پرهنگ

مدیریت فرهنگ، با نرم افزار و گزارش و جلسه!

پرهنگ

مدیریت فرهنگ، با نرم افزار و گزارش و جلسه!

پرهنگ

دغدغه اصلی پرهنگ، فرهنگ است. اما به سیاست، اقتصاد، جامعه و... هم سرک می‌کشد.
پرهنگ بیشتر از نوشته‌های خودم پر شده است، هر چند از نوشته‌های دیگران نیز خالی نیست.
ارادتمند؛ علی اصغر جوشقان‌نژاد

تاريخ پرهنگ
آخرین نظرات
عضوی از راز دل

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دین» ثبت شده است

آیا مردم ما بی دین تر شده اند؟

اشاره به گذشته ای طلایی که در آن فرهنگ دینی در جامعه بروز بیشتری داشته و مردمی دیندار و مقید در آن زندگی می کرده اند، از لابه لای بسیاری از گفتگوها پیدا می شود. خیلی وقت ها می شنویم که «دیگه هیچ کس به فکر دیگران نیست» یا «توجه جوون ها به دین کم شده» یا «مردم قبلا اهل حلال و حروم بودن» یا امثال این جملات و مفاهیم

اما آیا همان طوری که تصور بسیاری از مردم شکل گرفته است، جامعه واقعاً بی دین تر شده است؟

*

ما، معمولا برای آن که سطح «دین» را در جامعه بسنجیم از چه ابزاری استفاده می کنیم؟

  • به گسترش بی حجابی در جامعه نگاه می کنیم.
  • حرام خوری های شاخص مثل اختلاس ها را می بینیم.
  • گران فروشی ها و بی انصافی هایی که در نوسانات اقتصادی پیش می آید را ملاک می گیریم.
  • برخی بی توجهی های رایج شده به حلال و حرام را مورد نظر می گیریم.
  • گسترش روزه خواری علنی و تلاش عده ای برای تظاهر به روزه خواری توجه ما را به خود جلب می کند.
  • به مظاهر فساد در فضای حقیقی و مخصوصا مجازی توجه می کنیم.

و برخی موارد دیگر، مشابه آن چه گفته شد.

اما این نکته ها چقدر «معیار» هستند؟ و اگر معیارند، چقدر «جامع» هستند؟

*

من معتقدم نمی توانیم به آسانی ادعا کنیم جامعه ایران نسبت به مثلا چهل سال پیش، بی دین تر شده است. چه بسا با برخی ملاک ها، بتوانیم خلاف این ادعا را مطرح کنیم. اما چطور می توان در فضای روانی کنونی جامعه و رسانه ها چنین ادعایی را طرح کرد و از آن دفاع نمود؟

*

اگر بخواهیم در مورد میزان ایمان افراد نظر دهیم، امکان پذیر نخواهد بود. چرا که ایمان، امری درونی است و بشری مانند ما، نمی تواند آن را بسنجد و مقایسه کند. اما چیزی که برای ما قابل سنجش و مقایسه است، مظاهر ایمان و اسلام در جامعه است.

در این میان، هرگاه بحث مظاهر ایمان و اسلام در جامعه مطرح می شود، معمولا برخی مظاهر که عمدتا به دو حوزه «عفت ورزی» و «حلال خوری» مرتبط هستند پیش چشم ما برجسته می شوند. اما آیا مظاهر دیگر در جامعه بروز و ظهور ندارند؟ آیا نمادهای مهمتر یا لااقل نمادهایی همسنگ این دو نماد یافت نمی شوند؟

مثلا به این نکات نگاه کنید:

  • جلسات قرآنی ماه مبارک رمضان، هر سال شلوغ تر از سال قبل برگزار می شود. جلساتی که چهل سال قبل وجود نداشته اند.
  • مراسم هایی مثل اعتکاف، سال ها فقط توسط تعدادی انگشت شمار از طلاب برگزار می شد و اکنون جمعیتی چندصدهزار نفری تقاضای حضور در این مراسم را دارند.
  • دفاع از مظلوم که یکی از بزرگ ترین دستورهای اسلام است، در برنامه هایی مانند روز قدس به صورت برجسته و توسط عموم مردم انجام می شود.
  • مقابله با ظالم، حداقل به صورت احساس تنفر از قدرت های استکباری و ابراز آن توسط بخش قابل توجهی از جامعه انجام می شود.
  • شهدای مدافع حرم، از دل همین جامعه به عنوان افرادی شاخص در دین داری دیده می شوند.
  • بی حجاب هایی را که بی دین فرض گرفته بودیم، در برنامه هایی مثل شب های قدر و حتی اعتکاف می بینیم و تصورمان را به چالش می کشند.
  • نمونه های زیادی از کمک رسانی های فردی و دستگیری های خرد از نیازمندان در جامعه دیده می شود
  • بسیج شدن جامعه برای کمک به سیل زدگان یا امثال آن، نماد هم نوع دوستی مردم است.
  • اقداماتی مانند اردوهای جهادی، نشان می دهد که این هم نوع دوستی، در یک مقطع خاص نیست و در طول زمان جاری است.

