پرهنگ

مدیریت فرهنگ، با نرم افزار و گزارش و جلسه!

پرهنگ

مدیریت فرهنگ، با نرم افزار و گزارش و جلسه!

پرهنگ

دغدغه اصلی پرهنگ، فرهنگ است. اما به سیاست، اقتصاد، جامعه و... هم سرک می‌کشد.
پرهنگ بیشتر از نوشته‌های خودم پر شده است، هر چند از نوشته‌های دیگران نیز خالی نیست.
ارادتمند؛ علی اصغر جوشقان‌نژاد

تاريخ پرهنگ
آخرین نظرات
عضوی از راز دل

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اقتصاد و فرهنگ» ثبت شده است

بعد از چند دقیقه گفتگو:

فرزند: بابا، اگر تبلیغات این همه ضرر دارد که شما می گویید، پس چرا پخش می کنند؟
بابا (سری به تاسف تکان می دهد، نفسی می کشد و می گوید): چیزهای خوب و بد همه جا هست. تبلیغات باعث پول در آوردن خیلی ها می شود. به خاطر همین هر چقدر هم ضرر داشته باشد، باز هم پخش می شود. مگر سیگار ضرر ندارد؟ اما فروخته می شود. مگر پفک ضرر ندارد؟ اما فروخته می شود... آدم باید یاد بگیرد خودش انتخاب درست داشته باشد.


البته بابا راجع به اینکه حقوق خودش از این تبلیغات پرداخت می شود، چیزی نگفت!!
۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۳ ، ۱۰:۲۶
علی اصغر جوشقان نژاد
نصاب جک درب اتوماتیک، هنگام نصب، چند بار غرولند کرد که چرا ایرانی اش را خریده اید؟ ایتالیایی هایش بهترند. اصل ماجرا هم به این برمی گردد که نصب ایتالیایی ها خیلی برایشان آسان تر است. البته کیفیت شان هم بهتر هست اما خب گرانتر هم هستند.
یک بار که برای دفعه چندم غرغر کرد، گفتم همین شرکت {...} ایتالیایی، نصاب زا ایتالیا آورده است
با تعجب و گیجی گفت: یعنی چی؟
گفتم: هیچی، یک عده از ایتالیا آورده که خیلی تمیز و خوب جک های خودشون رو نصب می کنند. جزء خدمات شرکت هم به حساب میاد و رایگانه.
با ناباوری گفت: شوخی می کنی؟
گفتم: خیلی خوبه مگه نه؟!
ادای بی خیالی را در آورد و گفت: نمی دونم؟ مگه خودمون نمی تونیم نصب کنیم؟
گفتم: چطور اگر کار شما رو بدیم ایتالیایی ها، بده ولی کار تولید کننده رو اگر بدیم به اونا خوبه؟!
خندید و سری تکان داد و گفت: حرف حساب!
۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۳ ، ۲۳:۳۵
علی اصغر جوشقان نژاد

گفتگوی رو در رو با یک فامیل نزدیک


من: کار پیدا کردی؟

او (با خمیازه): نه!

من: اصلاً گشتی دنبال کار؟ اصلاً از پای این کامپیوتر کوفتی پا شدی که بگردی؟

او: آره. یعنی زنگ زدم به اون شرکتی که گفتی، گفتن نیرو نمی‌خوان.

من: دیگه؟

او (شانه بالا می‌اندازد): دیگه هیچی!

من: خسته نشده باشی. بگو بیکاری چه عیبی داره که برم دنبال کار. بگو همین جا پشت میز که نشستم، بیشتر خوش می گذره. بگو اصلاً تو چی کاره‌ای که غصه‌ی کار من رو می‌خوری.

او (با دلخوری): این چه جور حرف زدنه؟ من دوست دارم کار کنم.

