هواپیما در میانه بیابان سقوط کرد و خلبان با کمک چتر نجات، جان به در برد. از شدت آفتاب بیابان، بسیار تشنه شد و رو به مرگ افتاد. ناگهان در دوردست بیابان کسی را دید که بساطی به پا کرده است.
کشان کشان خود را به او رساند. دید که در میانه بیابان، کسی به فروش کت و شلوار مشغول است!! از او تقاضای آب کرد. فروشنده گفت: «فقط کت و شلوار از من بخواه» هر چه خلبان بیشتر اصرار کرد، کمتر نتیجه گرفت. در آخر، فروشنده بالای کوهی را نشان داد و گفت «آنجا آب پیدا می شود»
خلبان که امید نداشت با آن همه تشنگی به بالای کوه برسد، نا امید حرکت کرد و بعد از مدتی افتان و خیزان به آنجا رسید و با تعجب دید همه نوع نوشیدنی مهیا شده است. بسیار خوشحال شد و رفت تا جرعه آبی بستاند و رفع تشنگی کند. اما...
رفت تا جرعه آبی بستاند و رفع تشنگی کند، اما صاحب آنجا تابلویی را با انگشت نشان او داد که نوشته بود:
«نوشیدنی بدون کت و شلوار داده نمی شود، اصرار نفرمایید.»
*
کت و شلوار همراه داشته باشید که در تشنگی قیامت فقط کت و شلوار به کارتان خواهد آمد.
کت: وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِکَ خَیْرٌ (سوره اعراف، آیه 26)
شلوار: هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُم وَ انتُم لِبَاسٌ لَّهُنَّ (سوره بقره، آیه 187)
**
امانتداری: از سخنان حجت الاسلام نقویان در مراسم هلهله فرشتگان (جشن سالروز ازدواج حضرت امیر و حضرت زهرا)- قم- 7/8/90