پرهنگ

مدیریت فرهنگ، با نرم افزار و گزارش و جلسه!

پرهنگ

مدیریت فرهنگ، با نرم افزار و گزارش و جلسه!

پرهنگ

دغدغه اصلی پرهنگ، فرهنگ است. اما به سیاست، اقتصاد، جامعه و... هم سرک می‌کشد.
پرهنگ بیشتر از نوشته‌های خودم پر شده است، هر چند از نوشته‌های دیگران نیز خالی نیست.
ارادتمند؛ علی اصغر جوشقان‌نژاد

تاريخ پرهنگ
آخرین نظرات
عضوی از راز دل

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خانواده» ثبت شده است

1. تردید

پیاده مشغول قدم زدن در بیابان‌های اطراف کوه خضر شدیم. پسر تازه جوان، از سنگینی سینه‌اش گفت: از علاقه‌ای که بین او و یکی از خانم‌های هم‌کلاسی ایجاد شده است.

از تناسب نداشتن آن فرد با خودش اطلاع داشت. از آفات این نوع ازدواج کمابیش آگاه بود. می‌دانست شرایط ازدواج را به هیچ وجه ندارد. بنابراین خودش به این نتیجه رسید که باید این رابطه‌ی یک طرفه را قطع کند و این کار را نیز با سرعت انجام داد.

در این گفتگو، من بیشتر از آن که حرفی بزنم، حرف‌هایش را شنیدم و او خودش به نتیجه رسید.

همکار نامحرم

2. تردید در یقین

همه چیز از یک تلفن شروع شده بود و حالا تمام ذهن پسر را به خود مشغول کرده بود. کنکور پسر به خاطر همین دل مشغولی خراب شد. بعد از مدت طولانی دوستی، پدرش تازه فهمیده بود، آن هم به خاطر آنکه پسر حرف ازدواج را پیش کشیده بود.

پدر مخالف بود. همین مخالفت هم در نهایت توانست پسر را به جایی برساند که موضوع را فراموش کند. پسر خیلی اذیت شد تا قبول کند و موضوع را فراموش کند. حالا این که واقعاً فراموش کرده یا فقط سکوت می‌کند، خدا می‌داند.


3. ترقین

در محل کار با هم در یک اتاق بودند و همین مقدمه‌ی علاقه بین آنها شده بود. خودش پسر مقیدی بود و سعی می‌کرد احساسی تصمیم نگیرد. اما به شدت معتقد بود این خانم به درد زندگی مشترک می‌خورد.

با اصرار او، بالاخره خانواده راضی شدند برای خواستگاری اقدام کنند. اما بعد از اولین جلسه، نظر جمع خانم‌های خانواده منفی بود. بعد از اندکی مقاومت، او هم راضی شد که قید این رابطه را بزند. خوشبختانه محل کارش هم عوض شد و همه چیز را تمام کرد.

جدا کردن نامحرمان

4. یقین در تردید

چشم فامیل، زیاد به فامیلش می‌افتد. همین چشم تو چشم شدن‌ها هم گاهی به علاقه‌مندی می‌انجامد. پسر جوان هم به همین دلیل عاشق دخترعمویش شده بود.

مشورت کرد. دانست که معیارهای آنها برای زندگی موفق با هم متفاوت است. دختر عمو به شدت به دنبال کسب یک شغل مناسب است و پسر عمو اولویت اول زن را خانواده‌اش می‌داند و از سر و کله زدن همسرش با نامحرم رنج می‌برد.

با این همه، نتوانست جلوی دلش را بگیرد. خانواده را به خط کرد تا به خواستگاری بروند. جلسه اول، جلسه دوم، جلسات بعدی، مشاوره و... هنوز هم نتوانسته‌اند تصمیم بگیرند.

پسر جوان از اینکه حرف عقل و نتیجه مشورت را زیر پا گذاشته دلخور است و به دنبال یک راه حل.

