خیلی ساده به جای این که بگوییم «قیمتش دوبل شده» میتوانیم کلمه «دو برابر» را استفاده کنیم.
این نوشته، متن یک برگه تبلیغی است که برای شرکت دانش آموزان دبیرستان توحید قم در طرح جمع آوری خاطرات شفاهی انقلاب اسلامی طراحی شده است. فارغ از بعضی جزئیات، این ایده که از مجله راه گرفته شد، بسیار جذاب و آموزنده است. به همه علاقه مندان توصیه می کنم در مناسبت های انقلاب، از این ایده استفاده کنند. به این منظور، اینجا را هم ببینید.
شما هم می توانید یک مورخ باشید
مسابقه چشمه های انقلاب
ضبط تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی
توسط دانش آموزان دبیرستان توحید
دهه فجر 1393/ قم
بسمه تعالی
بعضی از تاریخ نگاران، تاریخ را آن گونه که خواسته اند نوشته اند نه آن گونه که بوده است. تاریخ نگارانی که از دربار سلاطین ارتزاق می کرده اند، هیچ گاه نفع توده های مردم را در نوشتن تاریخ رعایت نکرده اند و حماسه ها را به نام شاهان نوشته اند.
وقتی آخرین شاه کشور ایران فرار کرد و مرد، باقی مانده های دربار او روزنامه و کتاب و ماهواره را برای تعریف دوباره دوران پهلوی انتخاب کردند. آنها سعی کردند تاریخ انقلاب را طوری بنویسند که به مذاق شاهزاده و اربابانش خوش بیاید. تاریخی که الان در بعضی رسانه ها از دوران پهلوی روایت می شود، طوری است که گویی همه جا گل و بلبل بوده است، مردم خوش می گذرانده اند، همه چیز ارزان بوده، همه مردم کاملا دین دار و با فرهنگ بوده اند، و خلاصه کشور در مسیر پیشرفت چهار نعل می تاخته است اما ناگهان مردم دچار جنون آنی شدند و انقلاب کردند. از این جا به بعد ماجرا هم به گونه ای تعریف می شود که انگار به محض تمام شدن انقلاب، مردم از جنون لحظات انقلاب در آمدند و دیدند عجب کاری کرده اند، دیگر هیچ پیشرفتی در هیچ چیزی دیده نمی شود، یک دفعه فرهنگ مردم از بین رفته و مردم بی دین شده اند، همه چیز تند و تند در حال گران شدن است اما پشیمانی دیگر سودی ندارد!!
این طور روایت کردن تاریخ، پروژه ای است که مدت هاست در حال اجراست. اما حقیقت انقلاب مردم چه بوده است؟ این را باید از خود مردم پرسید: از پدر و مادر من و شما.
تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی، یعنی از کسانی که خودشان در زمان پهلوی زندگی می کرده اند و بعد در انقلاب مشارکت داشته اند، راجع به آن دوران بپرسیم. هر کدام از مردم این سرزمین، یکی از چشمه های انقلاب بوده اند: آب را از سرچشمه باید خورد.
برای شرکت در مسابقه، با چه کسی مصاحبه کنم؟
از بین فامیل ها، همسایه ها، دوستان و آشنایان، یک نفر را که در ایام انقلاب بوده است و احتمال می دهید در محورهای زیر حرف های خوبی داشته باشد انتخاب کنید. با او یک قرار مصاحبه بگذارید و کار را به انجام برسانید. از مصاحبه شونده بخواهید خاطرات و دیده های خود را تعریف کند تا به عنوان بخش هایی از واقعیت های انقلاب اسلامی ثبت شود.
چه موضوعاتی را بپرسم؟
لازم است مصاحبه شونده، حداقل به دو تا از این سوالها جواب بدهد:
البته شما باید به خوبی صحبت های مصاحبه شونده را گوش کنید و هر جا ابهامی در حرف های ایشان بود، سوال کنید تا همه ابعاد ماجرا به خوبی گفته شود. همچنین در ابتدای گفتگو از او بخواهید اندکی از زندگی خودش را بگوید و بیان کند در زمان انقلاب چند سال داشته و چه می کرده است.
