پرهنگ

مدیریت فرهنگ، با نرم افزار و گزارش و جلسه!

پرهنگ

مدیریت فرهنگ، با نرم افزار و گزارش و جلسه!

پرهنگ

دغدغه اصلی پرهنگ، فرهنگ است. اما به سیاست، اقتصاد، جامعه و... هم سرک می‌کشد.
پرهنگ بیشتر از نوشته‌های خودم پر شده است، هر چند از نوشته‌های دیگران نیز خالی نیست.
ارادتمند؛ علی اصغر جوشقان‌نژاد

تاريخ پرهنگ
آخرین نظرات
عضوی از راز دل

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نماز» ثبت شده است


قبل از مقدمه:

آن طلبه نوپایه ای را تصور کنید که در محفلی که مراجع بزرگ تقلید نشسته اند حاضر شده و بحث آنها را پیرامون موضوعی فقهی می بیند. چطور است که آن طلبه جرأت سخن گفتن میان بزرگان را به خود نمی دهد، حال من نیز هنگام صحبت پیرامون اردوی جهادی چنان است. با این حال این اقتراح راز دل سبب شد تا این جرأت را به خویش بدهم و بنویسم.

مقدمه:

1. این متن بیشتر پیرامون رابطه جهاد و فرایض الهی است و البته اردوی جهادی یکی از مصادیق جهاد است. ذکر نمونه های این تحقیق در مورد خود اردوی جهادی برای فرصتی دیگر

2. آنچه در ادامه می آید به معنای کم کردن ارزش نماز و روزه نیست. ما از آن دسته ای نیستیم که برای دور نشدن مردم از جهاد «الصلاه خیر من النوم» را جایگزین «حی علی خیر العمل» می کنند. بلکه تأکید ما بر آن جهادی است که نتیجه فرایض و همراه با اجرای فرایض و تقویت کننده فرایض باشد. جهادی اگر رو به قبله باشد از این ها جدا نخواهد شد.

متن:

الف- جهاد و فرایض بال های یک پرنده

چرا به دنبال اجرای فرایض الهی هستیم؟ اگر ریا و سمعه را از خود دور کرده باشیم، نزدیک شدن به الله مهمترین دلیل ما خواهد بود. البته اسامی مختلفی بر این هدف می گذارند که تکامل و کسب رضایت الهی و سعادت و ورود به بهشت و... از جمله دیگر نام های تقرب الی الله است!!

به جد معتقد هستم این هدف بدون جهاد محقق نمی شود. یعنی اگر فرایض را یک بال برای پرواز الی الله بدانیم و بال جهاد را برای خود فراهم نکنیم، پرنده ای هستیم که تنها قدرت راه رفتن دارد و چنین مرغی هرگز از ابرها گذر نمی کند و به خورشید نمی رسد. برای نمونه به این موارد توجه کنید:

1. بسیاری نماز می خوانند تا هدایت شوند. اما اگر این نماز همراه با جهاد باشد، ثمره اش هدایت است و نماز بدون جهاد مانند دانه چینی مرغ بدون بال است. سوره شریف عنکبوت آیه مبارکه 69 احتمالاً برای بسیاری از ما آشناست:

وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِین

و آنها که در راه ما (با خلوص نیّت) جهاد کنند، قطعاً به راه‌های خود، هدایتشان خواهیم کرد؛ و خداوند با نیکوکاران است

جالب آنکه در این آیه شریفه، خداوند جهاد را مصداق نیکوکاری معرفی کرده است.

2. ممکن است اجرای فرایض به طمع بهشت باشد. باید دانست که بهشت جزای مجاهدان و صابران است. چنان که خداوند در کتاب شریفش فرموده است:

أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جَاهَدُوا مِنْکُمْ وَیَعْلَمَ الصَّابِرِینَ

آیا چنین پنداشتید که (تنها با ادّعای ایمان) وارد بهشت خواهید شد، در حالی که خداوند هنوز مجاهدان از شما و صابران را مشخصّ نساخته است؟!

این شریفه، آیه 142 از سوره آل عمران بود. اما در آیات دیگری مانند آیه 16 سوره توبه نیز همین معنا وجود دارد.

