پرهنگ

مدیریت فرهنگ، با نرم افزار و گزارش و جلسه!

پرهنگ

مدیریت فرهنگ، با نرم افزار و گزارش و جلسه!

پرهنگ

دغدغه اصلی پرهنگ، فرهنگ است. اما به سیاست، اقتصاد، جامعه و... هم سرک می‌کشد.
پرهنگ بیشتر از نوشته‌های خودم پر شده است، هر چند از نوشته‌های دیگران نیز خالی نیست.
ارادتمند؛ علی اصغر جوشقان‌نژاد

تاريخ پرهنگ
آخرین نظرات
عضوی از راز دل

۹۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عمل گرایی» ثبت شده است

سلام آقای بی وجدان!

از بس نمی دانستم به چه کسی حرفم را بگویم، تو را انتخاب کردم. آخر همه مشکلات من زیر سر توست که بی وجدان هستی. دلیل همه دردهای من بی وجدانیست.

آقای بی وجدان!

من سعی کرده ام فرهنگی باشم. نه اینکه معلم باشم یا در آموزش و پرورش کار کنم. نه. بلکه از می خواهم نگاه فرهنگ به ماجراها نگاه کنم. اما چه کنم که انتخابات هر کار کنی بیشتر دنبال فرهنگ سیاسی است به جای سیاست فرهنگی. (عجب حرف قلمبه ای، خودمان حال کردیم) به فراخور ایام انتخابات، چند تا حرف سیاسی در وبلاگمان منتشر کردیم و از یکی از نامزدهای محترم حمایت کردیم که از قضای روزگار رای آورد (البته اسمش را نمی گویم که متهم به جانبداری نشوم)

سرت را درد نیاورم. قصد داشتم که وقتی انتخابات تمام شد، شروع کنم به انتقاد از همان آقایی که ازش حمایت کرده بودیم. چرا که با وجود اینکه در میان چهار نامزد او را برتر می دانستم (و می دانم) معتقد بودم که نقایصی هم دارد. البته اگر قبل از 22 خرداد راجع به این نواقص حرفی می زدم، آنقدر آدم بی وجدان مثل شما بود که آن را از بقیه تعریف ها جدا کند و بگوید که طرفداران دکتر هم دلِ خوشی از او ندارند. پس منتظر ماندم که انتخابات تمام شود و انتقادات و پیشنهادهای فرهنگی خودم را به جناب رئیس جمهور تقدیم کنم.

اما چه باید کرد؟ مثل اینکه 22 خرداد ماه تازه آغاز سیاسی شدن بود نه پایان آن.

آقای بی وجدان!

بعد از روز انتخابات که تا یک هفته شلوغی های خیابانی در تهران بود و به قول خودشان حماسه خس و خاشاک! بعد هم که برای نماز جمعه رهبری آمدیم، گفتیم این دیگر فصل الخطاب است. اما مثل اینکه بعضی ها حیا را خورده اند و آبرو را قی کرده اند. همان حرفهای همیشگی را ادامه می دهند. خلاصه اینکه تا امرزو هر چه صبر کردیم فضا از سیاسی شدن خارج نشد.

البته برای اینکه نگویی من هم بی وجدان هستم بگویم که این چند روز آخر را ذهنم استراحت سیاسی کرده بود. احساس می کردم که همه چیز حل شده و حالا کم کم باید حرفهای فرهنگی زد. اما یکی دو تا چیز (از این کلمه برداشت سیاسی نکنید) باعث شد که دوباره همه شلوغی های سیاسی به ذهنم برگردد.

بی وجدانِ گرامی!

صحبت های بعضی از دوستان انقلاب را راجع به رهبری شنیدم. بیانیه بعضی -مثلا- روحانیون را در مورد ماجراهای اخیر خواندم. خبرهای چند نفر از یاران انقلاب در مورد اقدامات سوال برانگیزشان در اختیارم قرار گرفت. واقعا دوباره گیج شدم. نه اینکه نفهمم حق کدام طرف است. خورشید پیدا کردن نمی خواهد. بلکه گیج شدم که آیا امکان دارد بعضی تا این حد وجدان خود را کنار بگذارند؟

بی وجدانِ عزیز!

از وقتی صحبت های آقای! غ. را شنیده ام، از ناراحتی داغ کرده ام و مدام برای تو و ارواح اجداد طاهرینت فاتحه می فرستم که تو نسبت به بعضی ها چقدر با وجدانی. چند روز پیش که بیانیه مجمع. یون. را خواندم هم این حالت به من دست داد. حالا می خواهم از تو به خاطر اینکه سال ها نام تو را فحش محسوب می کردیم معذرت بخواهم.

