پرهنگ

مدیریت فرهنگ، با نرم افزار و گزارش و جلسه!

پرهنگ

مدیریت فرهنگ، با نرم افزار و گزارش و جلسه!

پرهنگ

دغدغه اصلی پرهنگ، فرهنگ است. اما به سیاست، اقتصاد، جامعه و... هم سرک می‌کشد.
پرهنگ بیشتر از نوشته‌های خودم پر شده است، هر چند از نوشته‌های دیگران نیز خالی نیست.
ارادتمند؛ علی اصغر جوشقان‌نژاد

تاريخ پرهنگ
آخرین نظرات
عضوی از راز دل

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امر به معروف» ثبت شده است

1.

برای دریافت وام به یکی از شعب بانک مهر اقتصاد ایران مراجعه کردم. دیدم در کنار باجه‌های بانکی، اتاقکی ساخته‌اند و رویش نوشته است مشاور فقهی!

از کارکرد این مشاوره پرس و جو کردم. می‌دانید که متن قرارداد اکثر وام‌هایی که پرداخت می‌شود از نظر شرعی درست است. اما در خیلی از موارد نه وام گیرنده درست از مفاد این قراداد اطلاع دارد و نه وام دهنده. از آنجا که بسیاری از عقود شرعی با اصلاح نیت درست می‌شوند و با نیت اشتباه به وادی ربا می‌افتند، به همین دلیل اکثر وام‌ها شبهه‌ناک می‌شود. چرا که وام گیرنده اصلاً نمی‌داند این وامی که دریافت می‌کند، مثلاً قرض نیست و خرید اقساطی یک کالاست و امثال آن. این مشاوره برای این است که وام گیرنده با روحانی متخصصی که در آنجا حاضر است صحبت کند و دقیقاً متوجه نکات شرعی قرارداد خودش با بانک بشود.

کار بسیار پسندیده‌ای است. جای تشکر دارد.

2.

در هیئت فاطمیون قم، بالای غرفه‌ای که چای برای عزاداران می‌ریزند نوشته بود:

تولید ملی، سرمایه ایرانی

در این هیئت، تنها چای ایرانی تقدیم شما می‌شود.

*

حتماً دیده‌اید که بعضی‌ها عادت دارند هر جا می‌نشینند غر می‌زنند و از مشکلات خودشان و عیب‌هایی که دیده‌اند تعریف می‌کنند (مثل همین جمله‌ای که خواندید و به یکی از مشکلات اجتماعی اشاره کرد) این کار باعث می‌شود به تدریج همه نسبت به جامعه خودشان نگاه منفی داشته باشند و اعتمادشان را از دست بدهند.

اما آیا هیچ نکته مثبتی در جامعه نیست؟ آیا نکات مثبت بیش از نکات منفی نیست؟ آیا نکات مثبت قابل ذکر نیستند؟

این سوالات مدت بسیاری است در ذهن من است و معتقدم اگر خودمان را عادت بدهیم خوبی‌ها را ببینیم و تعریف کنیم، هم رضایت خودمان از زندگی بیشتر می‌شود، هم اطرافیان‌مان از این نگاه لذت خواهند برد. با نگاه درست به وقایع، می‌توان بعد از سختی‌های فراوان جمله «ما رأیت الا جمیلا» را گفت. واقعاً اگر حضرت زینب کبری سلام الله علیها در کربلا جز زیبایی ندیده است، ما نمی‌توانیم روزی یک زیبایی در زندگی اطراف خودمان ببینیم و برای دیگران تعریف کنیم؟ آیا این کار، خود نوعی امر به معروف نیست؟

این نکته، مقدمه‌ای شد برای ایده‌ی راه‌اندازی یک وبلاگ یا سایت؛ جایی که هر کس نکته‌های مثبتی که در اطراف خودش می‌بیند (مثل همان دو موردی که در بالا ذکر کردم) در آنجا منتشر کند. البته اگر این انتشار در سایت یا پایگاه‌های متعدد و متفاوت هم انجام شود، قطعاً بهتر خواهد بود. اما یک محل تمرکز هم برایش مفید است.

