح. گوشی تلفن را بردارید و در راستای اهداف انقلاب چند کلمه به خودتان زحمت بدهید. باور بفرمایید گوش های آقای ضرغامی آن همه تیز نیست که صحبت های زیر لب شما را از این فاصله دور بشنود. شما باید اعتراض خود را به حرکت های بد و تشکر خود را از حرکت های خوب صدا و سیما حتماً از طریق شماره های روابط عمومی منتقل کنید.

اگر کمی دقت بفرمایید این بند بر مرحله تذکر زبانی امر به معروف و نهی از منکر منطبق است... و این دو نیز از فروع دین و واجب اند.

3- اگر دستی به قلم دارید، همین تعریف ها و انقادها را در سایر رسانه ها منعکس کنید. البته همواره توجه داشته باشید که نیت شما از انتقاد، نه تنها غرغر کردن، بلکه اصلاح است. این تذکر از آن روست که یک سره سیاه ننویسید و به محدودیت های موجود توجه کنید.

4- به این فرمایش حضرت آقا توجه کنید:

بینید عزیزان! فکر شما و کارى که کردید و راه نوئى که پیدا کردید، پیشنهادى که به نظرتان رسیده، تأثیرگذارى‌اش فقط این نیست که این فوراً به دستگاه اجرائى منتقل بشود و فوراً یک ترجمه‌ى عملیاتى بشود و اجرائى و عملیاتى شود؛ نه، این تنها تأثیر نیست. یکى از مهمترین تأثیرات همین فکر کردنها این است که شما فضاسازى میکنید، گفتمان‌سازى میکنید. در نتیجه، در یک فضاى معتقد به یک مبناى فکرى یا عملى، رئیس جمهور هم همان جور فکر میکند، وزیر هم همان جور فکر میکند، مدیرکل هم همان جور فکر میکند، کارکنان هم همه همان جور فکر میکنند؛ این خوب است. و شما این کار را انجام میدهید. فکر کنید، بگوئید، بنویسید، در مجامعِ خودتان منعکس کنید؛

طبیعتاً وقتی که شما صدا و سیما را نقد می کنید باید این نگاه را هم در نقد خود بگنجانید. حتی به نظر من این نگاه بسیار موثرتر از نگاهی است که توقع اصلاح فوری همه کاستی ها را دارد.

گفتمان سازی البته لوازمی دارد. با بی ادبی و تندروی نمی توان گفتمان ساخت. گفتمان سازی نیازمند زمان است. حرف مستدل و منطقی با شیوه ای هنرمندانه و ظریف با رعایت حوصله و سعه صدر در طول زمان نه چندان کوتاه می تواند گفتمان سازی کند.

گاهی نیز باید آدم های شاخص را نشانه گرفت. چه اینکه اگر شما بتوانید نویسندگان فیلمنامه های سازمان صدا و سیما را تحت تأثیر افکار دلخواه خود قرار دهید، بسیار موثرتر از آن است که مدیران گروه ها را متأثر کنید.(*)

ب- تولید کنید:

1- فرض کنید جناب ضرغامی بشمار سه! همه بدنه مریض صدا و سیما را اخراج کند، من و شمای غرغرو چطور می توانیم جای خالی آنها را پر کنیم؟ یا اصلاً تصور کنید همان جناب، بشمار سه! شبکه جدیدی تأسیس کردند به نام حزب الله و تقدیم ما کردند، چه هنری داریم برای پر کردن آن؟

اینجا اهمیت کار و تولید مشخص می شود. اگر از صنف هنرمندان محسوب می شوید، حتماً در تولید با کیفیت جهاد کنید. با نگاه انقلابی و دینی به قدری تولید کنید که از طریق سایر رسانه ها در جامعه سر ریز شود. البته صدا و سیما هم اندک اندک صدای شما را خواهد شنید.

مطمئن هستم اگر آدم باعرضه ای! تولیدات خوب خود را به صدا و سیما عرضه کند، این سازمان تاب مقاومت در برابر پخش آن را نخواهد داشت. مشکل قدری هم از ماست که تولید نداریم.

2- خلاقیت از پایه های هنر است. وقتی شما به تکرار بیفتید از هنر فاصله گرفته اید.

از دیگر سو قالب و محتوا از یکدیگر بیگانه نیستند. شما نمی توانید هر سخنی را در هر قالبی بریزید.