من:

گفت خود پیداست در زانوی تو



دوست عزیز! گفتگو فرضی و خیالی است. شما به خودت نگیر.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۶:۵۵
علی اصغر جوشقان نژاد

ما مردم، باید سختی‌ها را تحمل کنیم؟ چشم.

ما مردم، باید از یارانه انصراف بدهیم؟ چشم.

ما مردم، حق انتقاد که داریم؟ نداریم؟ حق انتقادی که البته به سرنوشت بعضی نشریات منتقد شما دچارمان نکنند.

ما از ابتدا هم منتقد بودیم و همزمان سعی در همراهی با دولت داشتیم. اما گاهی نمی توان از بعضی چیزها چشم پوشید تا به قول دوست مان علی الف، هر فاجعه‌ای را رقم بزنند.

*

آقای رئیس جمهور، در ابتدای سال فرهنگ و اقتصاد، یک تیر و دو نشان زده‌اید. هم فاجعه‌ی فرهنگی به بار آورده‌اید و هم فاجعه‌ی اقتصادی. در شرایطی که برای انصراف دادن مردم به التماس افتاده‌اید، چطور می‌توانید هزینه میلیاردی برای یک جشن (+ و +) انجام دهید؟ متأسفانه افتضاح فرهنگی این جشن، پشت افتضاح اقتصادی‌اش گم شده است.

رقص دختران و مراسم ضدفرهنگی با هزینه‌ی بیت‌المال و به بهانه میلاد حضرت صدیقه‌ی طاهره از یک طرف دامن شما را گرفته است و اسراف پول مردم و از بین بردن اعتمادها از طرف دیگر.

 آقای رئیس جمهور، یا بیا و با شجاعت عذرخواهی کن و هزینه را از پول شخصی‌ات!!! به بیت‌المال برگردان. یا لااقل با وقاحت چشم بدوز به دوربین‌ها و بگو این حرف‌ها دروغ است و برای تخریب دولت ساخته شده است تا آن‌ها که هنوز طرف‌دارت باقی‌مانده‌اند حرفی برای دفاع داشته باشند.

*

البته جای تشکر فراوان وجود دارد از همسر گرامی جناب آقای صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی که در اعتراض به وضعیت جلسه، آن را ترک کرده‌اند.

*

دعوت می‌کنم از دوستان دیگر که آنها نیز به این موضوع واکنش نشان دهند و راه را بر تکرار این فاجعه ببندند.

*

مراسم روز زن سال قبل آقای روحانی چگونه بود؟ +

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۲:۰۶
علی اصغر جوشقان نژاد

پنجره های تشنه کتاب جذابی است. هم ظاهرش در نگاه اول آدم را می گیرد، هم موضوعش کم یاب است و هم خواندنش شیرین است:


روزنوشت های انتقال ضریح جدید امام حسین علیه السلام از قم به کربلا

جلد متفاوت کتاب که با طلق پوشیده شده است، خیلی‌ها را به یاد همان ضریح پشت شیشه می اندازد که کتاب، سفرنامه‌ی آن است. انتهای کتاب هم پوسترهایی چاپ شده است که معمولاً همه، پیش از آن که جایی از متن را بخوانند، اول آن ها را نگاه می کنند.

همین دو نکته که جذابیت کتاب را بالا برده است، موجب ضعف صحافی کتاب هم شده. خودم و یکی دیگر از آشنایان مان تجربه کردیم که با یک دور خواندن این کتاب، در نهایت جلد از صفحات جدا می شود.

وقتی شروع به خواندن کتاب کنی، البته به خاطر جذابیت موضوع و قلم روان جناب قزلی، کتاب به دستت می چسبد. خواننده ی دیگری می گفت صبح که کتاب را می خواندم، شب احساس می کردم جایی رفته ام که باید تعریف کنم!

کتاب حتماً خواندنی و قابل توصیه است.

