پرهنگ

مدیریت فرهنگ، با نرم افزار و گزارش و جلسه!

پرهنگ

مدیریت فرهنگ، با نرم افزار و گزارش و جلسه!

پرهنگ

دغدغه اصلی پرهنگ، فرهنگ است. اما به سیاست، اقتصاد، جامعه و... هم سرک می‌کشد.
پرهنگ بیشتر از نوشته‌های خودم پر شده است، هر چند از نوشته‌های دیگران نیز خالی نیست.
ارادتمند؛ علی اصغر جوشقان‌نژاد

تاريخ پرهنگ
آخرین نظرات
عضوی از راز دل

۹۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ولایت فقیه» ثبت شده است

آمده‌ام نشسته‌ام پشت دستگاه، ولی مطلب جدیدی ندارم. می‌گردم بین مطالب قدیمی که به مطلب زیر بر می‌خورم. اصل مطلب برای سری اولی است که وبلاگ ما راه اندازی شد یعنی حدود دی ماه سال گذشته که البته یک سری چیزها هم الان به آن اضافه شد. بخوانید و برایمان حرف بزنید...

* * * * * * * * * * * * * * * * *


می‌گفت این وبلاگها چه جور مخاطبهایی دارند؟
می‌گفت شما هم بیکاریدها. به جای اینکه وقتتان را بگذارید روی درس، همه‌اش می‌روید سراغ اینترنت.
سلمان را هم می‌شناخت به وبلاگش هم سر زده بود. کلی سوال و انتقاد و پیشنهاد داشت. احساس کردم بعضی‌هایش وارد نیست، اما خیلی از آنها هم درست بود.
خوانده بود که «سرش را آورد بالا ببیند کی سوت می‌زند، خمپاره بود.» می‌گفت خوب که چی؟
می‌گفت من نمی‌فهمم هدف شما از گفتن و نوشتن این جور خاطرات جنگ چیست؟
درست است که بعضی از این خاطرات، حال و هوای زیبای آن روزها را زنده می‌کند اما این فقط برای آنهایی خوب است که با آن روزها پیوند معنوی برقرار کرده باشند. تازه برای آنها هم خوب هست اما به هیچ وجه کافی نیست.
می‌گفت بعضی از این خاطره‌ها را نقل کردن و باقی را نگفتن مثل این است که بگوییم«فلانی را دیدی سر جلسه امتحان چه تند تند می‌نوشت؟ چقدر برگه‌اش تمیز بود و مرتب. چه سریع امتحانش را داد و رفت و چه نمره خوبی گرفت و...» اما هرگز نگوییم «فلانی این‌طور درس خواند که آن‌طور امتحان داد. برنامه‌ریزی‌اش این‌جوری بود که امتحانش آن‌جوری بود...» «زندگی‌اش این‌تیپی بود که مرگش آن‌تیپی بود.»
البته ما خیلی خیلی چاکر آقا سلمان و رفقای خوبشان هستیم و مطمئنیم که ایشان و دوستانشان اجرشان را از همان‌هایی که برایشان کار می‌کنندمی‌گیرند. اما به هر حال این حرفهایی بود که بود.
حرفهای دیگری هم هست مثل اینکه شهید بهشتی یا شهید رجائی یا شهید باهنر یا... چه فرقی با شهدای جنگ هشت ساله دارند که همه یادشان رفته که اینها هم شهیدند. تفکر اینها هم برای جامعه ما لازم است....
می‌گفت و می‌گفت و می‌گفت، اما خودمانیم پر بیراه هم نمی‌گفت.
باز هم تاکید می‌کنیم که خیلی خیلی چاکر آقا سلمان و دوستانیم.


امضاء: ثاقب

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۸۲ ، ۰۸:۰۸
علی اصغر جوشقان نژاد
بسم الله الرحمن الرحیم
الم تر کیف فعل ربک باصحاب الفیل
الم یجعل کیدهم فی تضلیل
و ارسل علیهم طیرا ابابیل
ترمیهم بحجاره من سجیل
فجعلهم کعصف ماکول

طبس یک حادثه نیست
یک سنت الهی است.
سالگردش....
عبرت انگیز باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۸۲ ، ۱۳:۰۵
علی اصغر جوشقان نژاد
می‌جوشد اندرونم
یک عشق آسمانی
گویا حسین امشب
در من حضور دارد.
سبزی این حضورش
طاقت ز من بریده
سیلاب اشک و ماتم
بر روی دیدگانم
خواب از رخم دریده
گویا علی اصغر
جانی به تن ندارد
آرام و ساکت و خوش
در دامن ربابه
رویای آب بیند
خواب فرات بیند.
زینب در آن سیاهی
با آن دل خدایی
طاقت ز دست داده
زیرا حسین امشب
او را سلام داده
یعنی که خواهر من
فردا که کشته بینی
از کشته پشته بینی
رو در برابر خصم
گریه نکن تو از عجز
زیرا پیام من را
باید بری به فردا
بر عاشقان زهرا



اربعین حسینی آمد....
اما آقایمان نیامد.
این هر دو بر عاشقان زهرا
تسلیت


امضاء: مهدی

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۸۲ ، ۰۷:۰۲
علی اصغر جوشقان نژاد

داشت با خودش فکر می‌کرد که خواب می‌دیده یا الآن خواب است. خوب که فکر می‌کرد می‌دید که از هیچکدام مطمئن نیست. آخر چه کسی باور می‌کند که یک فرشته...؟
داشت با خودش فکر می‌کرد که مرز رویا و حقیقت چقدر واضح است؟ یعنی می‌شود گلی را در خواب بوییده باشی و حالا بوی آن اتاق را پر کرده باشد؟
داشت با خودش فکر می‌کرد -منظورم این است که داشت زیر لب زمزمه می‌کرد- که چه کسی باور می‌کند که یک فرشته...؟ و مشتی آب به صورتش زد. سردی آب خواب را از سرش پراند. دوباره بازگشت و به اتاق نگاه کرد. مثل اینکه همین یک لحظه پیش آنجا ایستاده بود و صدایش می‌کرد و بعد تلفن زنگ زد. یا نه اول صدای زنگ و بعد فرشته... .
آخر چه کسی باور می‌کند؟ ولی او خودش دیده بود. حتی اگر ندیده بود، حالا که بیدار شده است. واقعا چه کسی می‌توانست جز یک فرشته او را از خواب بیدار کرده باشد؟ حتما خودش بوده.
دوباره لب حوض برگشت و وضویش را تمام کرد. عکس ستاره‌ها در حوض تکان تکان می‌خورد. به آسمان خیره شد. تصمیمش را گرفت. حتما خودش بوده. در را پشت سرش بست.
-«هیشکی باورش نمی‌شه یه فرشته منو از خواب بیدار کرده...»
الله اکبر را که گفت اتاق پر از بوی گل شد.


نویسنده:سید صالح

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۸۲ ، ۰۸:۳۰
علی اصغر جوشقان نژاد
اصلا مگر ما صاحبخانه‌ایم...
آمدید نبودیم.
خانه تکانی داشتیم، خوب تمام شد.
حالا اگر بیایید قدمتان سر چشم... یا علی!

برای تعجیل در ظهور آقا امام زمان، لطف کنید مرد باشید

نویسنده: طه

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۸۲ ، ۰۲:۲۶
علی اصغر جوشقان نژاد