پرهنگ

مدیریت فرهنگ، با نرم افزار و گزارش و جلسه!

پرهنگ

مدیریت فرهنگ، با نرم افزار و گزارش و جلسه!

پرهنگ

دغدغه اصلی پرهنگ، فرهنگ است. اما به سیاست، اقتصاد، جامعه و... هم سرک می‌کشد.
پرهنگ بیشتر از نوشته‌های خودم پر شده است، هر چند از نوشته‌های دیگران نیز خالی نیست.
ارادتمند؛ علی اصغر جوشقان‌نژاد

تاريخ پرهنگ
آخرین نظرات
عضوی از راز دل

۱۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سیاست» ثبت شده است

متن کامل یک گفتگوی پیامکی؛ ساعاتی قبل:
او: فرزندان انقلابی ام، ای کسانی که لحظه ای حاضر نیستید از غرور مقدستان دست بردارید، می دانم که به شما سخت می گذرد. ولی مگر به پدر پیر شما سخت نمی گذرد؟ بغض و کینه انقلابی تان را در سینه ها نگه دارید و با غضب و خشم بر دشمنان تان بنگرید و بدانید که پیروزی از آن شماست.
امام خمینی، پیام قطعنامه 598
من: دشمن کیست؟
او: نمی دونی کیه؟
من: می خوام نظر شما رو بدونم.
او: دشمنان خارجی و عوامل آنها در داخل.
من: چرا صریح صحبت نمی کنی؟ روحانی دشمن است؟
34 دقیقه بعد
من: چی شد؟ آیا روحانی دشمن است؟
او: خیلی متاسفم که برداشت شما از حرفهایم همین است. من نگفتم ایشان دشمن است اما حرکت ها و گفتارش همسو با دشمن است. اما تشکر می کنیم [می کند] از کسانی که سال 88 آن بی حرمتی رو انجام دادند.
ضمنا [در مورد] آقای روحانی نسبت به موضع هسته ای که در گذشته داشته و اینکه اسم سران فتنه را آورده و تشکر ویژه از آنان می کند، اندکی باید تامل کرد.
در آخر، اعمال گذشته ایشان فراموش نشده و اینک نیت ایشان را به فال نیک می گیریم و تا زمانی که در جهت رهبری باشد حمایت می کنیم و الا...
من: من به روحانی رای ندادم، اما گویا شما از ابتدا به سراغ بخش «و الا...» که در آخر جمله تان است رفته اید.
ما با هم همفکریم و مثل هم از یک انحراف می ترسیم، اما نوع برخورد ما می تواند آن انحراف را تشدید یا کنترل کند.
۱۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۲ ، ۲۳:۵۰
علی اصغر جوشقان نژاد

روحانی در دور اول رئیس جمهور شد. چیزی که بسیاری از ما (طرفداران و مخالفانش) احتمالش را هم نمی دادیم.

ما که به او رای ندادیم، می توانیم با ذهنیت تمام مسائلی که در دولت خاتمی وجود داشت جلو بیاییم و از ابتدا یک تقابل همه جانبه را شروع کنیم. می توانیم بغض در گلو مانده از روزهای فتنه را یکسره بر سر این دولت خالی کنیم. می توانیم از الان یک آنتی روحانی باشیم، همانطور که بعضی هامان اصالتا آنتی خاتمی بودیم یا بعضی دیگر آنتی احمدی نژاد. مهم نباشد برایمان که روحانی چه کرده است، بلکه هر چه بوده و هست حتما اشتباه است و با نیت خطا انجام شده است.

ما که به او رای ندادیم می توانیم اینطور باشیم و فضا را کاملا چالشی کنیم.

آنهایی که به روحانی رای داده اند هم می توانند یک دو قطبی بسازند و به قلع و قمع مخالفان بپردازند. می توانند همان دولت خاتمی باشند با همان ۹ روز در میان یک بحرانش! می توانند دیکتاتوری رسانه ای بسازند و هر کس مخالف آنها فکر کرد، به جرم تحجر و خشونت طلبی در رسانه هایشان محکوم کنند. می توانند به دین مردم و همان قانون اساسی که آنها را به قدرت رسانده لگد بزنند و مسیر دیگری را پیش بگیرند. می توانند ما را به چشم مخالفان بالفطره بنگرند و هر نقد ریز و درشت ما را به مثابه تخریب فرض کنند و ما را خفه کنند.

آنهایی که به روحانی رای داده اند می توانند اینطور باشند و فضا را کاملا چالشی کنند.

ما و آنها می توانیم اینگونه باشیم و صد البته می توانیم اینگونه نباشیم.

چرا خود را آماده مصاف کنیم؟ چرا آماده انعطاف نباشیم؟

محمد رسول الله و الذین معه اشدا علی الکفار رحما بینهم/ فتح 29

*

1- پیامکی آمده بود که آغاز هشت سال دفاع مقدس را گرامی می داشت. آن پیامک این نوشته را آورد.