سفره

5. یقین

پسر بچه‌ای بیشتر نیست. به لطف گوشی هوشمند و نرم‌افزارهای ارتباطی‌اش با یکی دو تا دختر دوست شد. بعد از مدتی کارش با یکی از آنها بالا گرفت و به بحث ازدواج رسید. به هیچ وجه شرایط ازدواج را نداشت اما اصرار پسر و دختر در هر دو خانواده، آنها را مجبور به پذیرش فرایند خواستگاری کرد.

خواستگاری بیشتر به صورت نمادین و ظاهری برگزار شد. «علف» و «بزی» همدیگر را می‌خواهند و بقیه هم این را می‌دانند. فقط سعی دارند ظاهر را درست کنند.

هر چند دختر و پسر شرایط حداقلی ازدواج را ندارند و مناسب هم نیستند،‌ اما این ازدواج اتفاق خواهد افتاد.

ازدواج

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۳ ، ۱۶:۰۹
علی اصغر جوشقان نژاد

در چند انتخابات گذشته، صدا و سیما برای نشان دادن اوج حضور مردم، عروس و دامادی را نشان داد که برای ریختن رای خود به پای صندوق آمده بودند. در آن دوره ها، در کل کشور یکی دو مورد از چنین صحنه هایی شکار دوربین ها شده بود.

اما با پوشش صدا و سیما و لحن حماسی گزارش گران این صحنه ها، چنین عملی به عنوان یک فضیلت شناخته شد و در این دوره، دوربین صدا و سیمای بسیاری از استان ها عروس و داماد هم شهری شان را به تصویر کشیدند که برای رای دادن آمده بودند.

عروس و داماد شیرازی

عروس و داماد یزدی

آیا چنین صحنه هایی جای افتخار دارد؟

دامادی که عروس خود را تعمدا به جایی می برد که دوربین ها تصویرش را بگیرند، مستحق تشویق است یا تقبیح؟ و گزارش های با آب و تاب سازمان صدا و سیما او را تشویق می کند یا تقبیح؟

بر اثر همین نوع برخورد، عروس و دامادها برای رای دادن، کمک به جشن عاطفه ها، جشن نیکوکاری و شرکت در سایر جشن های ملی -با لباس و آرایش عروسی- بیرون می آیند و به آن افتخار می کنند.

کدام مهم تر است؟ تبلیغات ما یا حیای مردم؟

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۲ ، ۲۲:۳۵
علی اصغر جوشقان نژاد

 به لطف شازده پسرمان که امسال مدرسه ای شد، مشتری دفاتر تحریر ایام شدیم. دفاتر «زیبای ضروری» که سال ها جای خالی آنها احساس می شد و حالا چند سالی است که امثال آن کمابیش پیدا می شوند.

دفاتر تحریر ایام

اما نکته عجیب، شیوه توزیع این محصولات است. مثلا برای ما که در قم هستیم، دفاتر تحریر ایام فقط از طریق فروشگاه سوره مهر به فروش می رسد! بدیهی است که هیچ پدر و مادری برای خریدن دفتر مشق فرزندشان به «سوره مهر» مراجعه نمی کنند.

نوشت افزار «دارا و سارا» فقط در فروشگاه های کانون پرورش فکری، دفاتر تحریر «ایام» فقط در نمایندگی خاص آن (که نامش را باید حدس بزنید و الا هیچ تبلیغی در محیط انجام نشده است)، دفاتر مشق «سارا و ثمین» فقط در محل جامعه الزهرا و البته چند نوع محصول متفرقه دیگر نیز در فروشگاه کتاب جمکران!!

این توزیع همه جانبه! در قم است و مثلاً ایلام حتماً همان نمایندگی نیم بند را هم ندارد. به علاوه این ها را بگذارید کنار محدودیت تیراژ این محصولات.

سارا و ثمین محل توزیع همه چیزهای انقلابی، در فروشگاه های انقلابی نیست. اتفاقا چنین محصولاتی باید دقیقا در محلی فروخته شوند که محصولات رقیب حضور دارند. لوازم التحریر فروشی محله ما هم باید در کنار دفتر «سیندرلا» و «بن تن»، دفتر «مختار» و «شهید احمدی روشن» را بفروشد. آن وقت رقابت واقعی شکل می گیرد و مشتریان اصلی (دانش آموزان) در این شرایط انتخابگر خواهند بود.