برای ضبط تاریخ شفاهی چه چیزهایی لازم است؟
آن چیزی که باید تحویل دبیرخانه مسابقه بدهید، فایل صوتی یا فیلم مصاحبه است. بنابراین یک گوشی تلفن همراه یا یک دستگاه ضبط صدا (Recorder) برای ضبط خاطرات تاریخ شفاهی کافی است.
قبل از این که برای انجام مصاحبه بروید، یک بار کیفیت ضبط صدا یا فیلم دستگاه خودتان را امتحان کنید تا مطمئن شوید کیفیت کار، قابل قبول است.
اگر بتوانید از میکروفن یقه ای برای ضبط صدای مصاحبه شونده استفاده کنید بسیار بهتر خواهد بود. به علاوه اگر مایل به ضبط فیلم هستید، احتمالا لازم باشد دوربین را روی یک سه پایه قرار دهید تا خودتان بر صحبت های مصاحبه شونده تمرکز کنید و بتوانید سوالات خوبی در حین مصاحبه بپرسید.
چند دقیقه مصاحبه کنم؟
برای شرکت در مسابقه «چشمه های انقلاب» حداقل باید 15 دقیقه مصاحبه با یک نفر انجام داده باشید. قبل از شروع مصاحبه، اطلاعات زیر را بگویید تا در فایل ضبط شود:
نام مصاحبه کننده، نام مصاحبه شونده، تاریخ مصاحبه
برای شرکت در مسابقه تا کی فرصت دارم؟
فرصت تحویل فایل ضبط شده، 30 بهمن 93 است. فایل را به همراه کاربرگ مشخصات مصاحبه، به دبیرخانه مسابقه تحویل دهید.
اگر قرار باشد یک گروه مخرب مانند طایفهی شیرازیها در جامعه منزوی شوند، مشکلات بسیاری در پیش خواهد بود. از یک طرف، وجههی مقدس این گروه و استدلالهای به ظاهر دینی و شیعی آنها، سپری است که مانع حمله به ایشان میشود. از طرف دیگر، ماجرا نباید به یک درگیری درون شیعیان منجر شود. هر چند که عمیقاً معتقدم این گروه طرفدار زیادی ندارد، اما اگر بنای فتنه گذاشته شود، با توجه به مظلومنماییها و مقدسنماییهایی که دارند، میتوانند عدهای را به شک بیندازند یا تحریک کنند. این گروه میتواند در بین طیف مذهبی و معتقد و متعصب شیعه (خدا آنها را حفظ کند) طرفدارانی دست و پا کند که نادانسته بر ضد شیعه عمل کنند.
به همین دلیل لازم است نامی برای این گروه وجود داشته باشد که این نام به یک «عنوان منفور» تبدیل شود؛ به گونهای که حتی شیرازیها هم خود را از این عنوان منفور جدا کنند. عنوانی که در رسانه به آسانی مورد طعن و تنفر قرار بگیرد، همهی ویژگیهای طایفهی شیرازیها در آن دیده شود و در نگاه اول هم عنوان مشمئز کنندهای باشد. در این صورت، به آسانی میتوان گفت کسی که اینطور فکر میکند شیعه نیست {عنوان مورد نظر} است! و به این روش، حساب این گروه را نه فقط در بین شیعیان که در جهان اهل سنت نیز روشن کرد و فرق بین تفکر آنها با تفکر شیعیان را به همگان نشان داد.
مثلاً عنوان وهابیت و تفاوتهای آن با اهل سنت، بعضی از این ویژگیها را دارد و تلاش ما آن است که نشان دهیم اهل سنت، وهابی نیست و وهابی، سنی نیست.