3. جالب اینجاست که آیه 110 از سوره نحل، حتی شرط پذیرش توبه (در شرایطی خاص) را جهاد می داند:

ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذِینَ هَاجَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا فُتِنُوا ثُمَّ جَاهَدُوا وَصَبَرُوا إِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِیمٌ

امّا پروردگار تو نسبت به کسانی که بعد از فریب‌خوردن، (به ایمان بازگشتند و) هجرت کردند؛ سپس جهاد کردند و در راه خدا استقامت نمودند؛ پروردگارت، بعد از انجام این کارها، بخشنده و مهربان است (و آنها را مشمول رحمت خود می‌سازد)

ب- جهاد مایه پایداری فرایض

دین بدون جهاد دوامی ندارد و اگر هم باقی بماند ناچار از محتوای اصلی خود تهی خواهد شد. به عبارت دیگر اسلام ناب محمدی تنها با جهاد پایدار می ماند و اسلام آمریکایی هر چقدر هم گسترش پیدا کند، جز زحمت برای دین و دینداران نخواهد بود.

1. امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند: جهاد مایه پایداری دین است

همچنین آن حضرت در جای دیگری چنین می فرمایند:

خداوند جهاد را واجب گردانید و آن را بزرگ داشت و نصر و ناصر خود قرارش داد. به خدا سوگند کار دنیا و دین جز با جهاد درست نمی شود.

2. در آیه 40 از سوره مبارکه حج نیز می خوانیم:

وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا

و اگر خداوند بعضی از مردم را بوسیله بعضی دیگر دفع نکند، دیرها و صومعه‌ها، و معابد یهود و نصارا، و مساجدی که نام خدا در آن بسیار برده می‌شود، ویران می‌گردد!

البته ظاهر این آیه شریفه پیرامون یکی از مصادیق جهاد (جنگ) است اما مفهوم آن برای بعضی دیگر از انواع جهاد نیز صادق است.

3. اما آنکه گفته شد اسلام بدون جهاد اگر بماند جز زحمت برای دین و دین داران نخواهد بود در این جمله از شهید آوینی بهتر دیده می شود: خلاف آنکه بسیاری می پندارند ، آخرین نبرد ما – به مثابه سپاه عدالت- نه با دموکراسی غرب که با اسلام آمریکایی است. که اسلام آمریکایی از خود آمریکا دیرپاتر است.

ج- فضیلت جهاد بر سایر فرایض

خود جهاد یکی از فرایض است. اما در برخی روایات برترین فرایض دانسته شده است.

1.در آیه 18 از سوره توبه، وقتی سخن از ساخت مسجد به دست مومنانی که نماز می خوانند و زکات می دهند و از کسی به جز خدا نمی ترسند به میان می آید، خداوند می فرماید «امید است چنین گروهی از هدایت یافتگان باشد» اما هنگامی که در آیه بیستم سخن از جهاد به میان می آید احتمال ها به یقین تبدیل می شوند:

الَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ ۚ وَأُولَٰئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ

آنها که ایمان آوردند، و هجرت کردند، و با اموال و جانهایشان در راه خدا جهاد نمودند، مقامشان نزد خدا برتر است؛ و آنها پیروز و رستگارند

و جالب آنجاست که هر سه مولفه ایمان و هجرت و جهاد در اردوی جهادی جمع شده است.

2. مردی برای عبادت خدا به کوهی رفت و خانواده اش او را نزد پیامبر (صلوات الله علیه و آله) آوردند. پیامبر او را از این کار نهی کرد و فرمود اگر مسلمان یک روز در میدانی از میدان های جهاد پایداری ورزد برایش از چهل سال عبادت کردن بهتر است.

همان حضرت در جای دیگری می فرمایند:

اعمال همه بندگان در مقایسه با ارزش جهاد مجاهدان در راه خدا جز به اندازه مقدار آبی که پرستویی دریایی با منقار خود از دریا برداشته نیست.