سالیانی است که اگر می خواهیم به کسی فحش خیلی بد بدهیم می گوییم بی وجدان (بچه مثبتی را حال کردی؟) اما حالا دیگر تو از لیست فحش ها خارج شده ای.

ظاهرا بی وجدان بودن یا حتی دروغ گفتن و توهین کردن و خیلی کارهای دیگر اصلا عیب ندارد. این را از حرفهای جدید آقایان فهمیده ام.

بی وجدان جان!

می خواهم جهت اطلاعت بگویم. تا حالا احمدی نژاد را نشانه نگرفته بودند. احمدی نژاد بهانه ای بود که رهبرمان را بزنند. انتخابات و تقلب و غیره و ذلک بهانه ای بود که فصل الخطاب بودن رهبری را زیر سوال ببرند. اما کور خوانده اند.

رهبری، صاحب جان ماست. اگر تا حالا حرفهایمان را در دل گفته ایم و مشتمان را بر دست دیگر کوفته ایم، فقط برای آن است که تکلیف ما از 18 تیر معلوم شده است که فرمود: «اگر عکس مرا پاره کردند شما سکوت کنید»

به یاد داشته باشید، دستور ولی امر خواب را از چشم صدام و یک دنیا حامی او گرفت. شما جوجه تر از آن هستید که بتوانید جلوی خشم مردم بایستید.

یا حق

امضا: سید علی ثاقب

 

پ.ن:

1- وقتی پای رهبری را به میان باز کنند دیگر تقسیم بندی 24 میلیون به 13 میلیون در کار نخواهد بود. آنجا با 40 میلیون نفر طرف حساب خواهند بود.

2- دوستم خیلی وقت پیش می گفت:«ماست سفید است، اما اگر خیلی اصرار کنی، مردم باور می کنند سیاه است.» فکر کنم جنگ روانی به زبان ساده می شود همین که دوستم گفت. به نظر شما ماست چه رنگی است؟

۱۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۸۸ ، ۱۷:۱۳
علی اصغر جوشقان نژاد

اینجا انتخابات است
پایگاه مردم سالاری دینی
در وقاحتی بی‌کرانه
مردی را بر صلیب می‌کنند
به جرم این که دو بار به روستای ما آمده است
و با پیرمردان دست چروکیده روستایی دست داده است
و پیرزنان ایلیاتی برای او کل زده‌اند
اینجا انتخابات است
پایگاه بر دار رفتن مردی
که پرچمی سه رنگ را بر درفش زمین مانده شهدا علم کرده است
اما اسکندران خودی
بر کاکل تخت جمشید انقلاب
آتش فتنه‌ای می‌اندازند
تا شعله زلف دخترکان نابالغ
از زیر روسری‌های انقلاب مخملین پریشان کنند
و من شاعر شوم
به دنبال قافیه‌ای برای «غیرت»
تمام فرهنگ لغت‌های خاورمیانه را بگردم
اینجا انتخابات است
پایگاه پول و پلو و پوستر
«مبل و اتومبیل و موبایل»
همه چیز راه «سبز» و «سیاه» دیدن
اینجا تلویزیون است:
بینندگان محترم!
به فیلم سینمایی من توجه فرمایید:
من دلسوز انقلابم
چیز الملتم
می‌خواهم فرودگاه امام را بین‌المللی کنم
امام چیزهایی به من گفته است
که جز من هیچ چیز نمی‌فهمد
امام فقط یک روشنفکر بود
این را فقط من می‌دانم
همسرم شاهد است
«در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود
آن شاهد بازاری و این پرده نشین باشد»
بینندگان محترم:
ای سیدی
که در جنوب لبنان نوای «انا ابن فاطمه (س)»
«کیست مرا یاری کند» سر می‌دهد
سید خودی نیست
منافع ملی را می‌گویم
چیز را می‌گویم
غزه خواهر خرمشهر نیست
مقصر اصلی احمدی‌نژاد است
اینجا انتخابات است
ما باید جهانی شویم
اهل تبانی شویم
حتی اگر گاومیش‌های جمهوری خواهان
خلیج فارس را درو کنند
باید نمایشگاه نقاشی برپا کنیم
و از گفتگوی تمدن‌ها حرف بزنیم
من معتقدم جانبازان شیمیایی را مرخص کنیم
بگذارید سفارت آلمان نفس عمیق بکشد
«بگذارید که احساس هوایی بخورد»
جهان تشنه یک گورباچف دیگر است
ما باید جهانی شویم
هیات دولت چرا به سفرهای استانی می‌رود
دولت باید آدامس بجود
اساس سواری کند
جوک بگوید
تا مردم شاد شوند
دولت باید پسته بخورد
و شعور ترسیدن از آمریکا را داشته باشد
وزرا در وبلاگ‌هایشان قلیان بکشند
به اروپا سفر کنند
کاخ سبز داشته باشند
از پنجره کاخ‌هایشان به مناطق محروم توجه کنند
اینجا انتخابات است
پایگاه بر صلیب رفتن مردی
که صورتش را بر قبر غریب شهدا می‌گذارد
و چهره‌اش در بندر عباس آفتاب سوز شده است
تا تنگه هرمز
قبول خانوادگی
شیخ زاده‌های بادکنکی نشود
و جزایر قشم و کیش
قوم و خودش
ریاض و قاهره نباشند
او می‌داند ناهار بچه‌های آقا سیب‌زمینی است
و گاهی شلوار بسیجی می‌پوشد