برای خرید دفاتر تحریر کنونی فرزندم، او هیچ اختیاری نداشته است. هر چند که خودش چنین احساسی ندارد و گمان می کند که با اختیار خریده است. و حتی (علیرغم علاقه اش به بن تن) بعضی از این دفاتر را از بن تن بیشتر دوست می دارد. اما حقیقت آن است که من در جایی به او اختیار «انتخاب دفتر» داده ام که فقط همین ها بوده.

طبیعتاً در طرف مقابل نیز اختیاری وجود ندارد. فرزندان بسیاری از اهالی این کشور فقط از بین محصولات سیندرلا، بن تن، باربی و... انتخاب می کنند و هیچ راهی به انتخاب تصاویر زیبا ندارند. در این رقابتِ «سلب اختیار» ما بازنده هستیم، چرا که بیشترینه جبر کشور به سمت محصولات بی فرهنگی است و محصولات فرهنگی نحیف هستند.

راه حل این مشکل آن است که همین محصولات نحیف دقیقا در کنار محصولات اصلی ارائه شوند. مطمئنا کودکان زیادی (و همچنین والدین زیادتری) تصویر کودکانه دانشمندان ایرانی را در حال مراقبت از گوسفند شبیه سازی شده به تصویر درهم و برهم بن تن ترجیح می دهند.

محصولات بی فرهنگی

به علاوه، نیازی نیست که این کار دقیقاً در ایام شروع سال تحصیلی انجام شود. می توان این محصولات را (با حجم کمتر) در ایام تحصیلی بین فروشگاه های لوازم التحریر توزیع کرد و در ایام خاصی تبلیغ بیشتری برای این محصول انجام داد. این مسئله همچنین باعث می شود با سرمایه اولیه کمتر نیز امکان رقابت فراهم شود.

*

در این رقابت البته عامل دیگری نیز نقش آفرین است. محصولات بی فرهنگی متولی مشخصی ندارند و محصولات فرهنگی انقلاب اسلامی صدها متولی دارند و البته دقیقاً همین مسئله باعث پیشرفت محصولات ضد فرهنگ شده است. آنجا کسی اصرار چندانی ندارد که بگوید فلان چیز را من تولید کرده ام و فقط به «پول» می اندیشد و به همین دلیل بهترین راه توزیع را می یابد و بیشترین دامنه اثرگذاری را انتخاب می کند. اما در جبهه فرهنگ انقلاب، متولیان هر کدام دغدغه نام دارند و به همین دلیل فقط در فروشگاه نزدیک به خودشان توزیع می کنند که بتوانند به خوبی نظارت! کنند و آمار مربوطه نیز پر و پیمان باشد و خب البته چیزی که مهم نیست، میزان اثرگذاری و گستره توزیع است.

موسسات خصوصی و دغدغه دار نیز گویی این قاعده دولتی را ناخواسته پیگیری می کنند و توزیع شان را محدود نگه می دارند.

*

خلاصه کلام آن است که جذابیت محصولات فرهنگی هیچ کم از محصولات ضد فرهنگ ندارد و چه بسا با حضور مستمر، عرصه را بر بی فرهنگ ها تنگ کند. کیفیت تولیدشان نیز در بسیاری موارد خوب و قابل رقابت است. اما همه مسئله در نحوه توزیع است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۱ ، ۱۸:۱۲
علی اصغر جوشقان نژاد

سریال ستایش تمام شد و قانون گریزی را در ذهن جمعی از مردم ایران، زیبا و دوست داشتنی نشان داد.

1- شخصیت اصلی داستان که دوست داشتنی هم بود، در تمام طول داستان در حال فرار از قانون بود. از نظر شرعی و قانونی او خلاف کار بود، ولی ماه ها مردم ایران برایش دل سوزاندند و دعا کردند که بتواند از شر قانون خلاص شود.