2- بدیهی است که انعطاف، اصول را شامل نمی شود اما سلیقه ها را به خوبی شامل می شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۲ ، ۰۰:۵۴
علی اصغر جوشقان نژاد

در چند انتخابات گذشته، صدا و سیما برای نشان دادن اوج حضور مردم، عروس و دامادی را نشان داد که برای ریختن رای خود به پای صندوق آمده بودند. در آن دوره ها، در کل کشور یکی دو مورد از چنین صحنه هایی شکار دوربین ها شده بود.

اما با پوشش صدا و سیما و لحن حماسی گزارش گران این صحنه ها، چنین عملی به عنوان یک فضیلت شناخته شد و در این دوره، دوربین صدا و سیمای بسیاری از استان ها عروس و داماد هم شهری شان را به تصویر کشیدند که برای رای دادن آمده بودند.

عروس و داماد شیرازی

عروس و داماد یزدی

آیا چنین صحنه هایی جای افتخار دارد؟

دامادی که عروس خود را تعمدا به جایی می برد که دوربین ها تصویرش را بگیرند، مستحق تشویق است یا تقبیح؟ و گزارش های با آب و تاب سازمان صدا و سیما او را تشویق می کند یا تقبیح؟

بر اثر همین نوع برخورد، عروس و دامادها برای رای دادن، کمک به جشن عاطفه ها، جشن نیکوکاری و شرکت در سایر جشن های ملی -با لباس و آرایش عروسی- بیرون می آیند و به آن افتخار می کنند.

کدام مهم تر است؟ تبلیغات ما یا حیای مردم؟

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۲ ، ۲۲:۳۵
علی اصغر جوشقان نژاد

با کناره گیری جناب حداد عادل، سه گزینه روی میز است. پیشتر سابقه سه نامزد را بررسی کردیم. حالا سایر نکات را نگاه می کنیم.

محمدباقر قالیباف:

اگر به معیارهای رهبری رجوع کنیم، قالیباف را در چند زمینه پیشتاز خواهیم یافت:

  1. قالیباف دارای همت جهادی است. (البته در این مورد، معنای جهاد را به پرکاری تقلیل داده ایم)
  2. کار اجرایی بلد است و توانایی کشیدن بار اجرایی ریاست جمهوری را دارد.
  3. دارای برنامه است.
  4. همانند احمدی نژاد، تلاش جمعی و فوق العاده از دولت او انتظار می رود.
  5. از ظرفیت های بیرون از دولت به احتمال قوی استفاده خواهد کرد.
  6. بر اساس روحیاتی که از او می دانیم، جرات تحول آفرینی و مقابله با مشکلات را دارد.
  7. کمتر وعده عملی نشده ای از او سراغ داریم.

اما در مقابل، بعضی معیارهای مقام معظم رهبری در مورد او یک نقطه منفی حساب می شود:

  1. سابقه عملکرد او در دعوای بین شهرداری تهران، خطر کشاندن دعوای مسئولین به رسانه ها و میان مردم را گوشزد می کند.
  2. گاهی دیده شده است که از پول بیت المال در تبلیغات خود استفاده کرده است.
  3. سابقه و روحیه قالیباف، بیش از همه به آن نزدیک است که زیر توهمات توسعه غربی محو شود. به عبارت دیگر، تعبیر غرب زده از هدف های آرمانی انقلاب، هدف های آرمانی او هستند. این نکته ابدا به معنای «ضد انقلاب» دانستن او یا از این قبیل انگ ها نیست. او یک سرباز افتخار آفرین در دوران دفاع مقدس است. با انقلاب همراه بوده و خواهد بود. اما ملاک های پیشرفت وی، به توسعه غربی نزدیک تر است.
  4. هم اکنون ساده زیست نیست.
  5. نمی توان به جلوگیری از گرایش های سکولار در دولت او اطمینان داشت. بلکه احتمال عکس این موضوع نیز دور از انتظار نیست.
  6. از نظر جهت گیری های فرهنگی بیش از دو نامزد دیگر زیر سوال است. عملکرد نشریات همشهری، برنامه های فرهنگی همشهری و مسائلی از این دست، نشان دهنده جهت گیری فرهنگ در دولت اوست.
گذشته از معیارهای رهبری، نکات دیگری نیز در مورد قالیباف قابل اشاره است:
  1. برنامه اصلی قالیباف کتابی است با نام «برنامه ای برای پیشرفت و عدالت» که در سال 88 منتشر شده است. این برنامه با اسناد پشتیبانش حدود 13 هزار صفحه خواهد بود که بررسی آن به واقع کار حضرت فیل است!
  2. برنامه مذکور با نگاه بودجه ای و با نظر به اسناد بالادستی نوشته شده است که این بسیار مطلوب است.
  3. برنامه ای که از دکتر اعلام شده است+، همان است که در سال 88 منتشر شده و دکتر با توجه به شرایط جدید کشور آن را بازبینی نکرده اند.
  4. نه در برنامه بالا و نه در سایر جاهای سایت، برنامه ای برای اقتصاد مقاومتی، حمایت از تولید ملی و... به طور برجسته مشاهده نشد. البته بدیهی است که اگر قرار به بازنگری در آن برنامه باشد، حتما این موضوع مد نظر تیم قالیباف خواهد بود.
  5. بخش عمده ای از تیم احتمالی قالیباف، همان هایی خواهد بود که در شهرداری و ناجا با او بوده اند.
  6. از نظر اخلاقی، حلمه او در مناظره سوم به روحانی را نپسندیدم. حتی اگر روحانی آن سخن را با همان لحن در جلسه ای خصوصی گفته باشد، اخلاقا نشر آن در چنین فضایی درست نیست.