با هیچ رنگی نمی‌بازد
هیچ رنگی را به بازی نمی‌گیرد
نه سبز است و نه سپید است و نه قرمز

او سبز است و سپید است و قرمز است  
او «یاوه یاوه یاوه» نمی‌بازد
«کاوه کاوه کاوه» از دختران این ملت پاسداری می‌کند
او از نسل کاوه آهنگر است
«من نمی‌دانم چرا همه می‌گویند اسب حیوان نجیبی است»
نژاد احمدی‌نژاد از چیست؟
او هم پیاله هیچ یک از شیوخ عرب نیست
با توله طلحه‌های انقلاب
و آن زبیر سیف السلام، شمشیر از رو می‌بندد
اما به هیچ کس فحش نمی‌دهد
هر وقت سرود «وطنم وطنم وطنم» را می‌شنود
بی‌اختیار اشک می‌ریزد
و در شام غریبان غزه
خار از پای کودکان در می‌آورد
و یتیمان شهدا را در آغوش می‌گیرد
دلش می‌خواهد
از علقمه فرات
برای همه سال‌های قانا
مشک آبی ببرد
بی‌آن که به گندم ری لب بزند
من از میان غوغای این رنگ بازان و کبوتر بازان و سیاست بازان
صدای هق‌هق رقیه‌ای را می‌شنوم
که 14 قرن است در غبار غربت
به دنبال دستان بریده عمویش
از نیل تا فرات گریه می‌کند
و کسی نیست که مرهمی بر پهلوی شکسته‌اش باشد
ناله زینبی را می‌شنوم
که در خرابه هولوکاست
بازوانش آماج چکمه‌ای آریل شارن است
اما آقای دلسوز الانقلاب
در دانشگاه تهران
از روشنفکری امام حرف می‌زند
اینجا انتخابات است
پایگاه بر دار کردن مردی
که چهره‌اش تکیده است
سیه چرده است و هیچ‌گاه از پله‌کان کاخ الیزه با تمسخر بالا نرفته است
و در گودال یادمان شهدای شلمچه نماز زیارت می‌خواند
پیشانی بر تربت شهیدان می‌گذارد
و خون شهدا را کهنه نمی‌داند
و از تهمت خرافه پرستی نمی‌هراسد
من او را در نهج‌البلاغه پیدا کردم
به خاطر غربت مولا
جواب فحش‌ها را نمی‌دهد
جوشن صغیر می‌خواند
او سر به زیر است
او سر بلند است..
.

 

شعر از قادر طراوت پور

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۸۸ ، ۱۴:۲۱
علی اصغر جوشقان نژاد

الان موقع مناظره اول نامزدهاست.

آقایان کروبی و رضایی مشغول مناظره هستند و دائم از خودشان تعریف می کنند. این می گوید من مردمی تر هستم. اون یکی می گه من تجربه ام بیشتر است.

اما اصل مناظره آن است که فردا اتفاق می افتد. میرحسین و احمدی نژاد. هر چند خیلی ها تلاش کردند که این مناظره اتفاق نیفتد........

راستش را بخواهید، اصل مناظره آن نیست که فردا اتفاق می افتد. اصل مناظره درون ماست. هر لحظه برای انتخاب گفتن و نگفتن. هر لحظه برای انصاف داشتن و نداشتن. هر لحظه برای مسلمان بودن و نبودن.