ترکیب این دو جمله چنین نتیجه می دهد: «اگر بنا باشد حرف های انقلاب به صورت هنرمندانه گفته شود، دائماً باید قالب های خلاقانه جدیدی برای این کار تولید شود.» این تولیدات (آنچنان که اکنون می بینیم) از صدا و سیما بر نمی آید. چرا من و شمایی که ادعا می کنیم، نیاییم و در این مسیر تلاش نکنیم؟

لازم است همه آن هنرمندانی که درد دین و انقلاب دارند در تولید با کیفیت جهاد کنند. هم به دلیل انتشار سخن انقلاب و هم برای آنکه الگوهای جدیدی از برنامه های دینی تولید شود.

3- همین تولیدات نیز می تواند به گفتمان سازی کمک شایانی کند. اگر قرار است گفتمانی در جامعه گسترش یابد، نیازمند تولیدات رسانه ایست.

***

سخن به درازا کشید. آنچه از نظر من مهم است گسترش دغدغه نسبت به این آرمان هاست (گفتمان سازی) و افزایش غیرت خودمان در دفاع از این دغدغه ها (نقد و تولید جهادی)

*- این ایده از یکی از رفقا گرفته شد. باشد که خودش مفصل تر بنویسد.

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۰ ، ۱۸:۲۵
علی اصغر جوشقان نژاد

این روزها بنر موج وبلاگی مطالبه آرمان های انقلاب اسلامی از صدا و سیما (اینجا؛ شاید هم اینجا) در بعضی وبلاگ ها دیده می شود. مطالبه حقی است و اجرای آن ضروری است. اما...

*

هر چند الآن در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران مدیریت دارم، اما قبلاً خود من نیز منتقد این رسانه بوده ام و همین دغدغه ها را 6 سال پیش گفته ام. پس از آنکه در رسانه ملی مدیر شدم نیز این دغدغه همراه من بود.

آنچه که اینجا می نویسم، نه به معنای عدول از آرمانهاست که به معنای یافتن راه اجرای آنهاست.

*

مطالبه آرمان های انقلاب اسلامی از صدا و سیما، مطالبه حقی است و اجرای آن ضروری است. اما به عنوان یک مطلع از درون صدا و سیما، توصیه می کنم این نکات را هنگام انتقاد به رسانه ملی مد نظر داشته باشید:

1. خروجی عملکرد صدا و سیما، جای زیادی برای انتقاد به او باز می کند. اما هیچ می دانید که این اشکالات چرا در این سازمان ایجاد می شوند؟ مشکل از رئیس سازمان است یا مدیرانش و یا بدنه برنامه ساز؟ طبیعتاً مسئولیت هر اشکالی در صدا و سیما به رئیس آن باز می گردد اما این به معنای آن نیست که اصلی ترین تقصیرها بر گردن او باشد. شاید من -به عنوان عضوی از صدا و سیما- انتقادهای زیادی به عملکرد جناب ضرغامی داشته باشم. اما به جد معتقدم هر مدیر دیگری به جای ایشان بیاید با چالشی به نام بدنه مریض مواجه خواهد شد. و این بدنه که می گویم نه به معنای آن است که همه برنامه سازان «مشکل» دارند و نه به معنای آن که «همه» مدیران سالمند.

غالب و قالب برنامه سازان و تیم اجرایی سازمان صدا و سیما هنوز صدای انقلاب را نشنیده اند! هر نسلی توسط نسل قبلی خود پرورش یافته اند و هیچگاه نسلی انقلابی که از بن دندان به ریشه های انقلاب اسلامی و اهداف آن معتقد باشند در صدا و سیما به صورت فراگیر وجود نداشته است تا بتواند تولیدات خوبی ارائه دهد و نسل بعدی خود را نیز به همین شیوه تربیت کند.

به عقیده من تا زمانی که تولید برنامه ها به همین شیوه و در اختیار همین تیم های مدیریتی و اجرایی باشد تحولی در صدا و سیما دیده نخواهد شد. البته از نظر تکنیکی پیشرفت های خوبی اتفاق افتاده است و می افتد اما از آن نگاهی که جنبش وبلاگی مورد اشاره منتظر تغییر است، خبر زیادی مشاهده نمی شود. دانسته است که بدنه یک سازمان عریض و طویل را نیز یک شبه نمی توان تغییر داد.

2. تولید محتوای رسانه ای آنگونه که دین می پسندند، کمتر تجربه شده است. در نتیجه کسانی که قصد قدم زدن در این وادی را داشته باشند، باید خط شکنی کنند و این کار را سخت خواهد کرد. بی شک تولید کنندگان زیادی هستند که اگر نمونه اولیه داشته باشند، می توانند به خوبی از آن کپی بردارند، اما کسانی که بتوانند آن نمونه اولیه را تولید کنند چند نفرند؟

صدا و سیما به یک الگوی رسانه ای نیازمند است. به عنوان نمونه فکر کنید چگونه می توان برنامه ای برای کودکان ساخت که از یک سو رقاص تربیت نکند و از دیگر سو جذاب باشد؟ می دانم که حتماً چنین کاری نیز راهی دارد، اما این که راهش پیدا شود و بعد از مدتی به کلیشه و تکرار نیفتد، سخت است.

