گفتگوی رو در رو با یک فامیل نزدیک
من: چرا نمی ری مکه؟
او: طولانیه، باید 10 روز از کار و کاسبی بکنم و برم
من: شما که نیازی به مرخصی ندارید! شغل تون از هفت دولت آزاده
او: مشتریام می پرند. ده روز که نباشم، جنس شون رو از جای دیگه ای جور می کنند و دیگه بعدش هم سراغ من نمیان
من: یعنی تو باورت شده خودت داری پول در میاری؟ یعنی روزی تو با خدا نیست؟ فکر کردی وقتی بری پیش خدا -مکه- برگردی، روزی تو گم می شه؟
او (صدایش را بلند می کند که حرفش به کرسی بنشیند): منظورم این نیست علی آقا! خدا که کریمه ولی خب من با چنگ و دندون این مشتریا رو پیدا کردم و نگه داشتم. می ترسم که برم و برگردم مشتریام بپرند.
من: مرغ یه پا داره؟ تو که رزاقیت خدا رو زیر سوال می بری لازم نیست 10 روز وقت بگذاری برای مکه، چهار پنج روز برو یک جایی خوش بگذرون.
او: ...