اگر من احمدی نژادی هستم یا میرحسینی یا هر کدام دیگر، مهم نیست. مهم این است که پیش خدای خودم پاسخگو باشم که چرا این حرف را زدم، چرا از این حمایت کردم، چرا به آن نکته اشاره کردم؟ چرا این حرف را باور کردم؟ چرا؟ چرا؟ چرا؟

 

پ.ن:

الان اواخر مناظره است. انگار این یکی قصد جدی دارد که بگوید هر چه تو می گویی من هم می گویم. البته مهمترین نکته اشتراکشان این است که دولت الان بد کار کرده است در همه زمینه ها

یاحق

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۸۸ ، ۲۲:۱۲
علی اصغر جوشقان نژاد

اولین فیلم تبلیغاتی میرحسین موسوی را دیدم. فیلم زیبایی بود. نگاه و گفتمان کلی حاکم بر فیلم مذکور، از ادبیات ۴ سال پیش حامیان موسوی (مشارکت و شرکا) فاصله زیادی گرفته بود.

در دوره گذشته ریاست جمهوری، در هیچ یک از فیلم های تبلیغاتی -به جز فیلم دکتر احمدی نژاد- حرفی از مردمی بودن نبود. نشانه ای از ساده زیستی نبود (بلکه برعکس، یکی از نامزدها فیلمش را درون خانه ویلایی و گرانقیمتش ساخته بود و به آن افتخار می کرد.) صحبت از انقلابی بودن در آن زمان ننگ بود و اکثر نامزدها روی انقلابی بودن هیچ تاکیدی نمی کردند. (حتی شاید مذهبی بودنشان را نیز مخفی می کردند) مهمتر از همه گفتن از عدالت بود که در دوره گذشته کسی به فکر صحبت از عدالت نبود.

اما در این دوره، فیلم نامزد جبهه مشارکت، تبدیل شده بود به یک فیلم انقلابی. باعث تعجب است. مشارکت در طول هشت سال هر آنچه در توان داشته است برای نفی انقلاب رو کرده است. اما حالا فیلم تبلیغاتی موسوی سراسر از گفتمانی آکنده است که ۴ سال پیش جز احمدی نژاد کسی جرأت صحبت از آن را نداشت.

در فیلم سعی شده بود مهندس موسوی به ساده زیستی، مردمی بودن، انقلابی بودن و... شناخته شود. و اگر دقت می کردید، این فیلم همان فیلم احمدی نژاد بود منهای افتخارات بین المللی.

این بزرگترین پیروزی احمدی نژاد در این ۴ سال است که توانسته است فضای کشور را آنچنان تغییر دهد که حتی مخالفانش نیز برای کسب رأی، خود را شبیه او کنند.

یاحق

امضاء: سید علی ثاقب

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۸۸ ، ۰۹:۱۰
علی اصغر جوشقان نژاد

سلام.

این شعر طنز حمایت از احمدی نژاد را دانلود کنید و اگر نشنیده اید گوش کنید.

نکته جالب برای من در این شعر این بود که حمایت از دکتر در این شعر بیشتر با شوخی با خود او انجام شده (شاید فقط 2 بیت طعنه به دیگران دارد که آن هم باز به خصوصیات اخلاقی دکتر اشاره می کند) نه مشابه بعضی شعرهای طنز دیگر که حتما شنیده اید و برای دعوت از فردی برای حضور در انتخابات، دائما به دولت تیکه انداخته و طعنه زده تا خودش را بالا ببرد.

گوش کنید و ببینید تا چه حد برداشت من درست بوده است؟

 

لینک دانلود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۸۸ ، ۱۸:۰۲
علی اصغر جوشقان نژاد

 با هم به بهار سال 1392 می رویم.

   سال ۱۳۹۲ شروع شده ، مردم از مسافرتها و سیزده بدر برگشته اند ، روزنامه ها پس از ۱۵ روز تعطیلی دوباره روی دکه ها به ردیف چیده شده اند.

     هشت سال ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد رو به اتمام است.

  انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری پیش روست. گروهها در حال تدارک مقدمات برای انتخاب کاندیدای مورد نظر خود و شروع تبلیغات هستند.