لب مطلب:

این متن قصد داشت در پاسخ به اقتراح راز دل باشد:

سوال: اردوی جهادی چه شباهت و تناسبی با فرائض و شعائر اسلامی دارد؟

خلاصه پاسخ: جهاد تکمیل کننده سایر فرایض و برترین آنهاست. همه فرایض به خاطر جهاد است که باقی مانده اند. اردوی جهادی نیز یکی از مصادیق جهاد است و می تواند جامع همه این صحبت ها شود به شرط آنکه رو به قبله باشد!!

پی نوشت:

1. ترجمه های قرآن از آیت الله العظمی مکارم شیرازی انتخاب شده اند.

2. همه احادیث در باب جهاد اصغر از کتاب منتخب میزان الحمکه یافت می شوند.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۱ ، ۰۹:۲۹
علی اصغر جوشقان نژاد
بشر پیشرفت کرده است. کامپیوتری ساخته که در عرض یک ثانیه چند میلیون محاسبه انجام می دهد. خود بشر هم سرعت زیادی پیدا کرده. اگر با قطار سریع السیر برود می تواند تا چند صد کیلومتر را در یک ساعت طی کند. با ماشین خودش -اگر پلیس نباشد- تا 200 را هم امکان پر کردن دارد.
بشر پیشرفت کرده است.
سرعت...
*
آیا سرعت زیاد مطلوب است؟ حتما پاسخ مثبت است! کارها سریعتر انجام می شود و همه چیز زودتر به نتیجه می رسد. گویی عمر بشر طولانی تر شده است. آدمی که هزار سال پیش به زحمت یک بار در طول عمر خود به حج می رفت و همین سفر چند ماه از عمر او را می گرفت، حالا در عرض یک ماه چند سفر خارجه و داخله را هم می تواند تجربه کند.
سرعت زیاد، عمر ما را طولانی تر کرده است.
*
آیا سرعت زیاد مطلوب است؟ پاسخ حتماً مثبت نیست! چرا که اشکالاتی هم در زندگی ایجاد شده که با این سرعت زیاد مرتبط هستند.
وقتی که همه کارهای ما سریع انجام می شوند، ما به سرعت به «سرعت» عادت می کنیم. سرعت زیاد عمر ما را طولانی می کند، اما عادت به سرعت، حوصله را کم و کمتر خواهد کرد.
هر چیزی که طول بکشد، برای آدم های کم حوصله یعنی شکنجه، یعنی عذاب؛ و عمر طولانی هم لابد عذاب است.
آدمی که قبلاً با حوصله زندگی می کرد و صد سال (ده سال کم و زیاد) از خدای تعالی عمر می گرفت، حالا پنجاه سال (ده سال کم و زیاد) عمر می کند و به قدر آن صد سال فرصت می سوزاند و طبیعتاً کم حوصلگی می کند و غر می زند.
*
رد پای این کم حوصلگی در خیلی جاهای زندگی ما پیداست.
پیرمردها که نماز می خوانند، اذان و اقامه را فراموش نمی کنند و این نه به خاطر «پیر» بودن آنهاست. آنها عادت کرده اند با حوصله هر کاری را انجام دهند و ما حتی اگر اذان را به یاد بیاوریم حوصله اش را نداریم.
وقتی سوار ماشین هستیم، جو سرعت بیشتر ما را می گیرد و به همین دلیل بخشش و گذشت یک راننده کم از وقتی است که همو پیاده باشد. پیاده مقابل در از تعارف کم نمی گذارد و سواره تا پای جان راه را از تو می گیرد.
گسترش ریز نویسی در اینترنت هم معلول همین کم حوصلگی مخاطبان است. همچنین همه روزه شدن سریال ها که پیشتر هفته ای یک قسمت پخش می شدند و ما هفت داستان را در طول یک سال پی می گرفتیم و حالا یک داستان هر شب پخش می شود تا یک ماهه به نتیجه اش برسیم و حوصله مان سر نرود.
از همین قسم می دانم ساندویچ را و آمپول را و سزارین را و پیامک را و...
*
بشر پیشرفت کرده است و این «پیشرفت» زندگی را به کام بشر تلخ کرده است. پیاده روی در شیرین شدن زندگی بسیار موثر است. همچنین تماس گرفتن با دیگران به جای پیام زدن به ایشان و حتی ملاقاتشان به جای تماس گرفتن. و پختن قرمه سبزی یا اذان گفتن پیش از نماز و خواندن تعقیبات پس از آن...
*
سرعت، دزد حوصله است.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۰ ، ۱۹:۵۴
علی اصغر جوشقان نژاد
از اینکه شهر ما هم مانتویی پیدا کرده (هر چند تک و توک) نالید و گفت عده ای را دیده که وضع حجاب بدی داشته اند و در خیابان راه می رفتند.
گفتم اگر من و شما واجبات خدا را گزینشی انجام دهیم، همین می شود.
گفت یعنی چه؟
گفتم یعنی اینکه خدا گفته نماز بخوان، می خوانیم چون به جایی بر نمی خورد. اما گفته امر به معروف کن، نمی کنیم، چون عقل مان (بخوانید ترس مان) دستور دیگری می دهد.
*
شنیدم که موج وبلاگی امر به معروف و نهی از منکر آغاز شده و خاطرات امر به معروف و نهی از منکر خود را در وبلاگ هایشان می نویسند. گفتم اولین خاطره را از امر به امر به معروف و نهی از ترک آن بنویسم.
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۰ ، ۰۰:۴۶
علی اصغر جوشقان نژاد