احتمالا شما هم می توانید به این فهرست مواردی را اضافه کنید. اما هنگامی که می خواهیم در مورد دین جامعه قضاوت کنیم، عمده این نمونه ها را کنار می گذاریم و با نگاه به همان ملاک های اول، جامعه را «بی دین» شده تصور می کنیم.

*

اگر جامعه را بی دین تصور کنیم، بعضی خطاهای خودمان را «در این شرایط سیاه و در این جامعه منحرف» قابل بخشش خواهیم یافت. ضمن این که همواره تصور خواهیم کرد «ما که خوبیم، برو ببین مردم چطورن»

با این حساب، گویا به نفع مان است که جامعه را بی دین تر از واقعیت تصور کنیم. این طور نیست؟

*

بعد از تحریر: همکار خوبم آقای حمیدرضا حسن پور طی یادداشتی روی این مطلب، بررسی های علمی صورت گرفته در مورد دین داری ایرانیان از دهه 50 تا کنون را بررسی کردند. بخوانید: +

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۸ ، ۱۸:۰۱
علی اصغر جوشقان نژاد

این روزها بنر موج وبلاگی مطالبه آرمان های انقلاب اسلامی از صدا و سیما (اینجا؛ شاید هم اینجا) در بعضی وبلاگ ها دیده می شود. مطالبه حقی است و اجرای آن ضروری است. اما...

*

هر چند الآن در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران مدیریت دارم، اما قبلاً خود من نیز منتقد این رسانه بوده ام و همین دغدغه ها را 6 سال پیش گفته ام. پس از آنکه در رسانه ملی مدیر شدم نیز این دغدغه همراه من بود.

آنچه که اینجا می نویسم، نه به معنای عدول از آرمانهاست که به معنای یافتن راه اجرای آنهاست.

*

مطالبه آرمان های انقلاب اسلامی از صدا و سیما، مطالبه حقی است و اجرای آن ضروری است. اما به عنوان یک مطلع از درون صدا و سیما، توصیه می کنم این نکات را هنگام انتقاد به رسانه ملی مد نظر داشته باشید:

1. خروجی عملکرد صدا و سیما، جای زیادی برای انتقاد به او باز می کند. اما هیچ می دانید که این اشکالات چرا در این سازمان ایجاد می شوند؟ مشکل از رئیس سازمان است یا مدیرانش و یا بدنه برنامه ساز؟ طبیعتاً مسئولیت هر اشکالی در صدا و سیما به رئیس آن باز می گردد اما این به معنای آن نیست که اصلی ترین تقصیرها بر گردن او باشد. شاید من -به عنوان عضوی از صدا و سیما- انتقادهای زیادی به عملکرد جناب ضرغامی داشته باشم. اما به جد معتقدم هر مدیر دیگری به جای ایشان بیاید با چالشی به نام بدنه مریض مواجه خواهد شد. و این بدنه که می گویم نه به معنای آن است که همه برنامه سازان «مشکل» دارند و نه به معنای آن که «همه» مدیران سالمند.

غالب و قالب برنامه سازان و تیم اجرایی سازمان صدا و سیما هنوز صدای انقلاب را نشنیده اند! هر نسلی توسط نسل قبلی خود پرورش یافته اند و هیچگاه نسلی انقلابی که از بن دندان به ریشه های انقلاب اسلامی و اهداف آن معتقد باشند در صدا و سیما به صورت فراگیر وجود نداشته است تا بتواند تولیدات خوبی ارائه دهد و نسل بعدی خود را نیز به همین شیوه تربیت کند.

به عقیده من تا زمانی که تولید برنامه ها به همین شیوه و در اختیار همین تیم های مدیریتی و اجرایی باشد تحولی در صدا و سیما دیده نخواهد شد. البته از نظر تکنیکی پیشرفت های خوبی اتفاق افتاده است و می افتد اما از آن نگاهی که جنبش وبلاگی مورد اشاره منتظر تغییر است، خبر زیادی مشاهده نمی شود. دانسته است که بدنه یک سازمان عریض و طویل را نیز یک شبه نمی توان تغییر داد.