       موضوعاتی مانند انرژی هسته ای  ، توزیع سهام عدالت ، خود کفایی در تولید بنزین ، طرح تحول اقتصادی ، افزایش صادرات ، آزاد راه شمال و دهها موضوع دیگر با تمام فرا و نشیبها سالهاست که حل شده ، بحران مسکن از تب و تاب افتاده، ولی تورم کماکان وجود دارد.

      گروههای مخالف مراقب هستند که از اقدامات مثبت دولت سخنی گفته نشود، 

       مسئولان حزب کارگزاران به جنب و جوش افتاده اند و پس از هشت سال در یک برنامه حساب شده ادعا می کنند که دولت تاکنون هیچ دستاوردی نداشته است . آنها حسن روحانی را به عنوان کاندیدای مورد نظر خود انتخاب نموده اند. بزرگان این حزب نسبت به گروههای دیگر به نتایج انتخابات امیدوارترند و به موفقیت خود یقین دارند.

      اصلاح طلبان در این مدت سعی کرده اند شعارهای پیچیده خود را بومی سازی کنند و تمام توجهات را بر نقاط ضعف دولت متمرکز نمایند. آنها بیشتر روی طرح هایی مانند طرح امنیت اجتماعی ، مباحث و مشکلات اقتصادی و موضوعاتی مانند تحجر و پوپولیسم و ... مانور می دهند. طرفداران آنها این تخریب های چند ساله را کاملا از حفظ شده اند.

       پس از شکست کاندیدایشان در انتخابات قبل اصلاح طلبان به شدت دست به عصا می روند.

      آنها برای انتخاب نامزد خود هنوز به اجماع نرسیده اند. فقط خاتمی باقی مانده است.

      شکاف بین اصولگرایان عمیق شده و عده ای سعی در جمع کردن آنها را دارند ولی معلوم نیست این حرکت نتیجه بخش باشد.

     سایر گروههای فرعی نیز در تکاپو هستند ...

 - چند روز بیشتر به موسم انتخابات باقی نمانده است.

      کارگزاران ، اصلاح طلبان و سایر گروههای همفکر و متمایل به آنها به اجبار و اقتضا برای معرفی یک کاندیدای واحد به اجماع می رسند.

      گروههایی از اصولگرایان به ائتلاف می رسند و کاندیدای مشترک خود را انتخاب می کنند و عده ای دیگر نیز مجددا راه خود را جدا می کنند.

      تبلیغات گروههای مخالف بسیار گسترده تر می شود و نوک پیکان تبلیغات آنها حمله به دولت است.

       برجسته نمودن نقاط منفی دولت های نهم و دهم استراتژی تبلیغاتی گروههای رقیب شده است.

       گروههای مخالف بعد از هشت سال تلاش و هجوم بی وقفه، به این دوره کاملا امید بسته اند.

       نظر سازی های متعدد تولید می شود. در اکثر آنها محبوبیت مخالفان بالا و محبوبیت اصولگرایان در حداقل است. این نظرسنجی ها بر عده ای بی تاثیر نبوده است.

      اصلاح طلبان برای بعضی دولتهای غربی پیغام می فرستند و به آنها التماس می کنند که آشکارا و علنی از آنها اعلان حمایت نکنند.

        کاندیداها و نمایندگانشان راهی سفرهای تبلیغاتی استانی می شوند.

        آنها در بین حامیان و استقبال کنندگان خود  وعده های فراوان می دهند.

 - انتخابات برگزار می شود.

      مخالفین با اختلاف اندک پیروز می شوند. جو جامعه احساسی می شود. شواهد حاکی از آن است که دولت یازدهم با رویه ای متفاوت با دولت قبل حرکت خواهد نمود.  جشن و شادی در جبهه مخالفین برپاست.

     هنوز چند ماه دیگر به مراسم تحلیف و تنفیذ رئیس جمهور جدید باقی مانده است.

     احمدی نژاد کماکان تا ساعت 12 شب در پاستور مشغول است.

     رایزنی ها و جنب و جوش طرفداران نامزد پیروز شروع میشود.

     توافقات محرمانه اولیه برای تقسیم پست های کلیدی بین گروههای چند گانه انجام می شود.

      گمانه زنی ها برای تصدی وزراتخانه ها تیتر روزنامه ها می شود.

      احمدی نژاد به چند استان و منطقه محروم سر می زند.

      تصمیم گرفته می شود هر کجا و هر کس که کوچکترین تمایلی به دیدگاههای دولتمردان قبل داشته است خلع ید شده حتی اگر راننده یا آبدارچی باشد.

     احمدی نژاد همچنان پیگیر امور مردم است.