در پیامکی نوشتم: «سلام. ۱۴ اسفند، سالگرد شهادت شهید جوشقان نژاد. برای شادی روح او و امام راحل، فاتحه و دو هفته نماز اول وقت و صلوات»

این جواب ها آمد:

  • روشن شود هزار چراغ از فتیله ای/ یک داغ دل بس است برای قبیله ای. روحش شاد
  • شهدا مخلصانه رفتند. آنانکه ماندند ناخالص شدند.
  • نهار چی می دی؟ (پاسخ دادم: کوفت)
  • به جای تبلیغ برای شهدا و این حرفها، بدهی تو بده که به خاطر حق الناس نری جهنم (بعد از گفت و گو معلوم شد اشتباه گرفته و بدهی نداشتم)
  • خوشا آنانکه از پیمانه دوست، شراب عشق نوشیدند و رفتند.
  • یاد و نامش برای همیشه گرامی باد.
  • خدا شهدای ما را با شهدای کربلا محشور کند.
  • به به عجب فراخوانی! حشرکم الله و ایانا معه
  • ان شاء الله با امام حسین محشور بشن! اما فکر کنم منظورت این بود که همه این کارها رو خودت انجام می دی دیگه؟(پاسخ درخور داده شد... اینجا قابل ذکر نیست!)
  • فاتحه و صلوات انجام شد. نماز اول وقت به تو مربوط نیست. بذار آخر عمری حالمونو بکنیم بابا.
  • چشم. روحش با اهل بیت ع محشور باد. خداوند ما و شما را به پیشگاهشان برساند.
  • ان شاء الله از پویندگان راه امام و شهدا تحت زعامت حضرت آقا باشیم.
  • خدا روح پدر عزیزتان را با اهل بیت محشور و ما را از شفاعت شهدا بهرمند گرداند.
  • زندگی سراسر آزمون است و شهادت مهر قبولی. یادشان گرامی باد
  • پیامکتون ناقص اومد. (پاسخ دادم که احتمالا لیاقت نداشته. مقاومت کرد، حالیش کردم که حتما مشکل از لیاقت خودش بوده. بالاخره قانع شد.)

-----

پس از نگارش:

در اداره لب مطلب دوستانی که این پیام را دریافت کرده بودند این بود که: بی مایه فطیر است. یعنی که نهار فراموش نشود... حالا هر چه اصرار کردیم که از نخ این صحبتها بیرون بیایند، نشد که نشد. بعضی ها که اصلا گفتند اگر نهار ندهی همان نمازی را هم که می خواندیم، تعطیل می کنیم... گناهش گردن خودت.

این یک پست از «ریز» بودن درآمد و درشت شد. می بخشید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۸۹ ، ۰۵:۰۲
علی اصغر جوشقان نژاد

پیام فرستادم که:

23 دی، سالروز شهادت حجت الاسلام سیدجعفر سجادی است.