اما نکته ای هم در محتوای کتاب قابل ذکر است. نویسنده کوشیده است معنویت سفر را در کتاب منعکس کند. در عین حال، ذکر کردن حاشیه ها، جذابیت را بالا می برد و البته جزئی از تاریخ! است و لازم است حفظ شود. به علاوه، نویسنده به درستی در ابتدای کتاب پیش بینی کرده است که متن اصلی سفر در عبور از شهرهای مختلف، تا حد زیادی یکسان باشد و کتاب را به تکرار بیندازد و این هم ضرورت دیگری شده است برای پرداختن به حاشیه ها. در شهرهای ابتدایی، کتاب بیشتر به متن می پردازد و هر چه کاروان جلو می رود، حاشیه ها بیشتر می شوند و متن به حاشیه می رود. همین مسئله هر چند از جانبی ناگزیر به نظر می آید، اما از نگاه دیگر، موجب انحراف ذهن خواننده است. تو گویی در شهرهای انتهایی سفر، سایه کمرنگی از انبوه مردم مشتاقی که بی ریا مشغول عزاداری و ابراز ارادت هستند، تحت تاثیر تعدادی از جوانان مشتاق که برای نگه داشتن ضریح در شهر خود سینه زنی و چانه زنی می کنند گم می شود. اگر خواننده دقت نکند، به جای آن که فضای مردم در شهرهای آخر را در یابد، فضای درگیری ها و مشکلات اعضای کاروان را درخواهد یافت.

*

باید از اعضای هیئت امنای ساخت ضریح تشکر کرد، باید از خود صاحب ضریح، حضرت اباعبدالله الحسین تشکر کرد. ماجرای ساخت ضریح، مانند عزای سیدالشهدا به ما نشان می دهد که چگونه با اقتصاد مردمی، می توان فرهنگ را چرخاند. اگر «اقتصاد روضه» بررسی شود، شیوه ای از فرهنگ گردانی مردمی نمایان می شود که نه تنها به کمک های دولتی وابسته نیست، بلکه با مخالفت دولت ها هم زنده می ماند و پیش می رود.

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۳ ، ۱۴:۳۶
علی اصغر جوشقان نژاد

بدون شرح


گفت: دیناری بده پنهان و خود را وا رهان

گفت: کار شرع کار درهم و دینار نیست


از مرحوم پروین اعتصامی

کاملش را اینجا بخوانید

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۳ ، ۱۶:۲۵
علی اصغر جوشقان نژاد

تماس تلفنی با شرکت تولید کننده نان صنعتی {...}

من: مزاحم شدم که از نکته ای در بسته بندی محصولات تون انتقاد کنم.
او (با روی باز): بفرمایید.
من: شما روی بسته بندی نان باگت تون بزرگ نوشتید «نان باگت فرانسوی» و پشت او بزرگ نوشتید «ساخته شده ایتالیا» البته اگر دقت کنیم معلوم می شه که اصل جمله «ساخته شده با تکنولوژی ایتالیا» است اما شما کلمات میانی رو به قدری کوچک نوشتید که در نگاه اول دیده نمی شن و به نظرم این نوعی توهین به ملیت ماست.
او (همچنان با روی باز و البته کمی مٍن مٍن): خب نام این نوع نان «باگت فرانسوی» است و باید بنویسیم تا مردم بدونند چه چیزی در بسته بندی هست...
من (میان صحبتش پریدم): اما آن کلمه ایتالیا که نوشته اید حکایت دیگری دارد. شما یک دستگاه ایتالیایی آورده اید. این به مردم چه ربطی دارد؟ مردم کیفیت نان را می خواهند. این که شما درشت بنویسید «ساخته شده ایتالیا» و ریز در بین آن نوشته باشید «با تکنولوژی» به زبان خودمانی می شود گول زدن مشتری و به زبان محترمانه می شود جذب مشتری و البته در هر حال کار زشتی است. یعنی ما اینقدر ذلیل هستیم که باید نان مان هم مهر ساخت ایتالیا داشته باشد تا مردم بخرند؟
او (در حالی که چند بار سعی کرد صحبتم را قطع کند): البته حق با شماست. ما هم دوست داریم نان های سنتی خودمان را با تجهیزات داخلی تولید کنیم. اما فعلا چاره ای نیست. ان شاء الله روزی برسد که شما نان سنتی شهرهای مختلف را از شرکت ما بخرید.
من: ان شاء الله ولی لطفا تا آن روز بسته بندی هایی برای تولیدات تان بگذارید که بوی توهین به کشورمان را ندهد.