- و سرانجام  مراسم تحلیف و تنفیذ برگزار می گردد.

      سعد آباد را دوباره آب و جارو می کنند. هواپیمای اختصاصی از آشیانه خارج می شود. پاستور تنها و افسرده می شود.

      در مدت زمان کمتر از چند ماه تمام مدیران جابجا می شوند و آب هم از آب تکان نمی خورد. جواب هر مخالفت و اظهار نظر متفاوت، مشت آهنین و شانتاژ تبلیغاتی است.

       تمام حرکات دولتمردان قبلی به زشتی یاد می شود.

      هنوز هیچ برنامه عملیاتی ارائه نشده است.

      دولت جدید قبل از ارائه هر برنامه ای تمام مشکلات را به گردن دولتمردان قبل می اندازد. از ترافیک و آلودگی هوای تهران گرفته تا شوری آب قم و کاهش کوچ پرندگان به تالاب انزلی و....

      برخی از مدیران رنگ عوض کرده اند و خود را هماهنگ با شعارهای جدید کرده اند.

      خبرگزاری های خارجی نمی توانند خوشحالی خود را پنهان کنند.

      در هفته اول، مدیر مسئولان تمام خبرگزاری ها و رسانه های دولتی عوض می شوند و کسی مخالفت و اظهار نظر نمی کند. شاید جرات نمی کنند.

      در ماه اول، هیئت مدیره جدید تیم های پیروزی و استقلال مشخص می شوند. کارگزاران تعدادی از اعضای خود را برای تیم استقلال و مشارکت هم مدیریت تیم پیروزی را برای اعضای خود انتخاب می کند.

   در تفسیرها و تحلیل ها دوباره مردم عزیز و متمدن و دارای شعور و آگاهی سیاسی می شوند و دیگر از داستان رقص دلفینها و قصه زاغ و پنیر و ... خبری نیست.

      و...

-  دو سال از مراسم تحلیف می گذرد:

      تورم هنوز وجود دارد.

      فساد دوباره تشدید شده است.

     نزاع گروه های پیروز برای تقسیم قدرت شدت گرفته است.

     کار به جاههای باریک کشیده شده است و گاهی در انظار عمومی به جان هم می افتند.

     مجوز دهها روزنامه و خبرگزاری جدید که با یک هئیت تحریریه اداره می شوند داده شده است.

دیگر کسی سر به سر بانکها نمی گذارد.

     دولت جدید وام بلا عوض به صاحبان بانکهای خصوصی می دهد تا بدینوسیله دین خود را نسبت به آنها و به پاس سالها خدمات بی شائبه در زمینه خرید و فروش زمین و سکه و مسکن ادا کرده باشد.

     دیگر به جز کیهان کسی جرات انتقاد کردن ندارد.

      واردات دست چند نفر است اما صحبت از مافیا نیست.

      دلالها اقتصاددان می شوند.

      دوباره اخبار اختلاس از بانکها و ... تیتر روزانه خبرگزاری ها و روزنامه ها می شود.

      اعتماد به نفس اوباش بالاتر رفته و خیابانهای شهر تابلو .... شده است.

      مجددا دانشگاهها جولانگاه احزاب پیروز و دانشجویان سیاهی لشکر آنها می شوند.

      تولید تئوری های جدید و عموما ضد دین و فرهنگ دینی مردم رونق گرفته است.

      بهره وامها به صورت دستوری محاسبه و بالا می رود.

      قیمت دلار دستوری مصوب و ابلاغ می شود.

      بازار کتاب ها و کلاسهای آموزش هیبنوتیزم و خواب درمانی پر رونق است.

       اختلاف کارگر و کارفرما حل نشده.

       کار کارشناسی کیلویی چند؟ هر چه حزب و پدر خوانده ها بگویند.

       در تبلیغات دوباره ، اروپائیان عزیز و چاوز و کاسترو بدجنس می شوند.

       لباسها شیک و سفرهای تفریحی به اروپا زنده می شود.

       دیگر کسی حرفهای بزرگ نمی زند.

      حالا دیگه کسی درباره فلسطین چیزی نمی گوید.

      اما ایران هنوز مورد غضب رئیس جمهور ینگه دنیاست.

      تورم در سبد هزینه خانوار هنوز خودنمایی می کند.

      مردم دوباره نامحرم می شوند اما نوشتن عبارت «دانستن حق مردم است » در کنار لوگوها دوباره پیدا می شود!