می دانید که ریشه این مشکل نیز به بند اول باز می گردد. برنامه سازانی که خلاق باشند و در عین حال خمیر مایه وجودشان با دین پرورده شده باشد، حتماً راه حل مناسبی برای این قبیل مشکلات خواهند یافت. اما دریغ که کمتر یافت می شوند.

3. صدا و سیما جدی ترین رقیب خود را ماهواره می داند. لذا طبیعی است که تلاش او در جهت افزایش فاصله اش با ماهواره باشد. البته این افزایش فاصله را متأسفانه در محتوا دنبال نمی کند و در آمار مخاطبان به دنبال آن است. یعنی بعضی برنامه های رسانه ملی اندک اندک فاصله کمتری با برنامه های ماهواره ای می یابند تا بیننده شان بیشتر شود. و این یعنی مرعوب شدن در مقابل ماهواره.

فارغ از آنکه شیوه صدا و سیما برای پیشی گرفتن از ماهواره صحیح است یا نه، باید اعتراف کرد که اکنون عملکرد موفقی داشته است. همچنین باید مد نظر داشت که آفات گرایش مردم به رسانه های بیگانه غیر قابل کنترل است.

4. هر چقدر که عملکرد صدا و سیما را بد بدانیم، باز هم خوبی هایی در همین سازمان هست که قابل ذکر باشند. در بین برنامه های سیمایی، امثال «این شب ها» و «راز» بوده اند و هستند. فیلم هایی مثل مختارنامه در همین سازمان ساخته شده اند. بخواهیم یا نخواهیم شبکه های رادیویی معارف و قرآن از همین سازمان هستند. مجموعه هایی مانند مستند شاخص نیز از تولیدات همین رسانه اند. بخشی از حضور میلیونی مردم در انتخابات و راهپیمایی ها نتیجه عملکرد همین سازمان است. به جز اینها بعضی کارهای خوب سخت افزاری و برخی اقدامات دیده نشدنی در زمینه پدافند غیرعامل که ارزش آنها تنها در هنگام بحران مشاهده خواهد شد و...

متاسفانه اکثر قریب به اتفاق انتقادهای ما حزب اللهی ها بدون توجه به نکات مثبت عملکرد سازمان صدا و سیماست. کسی که انتقاد شما را می بیند، طبیعی است که در مقابل آن موضع بگیرد. اگر احساس کند که شما بدون توجه به زحماتش او را نقد می کنید، احتمالاً هرگز از لاک دفاعی بیرون نمی آید. اگر هدف ما از انتقاد، کوبیدن طرف مقابل یا مطرح کردن خویش باشد که هیچ؛ اما اگر هدفمان اثرگذاری است، ذکر نقطه های روشن عملکرد صدا و سیما ما را صدها قدم به هدف مان نزدیک تر می کند.

به علاوه صدا و سیما خود به خود در مقابل هجمه رسانه های بیگانه قرار دارد و چشم یاری اش به ماست تا از او دفاع کنیم. اگر نمی توانیم تمام قد پشت سرش بایستیم، دست کم فضایی که با انتقادهایمان از این رسانه می سازیم یک سره تیره و تاریک نباشد.

*

هنگامی که ما بچه حزب اللهی ها از صدا و سیما انتقاد می کنیم، شایسته است که این چهار نکته را در چشم داشته باشیم.

