پرهنگ

مدیریت فرهنگ، با نرم افزار و گزارش و جلسه!

پرهنگ

مدیریت فرهنگ، با نرم افزار و گزارش و جلسه!

پرهنگ

دغدغه اصلی پرهنگ، فرهنگ است. اما به سیاست، اقتصاد، جامعه و... هم سرک می‌کشد.
پرهنگ بیشتر از نوشته‌های خودم پر شده است، هر چند از نوشته‌های دیگران نیز خالی نیست.
ارادتمند؛ علی اصغر جوشقان‌نژاد

تاريخ پرهنگ
آخرین نظرات
عضوی از راز دل

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مسائل زنان» ثبت شده است

رئیس جمهور دستور لغو آزمون استخدامی را صادر کرد تا از استیفای حقوق زنان اطمینان حاصل شود. در این آزمون، اکثر سهمیه برای مردان در نظر گرفته شده بود و سهمیه زنان برای استخدام بسیار اندک بود. + ایشان همچنین در گفتگوی زنده تلویزیونی خود به مناسبت شروع سال پایانی دولت، به این موضوع اشاره کرد:

اخیراً دیدم یک چارچوبی برای استخدام منتشر شده و نحوه این اعلامیه به گونه‌ای بود که فقط بدنبال جذب افراد تحصیل کرده پسر است که در دولت بیان کردم که فرقی وجود ندارد و فقط  شایسته‌سالاری مهم است، البته ممکن است یک شغلی باشد که خانم‌ها اصلاً مایل نباشند و یا مناسب با شرایط جسمی‌شان نباشد اما در جایی که هر دو جنسیت می‌توانند فعال شوند چرا باید  نسبت به خانم‌ها ظلم شود؟ اگر تفاوتی وجود دارد چرا دختر خانم‌های ما دانشگاه بروند و تحصیل کنند؟ این از افتخارات کشور مان  است که در دانشگاه‌ها و در میان نخبگان این همه دختر خانم‌ها فعال هستند.

شعار شایسته سالاری و ظلم نشدن به خانم ها، شعار زیبایی است. تحصیل خانم ها نیز از افتخارات کشورمان است. اما شناخت آسیب های اجتماعی، و جرأت مقابله با ریشه های آن چیزی است که با شعار و افتخار حاصل نمی شود.

اسلام، نان آوری را بر عهده مرد گذاشته است. جامعه نیز همین توقع را از مردان دارد. هنگامی که فرصت های شغلی را در اختیار زنان می گذاریم، هر چند به ظاهر، از حقوق ایشان طرفداری کرده ایم، اما در واقع جامعه را با مشکل «نان آوران بیکار و نان خوران شاغل» مواجه کرده ایم. از دیگر سو زنان شاغل، به طور عمده از ازدواج باز می مانند. زنان متأهل شاغل نیز دچار مشکلات فراوانی در زندگی هستند. به این نمونه ها توجه کنید:

زنان هنگامی که به حقوق اجتماعی خود در حوزه ی شغلی دست یافتند، علاوه بر همسر و مادر بودن، نان آور هم شدند و با توجه به تعدد نقشهایی که زنان در این رابطه پیدا کردند این سؤالات مطرح میشود که این امر چه اثراتی بر زن و روابط زن و شوهری و فرزندان داشته است؟ ایا این آثار در جهت ثبات خانواده است یا تضعیف؟ ایا زنان از عهده ی رسالت دیرین خود در قبال خانواده و فرزندان خود به خوبی برمی آیند؟ +

زنان شاغل

«فرضیه ی کمیابی» که توسط «بارنت (Barnet) در ۱۹۹۳ طرح گردید، با این نظر که تکثر نقشها موجب اضطراب و فشار بیشتر بر زنان میشود همنوا است. او فرض را بر این میگذارد که ایفای چند نقش عمده به صورت همزمان، موجب زایل شدن انرژی محدود فرد میشود و در نتیجه زنان در پاسخگویی به انتظارات و نیازهای هر دو نقش (خانوادگی و شغلی) -که هر دو نیز مستلزم توان پاسخگویی بالا هستند – با کمبود انرژی و ضعف و ناتوانی روبه رو میگردند. +