این ایده البته هنوز به مرحله اجرا نرسیده است و احتمالاً به این زودی‌ها هم نخواهد رسید. مگر آنکه شخص دیگری آن را کامل‌تر کند و به اجرا بگذارد. اگر شما آن شخص دیگر هستید، بسم الله.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۳ ، ۱۳:۳۷
علی اصغر جوشقان نژاد

تماس تلفنی با شرکت دستمال کاغذی شکوه


من: زنگ زدم که از یکی از محصولات تون تشکر کنم.
او: بفرمایید.
من: شما یک دستمال کاغذی تولید کردید که هیچ کلمه خارجی رویش ننوشته اید. منظورم «طرح سیاه مشقه» که در عوض تصاویر مختلف و کلمات خارجی، با سیاه مشق آن را تزئین کرده اید.
او (با تعجب): لطف دارید.
من: البته یک جا کلمه خارجی آمده که احتمالا از دست طراح در رفته.
او: کجا؟
من: به جای این که بنویسید «صد برگ دو لا» نوشته اید «Ply 2*100»

احتمال می دهم اصلا به این موضوع دقت نکرده باشند و اتفاقی چنین مسئله ای پیش آمده باشد. اما تشکر کردن از همین موضوع می تواند باعث گسترش آن شود.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۳ ، ۱۷:۲۵
علی اصغر جوشقان نژاد

شاید بعضی ها در ضرورت صحبت به زبان فارسی شک داشته باشند! نه آنکه زبان شان چیز دیگری باشد، بلکه زبان شان چیزهایی قاطی دارد و آن را بد نمی دانند. لابه لای صحبت هایشان می شنوی که از «S.M.S» صحبت می کنند و در جوابت «O.K» می گویند. در وبلاگ خود «Post» جدید منتشر می کنند و در پایین مطالب دیگران «Comment» می گذارند.

باید در یک مطلب مستقل، برای اقناع این دسته از مخاطبان نوشت. اما فعلا مخاطب این مطلب ایشان نیستند. این افراد می توانند این سخنرانی آقا را بخوانند. (به اواخر متن، بخش ششم صبحت هایشان مراجعه کنید.)

آن ها که در ضرورت فارسی گویی تردید ندارند، اما در محدوده نفوذ یا شیوه ترویج آن بحث دارند، این نوشته را بخوانند.

*

می توانیم مثل یک استاد ادبیات فارسی باشیم که به جای شعر نیز بگوییم «چامه» یا از آن طرف بام بیفتیم و بی خیال همه کلمات شویم و فارسی و انگلیسی و عربی را در هم و بر هم توی حرف هایمان استفاده کنیم.

اما من برای حذف لغات خارجکی، معتقد به چند سطح هستم.

سطح اول؛ حذف لغات «تابلو»:

خدا وکیلی، استفاده از کلمه «سولوشن» به جای «راه حل» تابلو نیست؟ آیا ضرورت ندارد که همه ما، در هر کاری که هستیم، این کلمات را از گفتار خود حذف کنیم؟

این سطح از حذف لغات، شامل تمام کلماتی که معادل رایج فارسی دارند و مفهوم اضافه تری را نمی رسانند می شود. در این سطح، عربی و لاتین هم فرقی ندارند. چه این که نباید گفت «علی ایحال» وقتی کلمه «به هر حال» وجود دارد!

سطح دوم؛ حذف لغات رایج دارای جایگزین رایج:

آیا استفاده از پیامک به جای اس ام اس، کار سختی است؟ آیا جمله را از ریخت می اندازد؟ آیا بخشی از مفهوم با این جایگزینی از دست می رود؟ آیا پیامک، مثل «رایانامه» یک کلمه غریبه در بین مردم است؟

استفاده از کلمه «دریافت» به جای «دانلود» چه؟ نظرتان در مورد «نظر» به عوض «کامنت» چیست؟ آیا «ممنون» جایگزین بهتری برای «مرسی» نیست؟

این دسته از کلمات خارجی، کلمات رایجی هستند که با اندکی بررسی، یک کلمه رایج دیگر در زبان مادری مان پیدا می شود که بتوانیم جای آنها بگذاریم. شاید لازم باشد در بعضی موارد جمله را طوری تغییر بدهیم که کلمه جدید، خوب در آن جا بیفتد. اما به هر حال می توان این سطح از جایگزینی را با اندکی زحمت انجام داد.

سطح سوم؛ حذف لغات رایج با جایگزین غیر رایج:

می پذیرم که استفاده از «رایانه»، واقعاً سخت تر از موارد قبل است. یا مثلاً «دور نگار» به جای «فکس» و «بالگرد» به عوض «هلی کوپتر» جایگزین های جانیفتاده ای هستند.