شاید به این آسانی نتوانند از وسوسه استفاده از نام «ایتالیا» چشم بپوشند، اما به طور قطع اگر چند تماس اینچنین دریافت کنند، خطر بدبین شدن مشتری ها را حس خواهند کرد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۳ ، ۱۷:۳۱
علی اصغر جوشقان نژاد

گفتگوی رو در رو با یک فامیل نزدیک


من: چرا نمی ری مکه؟

او: طولانیه، باید 10 روز از کار و کاسبی بکنم و برم

من: شما که نیازی به مرخصی ندارید! شغل تون از هفت دولت آزاده

او: مشتریام می پرند. ده روز که نباشم، جنس شون رو از جای دیگه ای جور می کنند و دیگه بعدش هم سراغ من نمیان

من: یعنی تو باورت شده خودت داری پول در میاری؟ یعنی روزی تو با خدا نیست؟ فکر کردی وقتی بری پیش خدا -مکه- برگردی، روزی تو گم می شه؟

او (صدایش را بلند می کند که حرفش به کرسی بنشیند): منظورم این نیست علی آقا! خدا که کریمه ولی خب من با چنگ و دندون این مشتریا رو پیدا کردم و نگه داشتم. می ترسم که برم و برگردم مشتریام بپرند.

من: مرغ یه پا داره؟ تو که رزاقیت خدا رو زیر سوال می بری لازم نیست 10 روز وقت بگذاری برای مکه، چهار پنج روز برو یک جایی خوش بگذرون.

او: ...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۳ ، ۱۷:۲۸
علی اصغر جوشقان نژاد

پرهنگ

بی فرهنگی پَر... گرانی هنگ


به مناسبت سال 93، فرهنگ و اقتصاد با عزم ملی و مدیریت جهادی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۳ ، ۱۸:۲۰
علی اصغر جوشقان نژاد
تماس تلفنی با شرکت دستمال کاغذی {...}

من: ببخشید محصولات شما برای مردم فارسی زبان تولید می شه؟
او (با تعجب و تردید): منظورتون رو متوجه نمی شم!
من: منظورم اینه که محصولاتی مثل ... رو در داخل ایران و به مردم فارسی زبان می فروشید دیگه؟
او (همچنان با تعجب): خب بله.
من: پس چرا روی محصولات تون با خط و زبان انگلیسی اسم شرکت تون رو نوشتید؟ مگر قرار نیست این نوشته ها با مشتری ها ارتباط برقرار کنند؟
او (مٍن مٍن می کند): خب این سلیقه مدیریت شرکت هست.
من: لطف کنید بهشون بفرمایید یک ایرانی زنگ زد و گفت اگر روی محصولات تون فارسی بنویسید هم قشنگ تر می شه، هم ما بهتر متوجه می شیم و هم مطمئنا باعث کاهش فروش تون نمی شه!


بسیاری از شرکت ها فکر می کنند که اگر روی محصولات شان کلمات انگلیسی نباشد، با کیفیت به نظر نمی آید! شاید به این صراحت این حرف را نگویند اما در عمق نظرشان اینچنین است که مشتری، محصولی را که کلمات انگلیسی روی آن باشد راحت تر می خرد. با این تماس گرفتن ها، می توان این طرز فکر را به تدریج از بین برد
۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۳ ، ۱۷:۲۵
علی اصغر جوشقان نژاد