مطابق آمار موجود مربوط به سال های ۱۳۴۸ و ۱۳۴۹، چهل درصد از زنان تهرانی به خاطر گرفتاری های شغلی که در خارج از منزل داشته اند و به دنبال اختلاف و مشاجره با شوهران شان جدایی را انتخاب کرده-اند. البته پژوهش های انجام شده در سال های اخیر (حدود ۱۳۷۹) نشان می دهد که در میان زنان درخواست کننده ی طلاق، سهم زنان شاغل بیش از دو برابر سهم زنان خانه دار است. +

غیبت والدین – به خصوص مادر – سبب می شود که نظارت ها کافی نباشند و در نتیجه زمینه برای انحراف و لغزش آن ها فراهم گردد و این خود می تواند یکی از عوامل ارتکاب جرم باشد. چنان که آمار بزه کاری فرزندان در خانواده های فاقد حضور مادر بیش تر است. برخی از مادران گمان دارند با فرستادن فرزند به مهدکودک، دِین خود را نسبت به او ادا کرده و بدهی اخلاقی و حقوقی نسبت به او ندارند. اما در این جا این سؤال مطرح می شود که اگر مراقبت کودک به فرد دیگری در خانواده یا مهدکودک سپرده شود چه تغییراتی در فرآیند رشد روانی و اجتماعی کودکان بوجود می آید؟ گرچه با ایجاد مؤسسات جدید اجتماعی مثل مدارس و مهدهای کودک و وسائل ارتباط جمعی و امثال آن، وظیفه ی تربیتی پدر و مادرها کاهش پیدا کرده و این سازمان های حمایتی و مکمل تا حدودی جانشین مادر در جنبه های تربیتی و پرورشی گردیده اند اما خلأ ناشی از عدم وجود مادر را نمی توانند پر کنند. مسلماً عاطفه و محبت مادر نسبت به فرزندش بیش از دیگران است. در ضمن باید دانست که فعالیت های پرورشی مهدکودک ها قاعدتاً با انگیزه های اقتصادی انجام می شود و به همین دلیل جای گزین مناسبی برای مادر نمی تواند باشد چه رسد به این که جای گاه عاطفی مادر را برای کودک پر کنند. سپردن کودک به مراکز نگه داری و مهدکودک به ویژه در سال های اول زندگی و به مدت طولانی، وی را با محرومیت عاطفی ناشی از خلأ والدین، عدم توانایی در ارتباطات عاطفی و عدم ثبات شخصیت مواجه می-سازد. +

 از امیرالمؤمنین(ع) به فرزند عزیزش امام حسن(ع) روآیت است که می فرمایند: «خارج از امور شخصی زن، کاری در اختیار او نگذار تا طراوتش بیشتر و لطافتش زیادتر و زیبائیش پایدارتر باشد» یعنی اگر بناست به زن ها ظلم نکنیم، باید عادلانه، آنها را برای کارهایی استفاده کنیم که برایش ساخته شده اند.

در این مباحث، معمولاً ما متهم می شویم به مخالفت با حقوق زنان و این که زن را فقط برای شهوت می خواهیم و به عنوان کلفت. زن را بی سواد می پسندیم و سر به زیر. اما زن نمونه، می تواند پزشک باشد، یا معلم شود، یا در امور بسیار دیگری سرآمد باشد. اما موقعیت های اداری، یا حضور در بانک، هیچ مزیتی برای زن ایجاد نمی کند. خوب است که زنان به دانشگاه بروند و سپس شاغل شوند. اما لازم است به طور واقعی نیاز جامعه را تشخیص دهیم و بر مبنای آن هم دانشگاه و هم مشاغل را سهمیه بندی کنیم. رشته هایی مثل مامایی باید 100% زنانه باشند که هستند. رشته هایی مثل پرستاری باید بر مبنای پیش بینی جمعیت زنان و مردان سهمیه بندی شوند تا مشکلات (+ و +) این حوزه ها حل شود. رشته هایی مانند معدن و برق نیز باید کاملاً مردانه باشد. البته ممکن است در مورد بعضی رشته ها نیز بتوان رقابت را کاملاً آزاد گذاشت.