شخصاً این سطح از جایگزینی را -لااقل فعلاً- نمی پسندم. موارد قبل را با جدیت دنبال می کنم اما به نظرم می رسد که اجرای این سطح از جایگزینی و «فرهنگستانی» کردن همه لغات، موجب منتقل نشدن مفهوم می شود. البته منکر زحمات فرهنگستان نیستم. واقعاً زحمات بسیار خوبی کشیده اند و بسیاری از لغات ما، اکنون نتیجه زحمات ایشان است. بعضی کلمات جایگزین شان، به موقع می آید یا با یک حرکت مکمل، رایج می شود (مثل سوبسید که با طرح هدفمندی یارانه ها، به یارانه بدل شد)، اما بعضی کلمات گل نمی کند و خارجکی شان رایج می ماند.

*

راهکارها:

اگر قرار باشد فرایند حذف کلمات خارجکی و بیگانه! به خوبی انجام شود، باید شیوه هایی ابتکاری داشته باشیم و با انتقال تجربه به یکدیگر کمک کنیم. در این مسیر به چند تجربه توجه کنید:

1- متاسفانه باید بگویم که بسیاری از ما «انگلیسی» فکر می کنیم. یعنی وقتی می خواهیم حرف بزنیم، ابتدا مفهوم مورد نظر با کلمه ای انگلیسی به فکر ما می آید و اگر بخواهیم خود را ملزم به فارسی گویی کنیم، باید سریع آن را به زبان مادری! ترجمه کنیم و بر زبان بیاوریم. یعنی فرایند تفکر ما بر عکس شده است. اما خوشبختانه به سرعت این مشکل حل می شود. یعنی با تمرین یکی دو هفته ای، شما مثل یک آدم فارس! از ابتدا به زبان فارسی فکر خواهید کرد.

2- گیر دادن به آدم های با جنبه، باید به لحظه باشد. یعنی به محض اینکه گفت «سایز»، شما بگویید «اندازه» و سکوت کنید تا ادامه حرفش را بزند. احتمالا طرف لبخندی می زند و حرفش را از سر می گیرد و در چند کلمه آن طرف تر می گوید «لارج» که مجددا شما بدون هیچ حرف اضافه ای می فرمایید «بزرگ» و سکوت می کنید. نفر سوم جمع تان هم از ضرورت «سینک» شدن شما با فلانی می گوید که شما فقط و فقط می گویید «هماهنگ شدن» و سکوت می کنید. بعد از مدتی شما انگشت نما می شوید. بعدتر از مدتی، آنها دچار درگیری ذهنی می شوند و دست کم وقتی پیش شما هستند، لا به لای صحبت هایشان کمی سکوت می کنند و کلمه مناسب فارسی را جایگزین خواهند کرد. حتی گاهی کلمه انگلیسی را می گویند و بعد ترجمه می کنند «یا همون ...» خب شما به هدف خود نزدیک شده اید.

3- از اینکه به عنوان یک پاسدار زبان پارسی انگشت نما شوید، نترسید. بعد از مدتی که شما به کلمات دیگران گیر دادید، یواش یواش خودشان به هم گیر خواهند داد و شما از تنهایی در می آیید.

4- فراموش نکنیم که این مسئله، یک فرایند انسانی است. هم ما آدم هستیم! و هم طرف مقابل ما. بنابراین ممکن است بعد از آن که وارد اقدام بر علیه لغات مهاجم شدیم، خودمان هم به ترکش آنها دچار شویم و به اشتباه، کلمه ای نامربوط را وسط جملات مربوط خود بیاوریم. خب این بهترین دستاویز برای اطرافیان ماست که دلی از عزا در بیاورند و بعد از مدتی که ما به آنها گیر داده ایم، حسابی به ما غرغر کنند. حتماً باید در این زمینه صبر و حوصله کافی داشته باشیم و با روی باز اشتباه خود را بپذیریم. حتی لازم است از کسی که به ما تذکر داد، بسیار تشکر کنیم تا بدانند که این اقدام ما، از روی دلسوزی است.

5- ممکن است حذف لغات تابلو از زبان بعضی از دوستان، نیازمند نوعی «تمسخر» باشد. یعنی باید کاری کنیم که گوینده، از نگاه عاقل اندر عاقلی دیگر ما، یا از لبخند ملیح مان، یا حتی از سوال تابلوی ما راجع به معنی کلمه مورد نظر، خجالت بکشد و انگشت نما بشود. به هیچ وجه هم این کار سخت نیست. در هر جمعی، هر چقدر که نسبت به این مفاهیم بیگانه باشند، با چند بار پافشاری هوشمندانه بر این کار نتیجه خواهید گرفت و فضا را بر خواهید گرداند. امتحان کرده ام که می گویم.