عنوانی که الان برای این گروه شکل گرفته است، «شیعهی انگلیسی» است. عنوانی که اخیراً توسط مقام معظم رهبری به آن اشاره شد. قبلاً آقای رحیمپور ازغدی هم بارها بر روی آن تأکید کرده است و به همین دلیل مورد تهاجم فراوانی هم قرار گرفته است. مستندی هم به عنوان «عمامههای انگلیسی» پیش از آن ساخته و منتشر شده بود.
من این عنوان را از یک جهت نمی پسندم، چرا که کلمهی شیعه در آن وجود دارد و همچنان بخشی از بدنهی شیعه محسوب میشوند! نه مانند وهابیت که گروهی جدا از اهل سنت هستند. اما از دیگر سو، «شیعهی انگلیسی» عنوانی منفور است و به واقعیت این گروه به خوبی اشاره میکند. همچنین در ادبیات عمومی هم در حال گسترش است. به دلیل تناظری که با عنوان «اسلام آمریکایی» دارد، به خوبی میتواند منتشر شود. به همین دلایل لازم است که سرمایهگذاری روی این عنوان به خوبی انجام شود و زوایای عقیدتی و اشتباهات «شیعیان انگلیسی» به خوبی تبیین شود تا هر کس چنین عقایدی را ترویج کرد، بداند که ناگزیر در مسیر انگلیسی کردن تشیع حرکت میکند و تکلیف مردم نیز با ایشان مشخص باشد.
اقداماتی مانند این شعرها نیز میتواند به این جریان و همهگیر شدن آن کمک کند:
مثلاً «دورهی اجرا» بهتر از «سیکل اجرا» نیست؟ یا «چرخهی کار» از «سیکل کار» یا...
پرهنگ
ایــنجــا وبــلاگ کـــسی است که مــــــــــــــــی خـــــــــــواهـــــــــــــد اسرائیل را نــــابـــــود کــنـــد.
به مناسبت پویش مردمی مبارزه با اسرائیل
چهره علوم جدید، ریاضیات است. منطق درونی این علوم هم از جنس منطق ریاضیات است: دو دو تا چهار تا!
اما منطق ریاضی، تنها منطق درون آدمی نیست. ما با بها دادن بیش از حد به منطق ریاضی، آن را به قدری بزرگ کردهایم که دیگر توانایی عبور از آن را نداریم. نه آن که منطق ریاضی غلط باشد، بلکه مطلق نیست، همه جا رسا نیست.
پای استدلالیان چوبین بود
پای چوبین سخت بی تمکین بود
در کنار این منطق خشک! منطق دیگری هم هست که ذهن ریاضی، ابزار درک آن نیست. بلکه «دل» آن را میفهمد. این منطق هم البته در فرهنگ غربی رقیبی جدی دارد: «منطق دل بخواهی»
منطق دل بخواهی، می گوید «این نکته درست است، چون با هوس من سازگار است!» اما فهم دل، چیز دیگری است. فهم دل از دو گروه بر نمیآید: «یکی کسانی که دائماً با منطق «دل بخواهی» تصمیم میگیرند و دیگری کسانی که اصولاً امکان فهم دل را انکار میکنند یا نادیده میگیرند.»
البته فهم دل این گروه دوم (اگر از گروه اول نباشند!) در جان شان زبانه میکشد، اما آنها به این دلیل که با استدلال ریاضی جور در نمیآید، آن را خاموش میکنند. به همین دلیل بخشی از پرسشهایشان همواره بی جواب میماند، همانند غربیها که به پاسخ بعضی پرسشها هرگز دست نیافتند.
حتماً اشکال میگیرید که این منطق، قابل انتقال نیست. نمیشود در یک مقالهی علمی آن را نوشت و به دیگران داد تا آنها هم قانع شوند. حرف شما البته درست است، اما دلیل بر اشتباه بودن این منطق نیست. بلکه ممکن است زبان گوینده یا گوش شنونده قابلیت درک آن را نداشته باشد.