پس از پایان تحصیل نیز، موضوع اشتغال باید به همین صورت تقسیم شود. مشاغل پر مراجعه و مشاغلی که وقت زیادی را در روز طلب می کنند، باید تا حد امکان از حیطه حضور زنان خارج شوند.

زن کارمند

تصمیم دولت به سهمیه بندی مشاغل، یک تصمیم درست بوده است. آقای رئیس جمهور، تصمیم درست دولت را خراب نکن.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۵ ، ۲۳:۲۸
علی اصغر جوشقان نژاد

1. تردید

پیاده مشغول قدم زدن در بیابان‌های اطراف کوه خضر شدیم. پسر تازه جوان، از سنگینی سینه‌اش گفت: از علاقه‌ای که بین او و یکی از خانم‌های هم‌کلاسی ایجاد شده است.

از تناسب نداشتن آن فرد با خودش اطلاع داشت. از آفات این نوع ازدواج کمابیش آگاه بود. می‌دانست شرایط ازدواج را به هیچ وجه ندارد. بنابراین خودش به این نتیجه رسید که باید این رابطه‌ی یک طرفه را قطع کند و این کار را نیز با سرعت انجام داد.

در این گفتگو، من بیشتر از آن که حرفی بزنم، حرف‌هایش را شنیدم و او خودش به نتیجه رسید.

همکار نامحرم

2. تردید در یقین

همه چیز از یک تلفن شروع شده بود و حالا تمام ذهن پسر را به خود مشغول کرده بود. کنکور پسر به خاطر همین دل مشغولی خراب شد. بعد از مدت طولانی دوستی، پدرش تازه فهمیده بود، آن هم به خاطر آنکه پسر حرف ازدواج را پیش کشیده بود.

پدر مخالف بود. همین مخالفت هم در نهایت توانست پسر را به جایی برساند که موضوع را فراموش کند. پسر خیلی اذیت شد تا قبول کند و موضوع را فراموش کند. حالا این که واقعاً فراموش کرده یا فقط سکوت می‌کند، خدا می‌داند.


3. ترقین

در محل کار با هم در یک اتاق بودند و همین مقدمه‌ی علاقه بین آنها شده بود. خودش پسر مقیدی بود و سعی می‌کرد احساسی تصمیم نگیرد. اما به شدت معتقد بود این خانم به درد زندگی مشترک می‌خورد.

با اصرار او، بالاخره خانواده راضی شدند برای خواستگاری اقدام کنند. اما بعد از اولین جلسه، نظر جمع خانم‌های خانواده منفی بود. بعد از اندکی مقاومت، او هم راضی شد که قید این رابطه را بزند. خوشبختانه محل کارش هم عوض شد و همه چیز را تمام کرد.

جدا کردن نامحرمان

4. یقین در تردید

چشم فامیل، زیاد به فامیلش می‌افتد. همین چشم تو چشم شدن‌ها هم گاهی به علاقه‌مندی می‌انجامد. پسر جوان هم به همین دلیل عاشق دخترعمویش شده بود.

مشورت کرد. دانست که معیارهای آنها برای زندگی موفق با هم متفاوت است. دختر عمو به شدت به دنبال کسب یک شغل مناسب است و پسر عمو اولویت اول زن را خانواده‌اش می‌داند و از سر و کله زدن همسرش با نامحرم رنج می‌برد.

با این همه، نتوانست جلوی دلش را بگیرد. خانواده را به خط کرد تا به خواستگاری بروند. جلسه اول، جلسه دوم، جلسات بعدی، مشاوره و... هنوز هم نتوانسته‌اند تصمیم بگیرند.

پسر جوان از اینکه حرف عقل و نتیجه مشورت را زیر پا گذاشته دلخور است و به دنبال یک راه حل.

سفره

5. یقین

پسر بچه‌ای بیشتر نیست. به لطف گوشی هوشمند و نرم‌افزارهای ارتباطی‌اش با یکی دو تا دختر دوست شد. بعد از مدتی کارش با یکی از آنها بالا گرفت و به بحث ازدواج رسید. به هیچ وجه شرایط ازدواج را نداشت اما اصرار پسر و دختر در هر دو خانواده، آنها را مجبور به پذیرش فرایند خواستگاری کرد.