      سفرهای استانی مسولین، تابستانها به شمال و زمستان هم یک سفر به جنوب می باشد.

      درب اتاق مسئولین بسته می شود.

      دیگر  هیچ رئیس جمهوری در میان مردم محروم دیده نمی شود.

      ولی آنها چه ساده و صادقانه هنوز چشم به راهند.

      و....

     و مردم،  چه زود دلهایشان برای رئیس جمهور ساده زیستشان تنگ می شود،

     آنها از شنیدن عبارتهای غریب بیزارند،

     و ذکر مانوس اللهم عجل لولیک الفرج  را می طلبند.

پ.ن:

این مطلب از وبلاگ ایران حامی انتخاب شده است.

یاحق

سید علی ثاقب

۱۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۸۸ ، ۱۸:۰۲
علی اصغر جوشقان نژاد

سلام.

وقتی که می خواهیم حرفی بزنیم، حدیث نفس از کار در می آید و از خیر گفتنش می گذریم.

وقتی که حرفی برای گفتن داریم، آنقدر روی وبلاگمان خاک غریبی نشسته که گفتنش فایده ای ندارد.

وقتی که خاک غریبی این خانه پدری را پاک می کنیم، دوباره سراغ حدیث نفس می رویم...

چه باید کرد؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۸۸ ، ۱۷:۰۲
علی اصغر جوشقان نژاد

امروز 2 خرداد است. سالگرد آن حماسه!

حرف هایی در دلم مانده است که نمی دانم چطور باید گفت. آنهایی که من را می شناسند می دانند که در دور گذشته انتخابات ریاست جمهوری، طرفدار چه کسی بودم. و می دانند که در این دور هم طرفدار همان شخص مانده ام.

اما حرفهایی در دلم مانده است که نمی دانم چطور باید گفت.

اگر بخواهم به نرخ روز حرف بزنم، باید از انتقاداتم به دولت بگویم. درست است که ما حامی دولت بوده ایم و هستیم، اما حامی چشم بسته نیستیم. انتقاد داریم. همانطور که خیلی های دیگر دارند. اما فرقمان این است که نقدمان به تخریب تنه نمی زند. چشم مان را روی خدمات نمی بندیم و بگوییم همه چیز بد بود. می دانید که املای ننوشته غلط ندارد. پس حالا که یک نفر پیدا شده و مردانه وسط میدان آمده تا خیلی کارها را بکند، اگر درصد مختصری هم اشتباه داشت، رفوزه اش نمی کنیم.

بدنه مردم و حتی بسیاری از مخالفان دولت به چند چیز اعتراف دارند:

1- سران این دولت دزد نیستند و برای خودشان چیزی برنمی دارند.

2- این دولت بسیار سخت کوش و زحمت کش است و تنبلی نمی کند.

3- جرأت انجام اقدامات بزرگ در این دولت وجود دارد. چیزی که به این راحتی در دولت های دیگر پیدا نمی شود.

4- در صحنه بین المللی این دولت مردانه می ایستد. هر چند که حالا به خاطر مصالح انتخاباتی، بعضی از مخالفین، همه افتخارات بین المللی را تخطئه می کنند و زیر سوال می برند. اما از حق نگذریم، در صحنه بین المللی هیچ گاه تا این حد دشمن را به ستوه نیاورده بودیم.

5- طرح هایی مثل سفرهای استانی و امثال آن یک ابتکار ماندگار در اداره کشور بود.

 

از خیر 6 به بعدش بگذریم.

اما ناراحتی از آنجاست که نرخ روز سخن ها روی انتقادهای بی پایه و اساس می گردد.

بعضی حتی ابا نمی کنند که لااقل دروغ ننویسند. مثلا یکی از روزنامه های طرفدار (...) برای آن که القا کند مراجع با این دولت بد هستند، از انتقادات مرحوم آیت الله العظمی فاضل لنکرانی در مورد صحبت های رحیم مشایی پیرامون دوستی با مردم اسرائیل سخن گفته بود. در صورتی که این صحبت ها حدود یک سال بعد از فوت ایشان اتفاق افتاده بود و آیت الله فاضل اصلا در آن موقع زنده نبوده اند.

از این دست بسیار است.