2. تولید محتوای رسانه ای آنگونه که دین می پسندند، کمتر تجربه شده است. در نتیجه کسانی که قصد قدم زدن در این وادی را داشته باشند، باید خط شکنی کنند و این کار را سخت خواهد کرد. بی شک تولید کنندگان زیادی هستند که اگر نمونه اولیه داشته باشند، می توانند به خوبی از آن کپی بردارند، اما کسانی که بتوانند آن نمونه اولیه را تولید کنند چند نفرند؟

صدا و سیما به یک الگوی رسانه ای نیازمند است. به عنوان نمونه فکر کنید چگونه می توان برنامه ای برای کودکان ساخت که از یک سو رقاص تربیت نکند و از دیگر سو جذاب باشد؟ می دانم که حتماً چنین کاری نیز راهی دارد، اما این که راهش پیدا شود و بعد از مدتی به کلیشه و تکرار نیفتد، سخت است.

می دانید که ریشه این مشکل نیز به بند اول باز می گردد. برنامه سازانی که خلاق باشند و در عین حال خمیر مایه وجودشان با دین پرورده شده باشد، حتماً راه حل مناسبی برای این قبیل مشکلات خواهند یافت. اما دریغ که کمتر یافت می شوند.

3. صدا و سیما جدی ترین رقیب خود را ماهواره می داند. لذا طبیعی است که تلاش او در جهت افزایش فاصله اش با ماهواره باشد. البته این افزایش فاصله را متأسفانه در محتوا دنبال نمی کند و در آمار مخاطبان به دنبال آن است. یعنی بعضی برنامه های رسانه ملی اندک اندک فاصله کمتری با برنامه های ماهواره ای می یابند تا بیننده شان بیشتر شود. و این یعنی مرعوب شدن در مقابل ماهواره.

فارغ از آنکه شیوه صدا و سیما برای پیشی گرفتن از ماهواره صحیح است یا نه، باید اعتراف کرد که اکنون عملکرد موفقی داشته است. همچنین باید مد نظر داشت که آفات گرایش مردم به رسانه های بیگانه غیر قابل کنترل است.

4. هر چقدر که عملکرد صدا و سیما را بد بدانیم، باز هم خوبی هایی در همین سازمان هست که قابل ذکر باشند. در بین برنامه های سیمایی، امثال «این شب ها» و «راز» بوده اند و هستند. فیلم هایی مثل مختارنامه در همین سازمان ساخته شده اند. بخواهیم یا نخواهیم شبکه های رادیویی معارف و قرآن از همین سازمان هستند. مجموعه هایی مانند مستند شاخص نیز از تولیدات همین رسانه اند. بخشی از حضور میلیونی مردم در انتخابات و راهپیمایی ها نتیجه عملکرد همین سازمان است. به جز اینها بعضی کارهای خوب سخت افزاری و برخی اقدامات دیده نشدنی در زمینه پدافند غیرعامل که ارزش آنها تنها در هنگام بحران مشاهده خواهد شد و...

متاسفانه اکثر قریب به اتفاق انتقادهای ما حزب اللهی ها بدون توجه به نکات مثبت عملکرد سازمان صدا و سیماست. کسی که انتقاد شما را می بیند، طبیعی است که در مقابل آن موضع بگیرد. اگر احساس کند که شما بدون توجه به زحماتش او را نقد می کنید، احتمالاً هرگز از لاک دفاعی بیرون نمی آید. اگر هدف ما از انتقاد، کوبیدن طرف مقابل یا مطرح کردن خویش باشد که هیچ؛ اما اگر هدفمان اثرگذاری است، ذکر نقطه های روشن عملکرد صدا و سیما ما را صدها قدم به هدف مان نزدیک تر می کند.

به علاوه صدا و سیما خود به خود در مقابل هجمه رسانه های بیگانه قرار دارد و چشم یاری اش به ماست تا از او دفاع کنیم. اگر نمی توانیم تمام قد پشت سرش بایستیم، دست کم فضایی که با انتقادهایمان از این رسانه می سازیم یک سره تیره و تاریک نباشد.

*

هنگامی که ما بچه حزب اللهی ها از صدا و سیما انتقاد می کنیم، شایسته است که این چهار نکته را در چشم داشته باشیم.

۱۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۰ ، ۰۱:۱۴
علی اصغر جوشقان نژاد