خواستگاری بیشتر به صورت نمادین و ظاهری برگزار شد. «علف» و «بزی» همدیگر را می‌خواهند و بقیه هم این را می‌دانند. فقط سعی دارند ظاهر را درست کنند.

هر چند دختر و پسر شرایط حداقلی ازدواج را ندارند و مناسب هم نیستند،‌ اما این ازدواج اتفاق خواهد افتاد.

ازدواج

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۳ ، ۱۶:۰۹
علی اصغر جوشقان نژاد

این نوشته، برای بیش از 10 سال قبل است. بازنشر می‌دهم به عنوان مقدمه برای نوشته‌ای که به زودی منتشر می‌شود.


چادر


1. آیا؟

باز ایستاد و ساکش را زمین گذاشت. چادرش را مرتب کرد و نفسی تازه نمود. ساک را با دست دیگرش برداشت و راه افتاد. وقتی به پشت سرش رسیدم سرم را روی کتابم انداختم و سعی کردم وانمود کنم که هیچ توجهی به دنیای پیرامونم ندارم. چند قدمی که از او گذشتم نیم نگاهی به پشت سرم انداختم. باز هم ساکش را زمین گذاشته بود تا استراحت کند. نمی دانستم چه بکنم. فاصله ما به خاطر سرعت من و توقفهای او بی اختیار رو به افزایش بود. در دلم بود که برگردم اما شک و دودلی مثل خوره به جانم افتاده بود. بی‌اختیار سرعتم را کم کردم و بیشتر اندیشیدم. اگر او هم برخوردی از روی بی‌اعتمادی با من داشت و من را سنگ روی یخ می‌کرد چه؟ یادم آمد آن شب را. به پیرمرد گفتم: «پدر جان! اجازه بده کمکت کنم، بارت سنگین است و هوا هم سرد است.» وای که پیرمرد چه نگاه با ترس و پر سوالی به من انداخت. بعد با عجله گفت: «نه! خیلی ممنون.» و راهش را کج کرد و رفت. از او بدتر آن پیرزنی بود که وسط خیابان داد و بیداد راه انداخته بود. هرچه می‌گفتم «حاج خانم من که چیز بدی نگفتم، فقط خواستم زنبیلتان را بگیرم و کمکتان کنم.»، باز هم سر و صدا می‌کرد و می‌گفت: «این همه آدم دیگر هست. برو به آنها کمک کن.»
دوباره برگشتم و به عقب نیم نگاهی انداختم. خدایا خیرخواهی هم برای ما شده بدبختی. یکی نیست به ما بگوید تو را چه به کمک به خلق‌الله.
حالا دیگر حدوداً ده قدم با من فاصله داشت و به سختی ساک را از زمین بلند کرده بود و حرکت می‌کرد. اندکی به سرعتم افزودم تا آخرین فرصت تفکر را به خودم داده باشم. یاد داستان حضرت موسی افتادم که به دختران حضرت یعقوب کمک کرده بود. حتماً حضرت موسی هم آنوقت مثل ما جوان بوده. تقریباً مصمم شدم که باید کمکش کنم. ایستادم و نیم نگاهی به پشت سرم انداختم، ساکش را از روی زمین بلند کرد و حرکت کرد. نگاهم را به سمت جلو چرخاندم. از آنهمه راهی که باید می‌آمدیم تا به اتوبوسها برسیم حالا دیگر فقط چند متری باقی مانده بود و من آنقدر دیر تصمیم گرفته بودم که حالا دیگر نمی‌توانستم کاری بکنم. قبل از اینکه برگردم و پشت سرم را ببینم. چیزی از کنارم رد شد. چند قدم جلوتر ایستاد و ساکش را زمین گذاشت. چادرش را مرتب کرد و نفسی تازه نمود. ساک را با دست دیگرش برداشت و راه افتاد.

 

2. اگر!