شادی روحش، دو هفته نماز اول وقت همراه با صلوات

این جواب ها آمد:

+ یاد آن روزها، شادی روحش، دو هفته نماز و صلوات... حساب شما می شه التماس دعا. قابلی هم نداره ها

+ روحش شاد و درجاتش متعالی باد... بی شک «حسین» که نعمت بی منتها از کوثر زهرای اوست، تلألویی از وجودش است... یعنی که علمش همچنان برافراشته و راه برای رهروانش هموار است. خداوند توفیق رهرویش و لیاقت شفاعتش را به ما مرحمت فرماید

+ سالروز شهادت سید جعفر عزیز و شهدای کربلای 5 گرامی باد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۸۹ ، ۱۷:۴۱
علی اصغر جوشقان نژاد

باد، خاک، شن...
هر چه بیشتر پیش می‌روی اطمینانت کمتر می‌شود. باز هم برمی‌گردی و به راه آمده می‌نگری، فضای بی‌نهایت که تمام نمی‌شود و این بیابان هم انگار که بی‌نهایت است.
لحظه‌ای در کنار بوته خاری می‌نشینی. در مقابل اینهمه خستگی هیچ نتیجه‌ای نگرفته‌ای. دلت می‌خواهد های های گریه کنی. نگاهی به دور و برت می‌اندازی. می‌دانی کسی نیست اماباز هم باید مطمئن شوی. حالا اشکهایت سر می‌خورند روی گونه‌هایت و خاکهای صورتت را می‌شویند. مثل اینکه خدا بر بام دلت باریده باشد و الان از ناودان چشمانت بیرون بریزد.
در این خلوت و تنهایی، هنوز هم نمی‌خواهی با صدای بلند گریه کنی؟ این خجالت است یا غرور؟


***

چشمانت را که باز می‌کنی، آفتاب درست در میانه راه است. می‌نشینی، برمی‌خیزی. نمی‌دانی از کدام سو آمده بودی و به کدام جهت روان می‌شدی.
چه باید بکنی؟ چرا صدایش نمی‌زنی تا بگویی اشتباه کرده‌ای؟ شاید اینگونه راه را یافتی! حالا که تنهایی و حالا که فهمیده‌ای هیچ کس دیگری نمی‌تواند کاری برایت بکند؛ چرا فریاد نمی‌زنی و آنچه از ابتدای راه باید می‌گفتی ـ اما فقط در دلت تکرار می‌کردی ـ را باز نمی‌گویی؟ این چه احساسی است که نمی‌گذارد؟ این خجالت است یا غرور؟ هر چه هست دورش بریز، تا فریاد نزنی نخواهی توانست... ، تا گریه نکنی ـ آنهم با صدای بلند ـ پیدا نخواهی کرد... ، تا از خودش نخواهی نمی‌گذارد... .

***

سجده و باز هم سجده. برمی‌خیزی. قنوت می‌گیری. رکوع می‌روی و ... سجده و باز هم سجده. تشهد می‌خوانی. رکوع می‌روی. برمی‌خیزی. می‌نشینی. راه می‌روی و ... سجده و باز هم سجده.

***

باد، نسیم، رحمت...
دیدی که جوابت را داد. حالا که دیگر خاک از روی جاده کنار رفته و راه معلوم است. حالا که هوا صاف‌تر شده و ابتدا و انتهای جاده پیداست. حالا که دور ریختنیهای دلت را دور ریختی و چشمانت را به زیبایی‌ها دوختی؛ حالا دیگر می‌توانی هر جا که دلت خواست گریه کنی، حتی در حضور جماعت، حتی با صدای بلند.

***

نه، دیگر اشتباه نکن، همین حالا که مقابلش نشسته‌ای، همین حالا بگو که نمی‌توانی بدون او لحظه‌ای دوام بیاوری! بگو، بگو؛ مگر نه اینکه تو دور ریختی آن احساس را؟ راستی؛ آن چه بود؟ خجالت یا غرور؟

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۸۱ ، ۱۳:۱۰
علی اصغر جوشقان نژاد