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۲ ، ۱۸:۴۲
علی اصغر جوشقان نژاد

دوستان خوبم در پایگاه «مطالبه آرمانهای انقلاب از صدا و سیما»!

سلام.

خوش ندارم که این نوشته های ما حالت مناظره ی دو طرف یک منازعه را به خود بگیرد. چرا که خود را هم جهت با شما می بینم و همه ی دغدغه های شما و استدلال هایتان را حرف دل خودم می دانم.

تفاوت ما در آرمان ها نیست. در هدف ها نیست. در تغییراتی که انتظار داریم نیست. در اشکالاتی که می بینیم نیست. در آنچه دل مان را می سوزاند نیست. تفاوت ما در اینها نیست. ممکن است تنها تفاوت ما در نوع اقدام باشد.

اگر فهرست بلند انتقادات خود به عملکرد سازمان صدا و سیما را پیش روی من بگذارید، احتمالاً چیزی از آن خط نمی زنم ولی مواردی به آن اضافه می کنم که از بیرون صدا و سیما دیده نمی شوند.

پس آنچه نوشته ام و می نویسم نه برای توجیه وضع موجود و دفاع از آن، بلکه برای کمک به اصلاح آن است:

احتمالاً بسیاری از ما انتقاداتی به صدا و سیما داریم و کم یا زیاد، آن را از خط اصیل انقلاب منحرف می دانیم. با این حساب، چگونه می توانیم این رسانه را اصلاح کنیم؟

راه حل های کوتاه و بلند مدتی که به ذهن من می رسد در دو دسته کلی قابل جمع است:

الف- نقد کنید:

1- برای آنکه از ضعف های صدا و سیما تأثیر نپذیرید، لازم است آن همه با سواد! شوید که بتوانید محتوای آن را به خوبی نقد کنید. البته منظور از سواد قطعاً لیسانس یا فوق آن نیست. منظور سواد رسانه ای است به گونه ای که تشخیص خطاهای رسانه را برای شما ممکن کند. اگر با سواد (با همین تعریف) باشید، طبیعتاً خودتان و اطرافتان را بیشتر از خطرات!! صدا و سیما مصون خواهید کرد.

2- اگر یک مخاطب عادی هستید (و حتی اگر یک مخاطب غیر عادی هستید!) حتماً در مقابل آنچه صدا و سیما به سمت شما می فرستد بی تفاوت نباشید. هر قدمی که به خوبی در جهت اهداف انقلاب اسلامی بود نیازمند تشویق است و در مقابل هر اقدام مخالفی نیازمند تقبیح. گوشی تلفن را بردارید و در راستای اهداف انقلاب چند کلمه به خودتان زحمت بدهید. باور بفرمایید گوش های آقای ضرغامی آن همه تیز نیست که صحبت های زیر لب شما را از این فاصله دور بشنود. شما باید اعتراض خود را به حرکت های بد و تشکر خود را از حرکت های خوب صدا و سیما حتماً از طریق شماره های روابط عمومی منتقل کنید.

اگر کمی دقت بفرمایید این بند بر مرحله تذکر زبانی امر به معروف و نهی از منکر منطبق است... و این دو نیز از فروع دین و واجب اند.

3- اگر دستی به قلم دارید، همین تعریف ها و انقادها را در سایر رسانه ها منعکس کنید. البته همواره توجه داشته باشید که نیت شما از انتقاد، نه تنها غرغر کردن، بلکه اصلاح است. این تذکر از آن روست که یک سره سیاه ننویسید و به محدودیت های موجود توجه کنید.

4- به این فرمایش حضرت آقا توجه کنید:

بینید عزیزان! فکر شما و کارى که کردید و راه نوئى که پیدا کردید، پیشنهادى که به نظرتان رسیده، تأثیرگذارى‌اش فقط این نیست که این فوراً به دستگاه اجرائى منتقل بشود و فوراً یک ترجمه‌ى عملیاتى بشود و اجرائى و عملیاتى شود؛ نه، این تنها تأثیر نیست. یکى از مهمترین تأثیرات همین فکر کردنها این است که شما فضاسازى میکنید، گفتمان‌سازى میکنید. در نتیجه، در یک فضاى معتقد به یک مبناى فکرى یا عملى، رئیس جمهور هم همان جور فکر میکند، وزیر هم همان جور فکر میکند، مدیرکل هم همان جور فکر میکند، کارکنان هم همه همان جور فکر میکنند؛ این خوب است. و شما این کار را انجام میدهید. فکر کنید، بگوئید، بنویسید، در مجامعِ خودتان منعکس کنید؛

طبیعتاً وقتی که شما صدا و سیما را نقد می کنید باید این نگاه را هم در نقد خود بگنجانید. حتی به نظر من این نگاه بسیار موثرتر از نگاهی است که توقع اصلاح فوری همه کاستی ها را دارد.