من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر
من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش
مثلاً خود شما، تا الان در اعماق وجودت چقدر خدا را درک کردهای؟ ممکن است از مثل منی که پیش تو دم از خدا زدهام، رنجیده باشی و به خاطر من، با خدا قهر کنی، اما نمیتوانی اعماق وجودت را از خدا خالی کنی. وقتی به اعماق دل خودت نگاه کنی، محبت امام رضا را پیدا میکنی؛ از حرارت امام حسین گرم میشوی و امید به مهدی را خواهی یافت.
ممکن است ماجرای کرامتهای حضرت معصومه و امام رضا، منطق ریاضی را دچار تحیر کند و سوالی به سوالهایش بیفزاید، اما اگر آن منطق دیگر که گفتم در دست تو باشد، این کرامتها به جای افزودن سوالهایت، تو را به جواب میرساند.
*
هیچ وقت از این جنس حرفهایم را برایت نگفتهام. یعنی هیچ وقت احساس نکردهام که شنوندهی این حرفها باشی. اما همیشه در دلم گفتهام که دوای درد تو این حس گمشده است.
امیدوارم بتوانی پیدایش کنی، هر چند که بسیار سخت است.
وقتی از آقا، طلب پیام برای یک همایش میکنند و آقا با صراحت فلسفه آن همایش را زیر سوال میبرد، آن وقت است که یا باید به کل قید برگزاری آن همایش را زد و یا آن را برگزار کرد و پیام مذکور را خواند...
وقتی از رئیس سازمان دعوت میشود در یک همایش شرکت کند و ایشان فلسفه آن همایش را زیر سوال میبرد، آن وقت است که...
سوال: این خاطره آیت الله حق شناس در مورد چه کسی است؟
یک بار قبل از نماز صبح به مسجد رفتم، دیدم یک نفر دارد نماز شب می خواند، اما حالت عادی نبود، بین زمین و آسمان نماز می خواند.
الف- یک دانش آموز
ب- احمد علی
ج- آیت الله بهجت
د- آیت الله قاضی
حتماً به ذهن شریفتان هم نمی رسد که پاسخ صحیح، گزینه «ب» باشد! احمدعلی نیری. این خاطره را آیت الله حق شناس، در مراسم ختم شهید احمدعلی نیری تعریف کرده است.
*
در کلاس آمادگی دفاعی، دو سال است که از بچه ها می خواهم هر کدام نام یک شهید را برای خود انتخاب کنند و آن شهید را در کلاس معرفی کنند. بچه ها را در کلاس با همان نام صدا می زنم و از همین راه، با چند شهید آشنا شده ام که قبلاً نمی شناختم. از آن جمله: شهید ابراهیم هادی، شهید شاهرخ ضرغام و شهید احمدعلی نیری.
هر سه نفر با کتاب های گروه شهید ابراهیم هادی شناخته شدند. گروهی که ظاهرا بنای اصلی اش بر معرفی شهدای ناشناس و معمولی است. شهیدانی که شناختن آنها نشان می دهد جنگ ما، هنوز گنج بسیار زیادی برای استخراج دارد و هنوز فقط بخش کوچکی از این راه را رفته ایم. گنجی به بزرگی هزاران شهید دفاع مقدس.
*
کتاب عارفانه، در مورد شهید احمدعلی نیری است. شهیدی که در 19 سالگی به ملاقات خدا می رود، اما پیش از آن، مسیری را پیموده است که از بزرگان عرفان انتظار می رود.
شهید احمدعلی نیری، بر اثر ترک گناه به مقاماتی رسیده بود که برای بسیاری باورنکردنی است. اما جالب اینجاست که در بین مردم بسیار عادی زندگی می کرد. برخی برای آن که گناه نکنند، جامعه را ترک می کنند اما شهید احمدعلی نیری با زندگی در اجتماع و تلاش در بسیج و کار با بچه های هم سن یا کوچک تر (یا حتی بزرگ تر) گناه را ترک کرد و به مقامات معنوی رسید.
خواندن کتاب عارفانه را به شما پیشنهاد می کنم.