دیروز به صورت گذری به ستاد احمدی نژاد سر زدم، بگذریم از وضع محقر آن که نسبت به دوره پیش بدتر شده بود (در دوره گذشته هم ستادهای احمدی نژاد وضعیت ساده ای داشتند) اما نکته جالبی که مسئول ستاد می گفت این بود که مردم وقتی به ستادهای دیگر کاندیداها مراجعه می کنند فقط ذهنشان پر از علامت سوال نسبت به دولت می شود و اینجا می آیند. انگار کاندیداهای دیگر در مورد خودشان حرفی برای زدن ندارند و هر چه می گویند طعنه و کنایه به دولت است.

بگذریم. سخن بسیار است و فرصت کم.

یا حق

سید علی ثاقب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۸۸ ، ۱۷:۰۲
علی اصغر جوشقان نژاد

پیشترها نامه سرگشاده ای به آقای صدا و سیما نوشته بودم که در لوح و خیلی از سایت های دیگر منتشر شد. روزگار مثل سیبی چرخید و چرخید و حالا من شده ام یکی از اعضای همان آقای صدا و سیما... حالا چه عضوی؟؟ عضوی که به ظاهر باید موثر باشد اما معلوم نیست در واقع هم همانطور باشد...

این روزگار مثل اینکه قصد ندارد برای ما آبرو بگذارد. لااقل یک کاری می کرد که قبلا آن نامه را ننویسیم. یا حالا که نوشته ایم، کاری می کرد که گذارمان به این سازمان عریض و طویل نیفتد. حالا که افتاده کاری می کرد که به نظر نیاید موثر هستیم. حالا که به نظر می آید لااقل اجازه تاثیرگذاری واقعی را می داد. حالا که نداده خب پس حتما می خواسته آبروی ما را ببرد. ما را گذاشته اینجا که دوست و رفیق بگویند: این هم از علی (فعلی). آنهمه شعار داد و حرف های گنده گنده زد... حالا خودش هم هیچ کاری نمی کند.

***

اما روزگار قصد دیگری دارد. آبروی ما چه ارزشی برای روزگار دارد. آنچه مهم است در ابتدای سوره عنکبوت آمده (اگر اشتباه نکنم) که آیا انسان فکر می کند که همین که گفت ایمان آوردم، رهایش می کنیم و آزمایش نمی شود؟

روزگار می خواهد بگوید علی (فعلی) شروع کن ببینم چند مرده حلاجی؟؟ اگر بگویم کاری از دستم بر نمی آید، می گوید شرایط تو سخت تر از شرایط کربلاست؟

واقعا اگر روزگار این را بپرسد چه می توانم بگویم؟ هیچ. فقط باید سرم را پائین بیندازم و آستین هایم را بالا بزنم و شروع کنم.

و این روح سرگردان من است که دارد عذاب می شود تا راه چاره ای برای حل مشکلات پیدا کند. و اگر پیدا نکند......... خدا نکند.

پی نوشت:

هیچی.

یاحق

امضاء: سیدعلی ثاقب

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۸۷ ، ۱۷:۱۰
علی اصغر جوشقان نژاد

بسم الله الرحمن الرحیم.

سلام.

من آقای سید علی ثاقب هستم. از اینکه گفتم آقای... تعجب نکنید. دیگر برای خودمان سری توی سرها در آورده ایم و آقا شده ایم. خبر ندارید. توی این مدتی که غیبت صغری داشتیم، خیلی خبرها بوده. توی اینجایی که کار می کنم همه به اسم علی می شناسندم و من هم بالاخره برای خودم کسی هستم. البته از قبل در وجنات ما پیدا بود. اما کسی نبود ما را دریابد.

بگذریم. آمده ایم به خانه پدری که پز بدهیم؟ معلوم است هنوز خوب حرف آن دوستمان را خوب یاد نگرفته ایم که «آدم اگر آدم شد، عالم آدم می شود» یا یه چیزی توی همین مایه ها. بالاخره اگر آدم شده بودیم که اینهمه از آقا شدن کیف نمی کردیم. به قول مادر همان رفیقمان، آدم حق ندارد از کار خودش خوشش بیاید.

بگذریم. البته در پاراگراف قبلی هم می خواستیم بگذریم، اما نشد. بنابراین کلا بگذریم.

پی نوشت مهم تر از متن:

مخلص همه رفقای قدیمی مهرآب هستیم. دوست دارم اگر بشود، دستی به سر و روی این خانه پدری بکشم که بچه ها دوباره جمع شوند و صفای سابق به خانه برگردد. تا خدا چه بخواهد.

یاحق

امضاء: ثاقب سابق؛ علی فعلی

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۸۷ ، ۱۶:۰۷
علی اصغر جوشقان نژاد