مادر یک بچه شیرخواره را بغل کرده بود و سعی می‌کرد او را ساکت کند. بنابراین تمام وسایل را باید دختر می‌آورد. با یک دست ساک بزرگشان را به سختی بالاتر از سطح زمین نگه داشته بود و با دست دیگر چند پاکت سنگین را حمل می‌نمود. چادرش را هم به سختی کنترل می‌کرد. تا چند قدم عقب‌تر از من آمدند و ایستادند. باز همان خاطره هفته گذشته در خاطرم آمد. چه کنم خدایا؟! بلندگوی ایستگاه خبر نزدیک شدن قطار را اعلام کرد. همه به جنب و جوش افتادند تا به سکو نزدیک شوند، و من نمی‌دانستم چه بکنم. آیا بروم؟ قبل از اینکه تصمیم مناسبی بگیرم، مرد حدوداً چهل ساله‌ای به آنها نزدیک شد و پاکتها را از دختر گرفت. مادر و دختر هر دو تشکر کردند. بعد از چند لحظه پسر جوانی - که تقریباً هم سن و سال من بود - آمد و ساک را هم گرفت، یکی‌شان تشکر کرد و دیگری شاید سری تکان داد. دیگر چیزی نمانده بود جز بچه که دیگر حالا تقریباً ساکت شده بود.

 

3. باید!

پدر پتوی بچه را محکم دور او پیچید و با دست دیگر پاکت سبکی را از روی زمین بلند کرد و خود را به دختر و مادرش رساند. قطار آمده بود و چمدان سنگینی که در دست دختر بود سرعت آنها را کم کرده بود. ای خدا باز هم همان ماجرا، دیگر برایم به یک سریال تبدیل شده. این قسمت چه می‌شود؟ قسمت بعد چه خواهد بود؟ این بار دیگر تامل نکردم، به سمت آنها رفتم و چمدان آنها را گرفتم. پدر و مادر تشکر کردند. دختر ساک مادرش را گرفت.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۳ ، ۱۶:۴۵
علی اصغر جوشقان نژاد

برای ما، به عنوان یک بچه حزب‌اللهی، واقعا لازم و ضروری است از این اقدام شهردار تهران حمایت و تشکر کنیم.

آقای قالیباف

از شما به خاطر غیرت دینی تان متشکریم.


قالیباف


*

لازم به ذکر است که سازمان صدا و سیما، سالیانی قبل احراز عنوان شغلی متصدی دفتر و منشی را برای بانوان محترم ممنوع کرده بود.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۳ ، ۱۸:۰۵
علی اصغر جوشقان نژاد
کسانى که در زمینه‏ ى مسائل زنان فعالند و فکر می کنند و کمبودهائى را ملاحظه می رهبرمکنند، راه علاج را این نبینند که ما در احکام فقهىِ اسلامى تصرف کنیم؛ نه، احکام فقهىِ اسلامى آنجائى که با تحقیق استنباط شده و منطبق با مبانى اسلامى است، کاملاً درست و مطابق با مصلحت است. نباید ما به خاطر اینکه در فلان مجمع جهانى، در فلان اجلاس بین‏ المللى، فلان چیز تصمیم‏ گیرى شده و فلان کنوانسیونِ مثلاً جهانى به وجود آمده، ما بیائیم با نگاه تنگ‏ نظرانه و آمیخته‏ ى با رعب و مرعوبیت، در تفکرات خودمان و فقه خودمان تصرف کنیم؛ این هم به نظر من درست نیست.

رهبرم. 86/4/13

رونوشت: وزارت ورزش و امور جوانان، معاونت خواهران، واحد ارتباط با فدراسیون جهانی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۰ ، ۰۷:۳۰
علی اصغر جوشقان نژاد
تا کی باید توی خونه غذا بپزم؟
تا کی باید لباس شما رو بشورم و اتو کنم؟
تا کی کارم بشور و بروف باشه؟
تا کی...
*
حالا رفته گشته و کار پیدا کرده:
لابد توی یک رستوران، یا اتوشویی، یا شرکت خدماتی... خیلی که باکلاس باشه منشی یه اداره ای چیزی که باید تلفن وصل کنه. جالب اینجاست که به خانمای خونه دار فامیل پز هم می ده.
*
کسی که جایگاه واقعی خودش رو ندونه، به خفت خودش افتخار می کنه
۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۷:۴۳
علی اصغر جوشقان نژاد