۱۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۰ ، ۰۱:۱۴
علی اصغر جوشقان نژاد
بشر پیشرفت کرده است. کامپیوتری ساخته که در عرض یک ثانیه چند میلیون محاسبه انجام می دهد. خود بشر هم سرعت زیادی پیدا کرده. اگر با قطار سریع السیر برود می تواند تا چند صد کیلومتر را در یک ساعت طی کند. با ماشین خودش -اگر پلیس نباشد- تا 200 را هم امکان پر کردن دارد.
بشر پیشرفت کرده است.
سرعت...
*
آیا سرعت زیاد مطلوب است؟ حتما پاسخ مثبت است! کارها سریعتر انجام می شود و همه چیز زودتر به نتیجه می رسد. گویی عمر بشر طولانی تر شده است. آدمی که هزار سال پیش به زحمت یک بار در طول عمر خود به حج می رفت و همین سفر چند ماه از عمر او را می گرفت، حالا در عرض یک ماه چند سفر خارجه و داخله را هم می تواند تجربه کند.
سرعت زیاد، عمر ما را طولانی تر کرده است.
*
آیا سرعت زیاد مطلوب است؟ پاسخ حتماً مثبت نیست! چرا که اشکالاتی هم در زندگی ایجاد شده که با این سرعت زیاد مرتبط هستند.
وقتی که همه کارهای ما سریع انجام می شوند، ما به سرعت به «سرعت» عادت می کنیم. سرعت زیاد عمر ما را طولانی می کند، اما عادت به سرعت، حوصله را کم و کمتر خواهد کرد.
هر چیزی که طول بکشد، برای آدم های کم حوصله یعنی شکنجه، یعنی عذاب؛ و عمر طولانی هم لابد عذاب است.
آدمی که قبلاً با حوصله زندگی می کرد و صد سال (ده سال کم و زیاد) از خدای تعالی عمر می گرفت، حالا پنجاه سال (ده سال کم و زیاد) عمر می کند و به قدر آن صد سال فرصت می سوزاند و طبیعتاً کم حوصلگی می کند و غر می زند.
*
رد پای این کم حوصلگی در خیلی جاهای زندگی ما پیداست.
پیرمردها که نماز می خوانند، اذان و اقامه را فراموش نمی کنند و این نه به خاطر «پیر» بودن آنهاست. آنها عادت کرده اند با حوصله هر کاری را انجام دهند و ما حتی اگر اذان را به یاد بیاوریم حوصله اش را نداریم.
وقتی سوار ماشین هستیم، جو سرعت بیشتر ما را می گیرد و به همین دلیل بخشش و گذشت یک راننده کم از وقتی است که همو پیاده باشد. پیاده مقابل در از تعارف کم نمی گذارد و سواره تا پای جان راه را از تو می گیرد.
گسترش ریز نویسی در اینترنت هم معلول همین کم حوصلگی مخاطبان است. همچنین همه روزه شدن سریال ها که پیشتر هفته ای یک قسمت پخش می شدند و ما هفت داستان را در طول یک سال پی می گرفتیم و حالا یک داستان هر شب پخش می شود تا یک ماهه به نتیجه اش برسیم و حوصله مان سر نرود.
از همین قسم می دانم ساندویچ را و آمپول را و سزارین را و پیامک را و...
*
بشر پیشرفت کرده است و این «پیشرفت» زندگی را به کام بشر تلخ کرده است. پیاده روی در شیرین شدن زندگی بسیار موثر است. همچنین تماس گرفتن با دیگران به جای پیام زدن به ایشان و حتی ملاقاتشان به جای تماس گرفتن. و پختن قرمه سبزی یا اذان گفتن پیش از نماز و خواندن تعقیبات پس از آن...
*
سرعت، دزد حوصله است.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۰ ، ۱۹:۵۴
علی اصغر جوشقان نژاد
این چندمین بار است که اینجا را باز می کنم، چند خطی می نویسم و بعد همه را پاک می کنم.
*

پر شد آیینه از گل چینی

آه از این جلوه های تزئینی

گفته بودی چگونه می گریم

به همین سادگی که می بینی

سکه زندگی دو رو دارد

گاه غمگینی و گاه غمگینی

شاخه های همیشه بالایی

ریشه های همیشه پایینی

عاقبت میهمان یک نفریم

مرگ با طعم تلخ شیرینی

از فاضل نظری- کتاب آن ها

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۰ ، ۱۵:۲۶
علی اصغر جوشقان نژاد
احساس می کنم به یک سال قبل برگشته ام...
در نوع خودش پیشرفت بزرگی برای من به حساب می آید. همه چیز از اول شروع می شود.
*
شروع دوباره بهتر از ادامه دادن یک شکست است.
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۰ ، ۲۰:۵۸
علی اصغر جوشقان نژاد

کدام بهتر است؟

همه اشکال کار مرا بدانند

یا

هیچ کس نداند

حتی خودم!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۰ ، ۱۹:۴۹
علی اصغر جوشقان نژاد

سال 52 هجری قمری

... در این زمان، زیاد به شدت به سرکوبی شیعیان مشغول بود. گاه می شد که وی دستان هشتاد نفر از اهالی کوفه را قطع می کرد. او ابتدا از آنها می خواست تا از امام علی علیه السلام بیزاری بجویند. زمانی که آنان از این کار خودداری می کردند، آن را بهانه کرده، ایشان را می کشت و خانه هایشان را نیز خراب می کرد...

سال 61 هجری قمری

... حضرت اباعبدالله را نه دشمنان، که دوستان او به قتل رساندند. همانهایی که حاضر بودند دستان شان قطع شود ولی به پدر بزرگوار حسین بن علی ناروا نگویند...

سال 1433 هجری قمری

... ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند؟

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۰ ، ۲۳:۰۲
علی اصغر جوشقان نژاد