گفتمان سازی البته لوازمی دارد. با بی ادبی و تندروی نمی توان گفتمان ساخت. گفتمان سازی نیازمند زمان است. حرف مستدل و منطقی با شیوه ای هنرمندانه و ظریف با رعایت حوصله و سعه صدر در طول زمان نه چندان کوتاه می تواند گفتمان سازی کند.

گاهی نیز باید آدم های شاخص را نشانه گرفت. چه اینکه اگر شما بتوانید نویسندگان فیلمنامه های سازمان صدا و سیما را تحت تأثیر افکار دلخواه خود قرار دهید، بسیار موثرتر از آن است که مدیران گروه ها را متأثر کنید.(*)

ب- تولید کنید:

1- فرض کنید جناب ضرغامی بشمار سه! همه بدنه مریض صدا و سیما را اخراج کند، من و شمای غرغرو چطور می توانیم جای خالی آنها را پر کنیم؟ یا اصلاً تصور کنید همان جناب، بشمار سه! شبکه جدیدی تأسیس کردند به نام حزب الله و تقدیم ما کردند، چه هنری داریم برای پر کردن آن؟

اینجا اهمیت کار و تولید مشخص می شود. اگر از صنف هنرمندان محسوب می شوید، حتماً در تولید با کیفیت جهاد کنید. با نگاه انقلابی و دینی به قدری تولید کنید که از طریق سایر رسانه ها در جامعه سر ریز شود. البته صدا و سیما هم اندک اندک صدای شما را خواهد شنید.

مطمئن هستم اگر آدم باعرضه ای! تولیدات خوب خود را به صدا و سیما عرضه کند، این سازمان تاب مقاومت در برابر پخش آن را نخواهد داشت. مشکل قدری هم از ماست که تولید نداریم.

2- خلاقیت از پایه های هنر است. وقتی شما به تکرار بیفتید از هنر فاصله گرفته اید.

از دیگر سو قالب و محتوا از یکدیگر بیگانه نیستند. شما نمی توانید هر سخنی را در هر قالبی بریزید.

ترکیب این دو جمله چنین نتیجه می دهد: «اگر بنا باشد حرف های انقلاب به صورت هنرمندانه گفته شود، دائماً باید قالب های خلاقانه جدیدی برای این کار تولید شود.» این تولیدات (آنچنان که اکنون می بینیم) از صدا و سیما بر نمی آید. چرا من و شمایی که ادعا می کنیم، نیاییم و در این مسیر تلاش نکنیم؟

لازم است همه آن هنرمندانی که درد دین و انقلاب دارند در تولید با کیفیت جهاد کنند. هم به دلیل انتشار سخن انقلاب و هم برای آنکه الگوهای جدیدی از برنامه های دینی تولید شود.

3- همین تولیدات نیز می تواند به گفتمان سازی کمک شایانی کند. اگر قرار است گفتمانی در جامعه گسترش یابد، نیازمند تولیدات رسانه ایست.

***

سخن به درازا کشید. آنچه از نظر من مهم است گسترش دغدغه نسبت به این آرمان هاست (گفتمان سازی) و افزایش غیرت خودمان در دفاع از این دغدغه ها (نقد و تولید جهادی)

*- این ایده از یکی از رفقا گرفته شد. باشد که خودش مفصل تر بنویسد.

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۰ ، ۱۸:۲۵
علی اصغر جوشقان نژاد
از اینکه شهر ما هم مانتویی پیدا کرده (هر چند تک و توک) نالید و گفت عده ای را دیده که وضع حجاب بدی داشته اند و در خیابان راه می رفتند.
گفتم اگر من و شما واجبات خدا را گزینشی انجام دهیم، همین می شود.
گفت یعنی چه؟
گفتم یعنی اینکه خدا گفته نماز بخوان، می خوانیم چون به جایی بر نمی خورد. اما گفته امر به معروف کن، نمی کنیم، چون عقل مان (بخوانید ترس مان) دستور دیگری می دهد.
*
شنیدم که موج وبلاگی امر به معروف و نهی از منکر آغاز شده و خاطرات امر به معروف و نهی از منکر خود را در وبلاگ هایشان می نویسند. گفتم اولین خاطره را از امر به امر به معروف و نهی از ترک آن بنویسم.
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۰ ، ۰۰:۴۶
علی اصغر جوشقان نژاد