2- شخصیت منفی و منفور داستان هم در نقطه مقابل همین دل سوزاندن است. هر چقدر که او بد باشد، ولی حق شرعی و قانونی او بوده که نوه ها را داشته باشد. اما چون پولدار است، آدم بدی است و چون آدم بدی است، باید حقوق قانونی و شرعی اش را هم از او دریغ کرد.

3- حالا این وسط، همه آنهایی که جای ستایش را به مجریان قانون گفته اند، آدم فروش هستند و همه پلیس ها، آدم بد! در مقابل، معتادی که به کمک قانون گریزان می آید، در امتحان الهی پیروز شده است.

4- در ابتدای داستان، برادر ستایش به دنبال فرار از قانون بود. او برای فرار از سربازی در دوران دفاع مقدس، حاضر به فرار از ایران شد و دل ما برایش تپید تا بلکه بتواند فرار کند؛ که نشد. حالا این دلسوزی ما، چه نسبتی با علاقه مان به شهدایی دارد که در همان زمان به سمت مرزهای عراق حرکت می کردند، والله عالم.

5- مرزداران ایران بسیار آدم های ظالمی هستند که باعث مرگ برادر ستایش شدند. خب مگر چه اشکالی داشت که یک جوان ترسو و قانون گریز (که حالا ما به او علاقه مند شده ایم) به صورت قاچاق از مرز می گذشت؟

6- راستی! قاچاق چی ای که کمک کرد تا برادر ستایش را از مرز رد کند هم آدم خوش قول، دوست داشتنی و قابل اعتمادی بود!

7- شوهر ستایش، برای ازدواج با دختر دلخواهش، قید پدر و مادر را زد. این درس مهمی است که جوانان امروز ما سخت نیازمند آن هستند!!! البته این ماجرا ریشه در اعماق خانوادگی این فیلم داشته است. در انتهای داستان دانستیم که مادر ستایش هم دقیقاً همین خلاف را مرتکب شده بود.

8- ترجیع بند سریال ها و فیلم های مذهبی و غیر مذهبی ما هم که دوستی آشکار و پنهان دختران و پسران با هم است. ستایش، آن موقع که با شوهر آینده اش نامحرم بود، با خیالی آسوده به خانه آنها می رفت و شوهر آینده اش چه کار خوبی می کرد که دختر نامحرم را در اتاقش (در گوشه باغ) راه می داد و گاهی با او خلوت می کرد. و چه خوب تر که از پدر و مادرش پنهان می کرد.

ممکن است مسئولین بفرمایند که با فلان جمله و سکانس و دکور و غیره و ذلک نشان داده ایم که این کارها چقدر بد بوده اند. اما این ها اصلاً مهم نیست، مهم آن اثری است که روی مخاطب این فیلم گذاشته شد.

حالا هی سخنرانی کنید که مردم قانون را، حتی اگر به ضرر آنها بود بپذیرند... هی در فضیلت عدالت حرف بزنید... هی آرمان های انقلاب را شعار بدهید... هی تخلف از آرمان ها را فیلم کنید...

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۰ ، ۰۷:۲۳
علی اصغر جوشقان نژاد

هواپیما در میانه بیابان سقوط کرد و خلبان با کمک چتر نجات، جان به در برد. از شدت آفتاب بیابان، بسیار تشنه شد و رو به مرگ افتاد. ناگهان در دوردست بیابان کسی را دید که بساطی به پا کرده است.

کشان کشان خود را به او رساند. دید که در میانه بیابان، کسی به فروش کت و شلوار مشغول است!! از او تقاضای آب کرد. فروشنده گفت: «فقط کت و شلوار از من بخواه» هر چه خلبان بیشتر اصرار کرد، کمتر نتیجه گرفت. در آخر، فروشنده بالای کوهی را نشان داد و گفت «آنجا آب پیدا می شود»

خلبان که امید نداشت با آن همه تشنگی به بالای کوه برسد، نا امید حرکت کرد و بعد از مدتی افتان و خیزان به آنجا رسید و با تعجب دید همه نوع نوشیدنی مهیا شده است. بسیار خوشحال شد و رفت تا جرعه آبی بستاند و رفع تشنگی کند. اما...

رفت تا جرعه آبی بستاند و رفع تشنگی کند، اما صاحب آنجا تابلویی را با انگشت نشان او داد که نوشته بود:

«نوشیدنی بدون کت و شلوار داده نمی شود، اصرار نفرمایید

*

کت و شلوار همراه داشته باشید که در تشنگی قیامت فقط کت و شلوار به کارتان خواهد آمد.

کت: وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِکَ خَیْرٌ (سوره اعراف، آیه 26)

شلوار: هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُم وَ انتُم لِبَاسٌ لَّهُنَّ (سوره بقره، آیه 187)

**

امانتداری: از سخنان حجت الاسلام نقویان در مراسم هلهله فرشتگان (جشن سالروز ازدواج حضرت امیر و حضرت زهرا)- قم- 7/8/90

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۰ ، ۱۵:۲۹
علی اصغر جوشقان نژاد
دیشب بعد از مدتها، بار دیگر ذوق شعری مان به جوش آمد و حتی سر رفت و نتیجه اش چند بیتی بود که در عرض 10 دقیقه آماده شد. البته همانطور که عرض کردم چون شعرمان «سر رفت» بخش اول آن ریخته و فقط قافیه هایش برای عرضه باقی مانده است.
 

... نوری

... حوری

 

حالا که شده عید تولد برخیز

بشتاب به سمت چای و قند و قوری

 

مسرور بمان، غم به کناری انداز

لبخند بزن به خانه، حتی زوری

 

من در خم زلف تو «گرفتار» شدم

چون مرغ، به دام و ماهی اندر توری

 

یک بار دگر شعر برایت گفتم

با قافیه هایی از سر مجبوری

 

پی نوشت: اگر مطلب قبلی را نخوانده اید، آن را از دست ندهید +

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۰ ، ۱۷:۳۹
علی اصغر جوشقان نژاد
تا کی باید توی خونه غذا بپزم؟
تا کی باید لباس شما رو بشورم و اتو کنم؟
تا کی کارم بشور و بروف باشه؟
تا کی...
*
حالا رفته گشته و کار پیدا کرده:
لابد توی یک رستوران، یا اتوشویی، یا شرکت خدماتی... خیلی که باکلاس باشه منشی یه اداره ای چیزی که باید تلفن وصل کنه. جالب اینجاست که به خانمای خونه دار فامیل پز هم می ده.
*
کسی که جایگاه واقعی خودش رو ندونه، به خفت خودش افتخار می کنه
۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۷:۴۳
علی اصغر جوشقان نژاد
باید حضور داشته باشیم:
در خانه، در اداره، پیش فامیل، بین دوستان، درون مدرسه یا دانشگاه، کنار همسایه ها، در مسجد محل، درون فضای شهر، میان آشنایان و حتی در کنار غریبه ها
و باید دغدغه داشته باشیم:
برای فرهنگ، برای دین، به خاطر اقتصاد، نگرانی آموزش و درس، دغدغه کار، غصه تربیت و...
و باید در هر حضور خود، همه این دغدغه ها را حفظ کنیم:
دغدغه فرهنگ در جامعه، نگرانی تربیت در خانه، غصه دین در دانشگاه و...
اما خدا آن همه توانایی به ما نداده است که به نحو کامل بتوانیم همه این دغدغه ها را در تمامی حضورهای خود رفع کنیم. پس تنها می توانیم به بعضی مشغول شویم و غصه بعضی دیگر را در دل نگه داریم...
این است که
نیت المومن خیر من عمله
نیت مومن از آنچه انجام می دهد بهتر است
یعنی می خواهد خیلی کارهای دیگر بکند، اما نمی تواند...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۰ ، ۲۱:۰۶
علی اصغر جوشقان نژاد