سعید جلیلی:

در مورد سعید جلیلی، این معیارهای رهبری نقطه قوت به حساب می آیند:
  1. جلیلی مردمی است. رفتار، زندگی و منش او بعد از شش سال دبیری شورای عالی امنیت ملی هنوز این چنین است.
  2. ساده زیست است.
  3. برنامه دارد. این برنامه -روی کاغذ- در راستای اقتصاد مقاومتی است.
  4. نسبت به دو نامزد دیگر، نگاه انقلابی تری نسبت به انقلاب دارد. توهم توسعه غربی او را محو نکرده است و در جهت اهداف واقعی انقلاب تلاش می کند.
  5. ارزش ها و شعارهای انقلاب اسلامی در دولت او برجسته خواهد بود. شعار عدالت محوری را طرح و از آن دفاع می کند.
  6. دیپلماسی را با روحیه انقلابی دنبال می کند.
  7. از گرایش های سکولاریستی در دولت خود جلوگیری خواهد کرد.
  8. جرات تحول آفرینی و مقابله ما مشکلات را دارد.
همچنین، نکات منفی جلیلی با توجه به فرمایشات رهبر معظم انقلاب این موارد است:
  1. آزمونی برای اثبات توانایی کشیدن بار اجرایی ریاست جمهوری نداده است.
به جز آن، موارد دیگری نیز در مورد جلیلی قابل ذکر است:
  1. هندوانه در بسته است! آن هم در شرایطی که ما، مارگزیده ایم و از ریسمان سیاه و سفید می ترسیم. البته ترس ما، ضعف ریسمان سیاه و سفید نیست، ضعف ما و مار است.
  2. مهمترین شعار جلیلی از نظر من، اصلاح ساختاری است. در این زمینه برنامه هم داده است و مثال عملیاتی او در حوزه ساختار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به نظر مناسب و اجرایی می آمد.
  3. بخشی از تیم احتمالی جلیلی از دانشگاه امام صادق و بخشی دیگر از اخراجی های دولت نهم است.
  4. اقدام جلیلی در انتشار اخبار محرمانه کشته های اعتراضات دولت اصلاحات، به جز آنکه اخلاقی نبود، از نظر سیاسی هم یک خطا به حساب می آمد.
  5. در مناظره ها و سایر برنامه های تبلیغاتی، سیاه نمایی کمتری نسبت به سایرین داشت.
  6. تنها کسی بود که تبلیغات خود را طبق قانون شروع کرد و به هیچ وجه زودتر از آن تبلیغاتی نداشت.
  7. نگاه فرهنگی برادرش!! را می پسندم، هر چند جزئیات همه کارهایش قابل تایید نباشد.

علی اکبر ولایتی:

دکتر ولایتی، با نگاه به معیارهای رهبری این نقاط قوت را داراست:
  1. کار اجرایی بلد است و -اگر سن و سالش بگذارد- توانایی کشیدن بار اجرایی ریاست جمهوری را دارد.
  2. به احتمال زیاد، اهل کشاندن اختلافات به میان مردم نیست. آرامش سیاسی خواهد آورد.
اما نقطه ضعفی که برای ایشان از نگاه به معیارهای رهبری به دست می آید:
  1. به نظر می آید دارای برنامه مشخصی نیست. چند برنامه به نام او منتشر شده است که بعضی بیش از آنکه برنامه هایی برای رسیدن به اهداف باشد، اهدافی نیازمند برنامه هستند!
اما سایر نکات پیرامون ولایتی:
  1. به نظرم رسید از نظر دیپلماسی و سیاست خارجی، با نگاه رهبری زاویه دارد. بیش از آنکه اهل مقاومت باشد، اهل معامله است.
  2. پایبند نبودن او به ائتلاف، یک سوال جدی است.
  3. اهل تحول نیست و بیشتر برای آرام کردن فضا مناسب است.
***

جمع بندی:

برای آنکه بتوانیم از بین افرادی که هر کدام در زمینه ای قوی هستند، یکی را انتخاب کنیم، راهی به جز وزن دادن به نقاط قوت و ضعف نداریم. بنابراین اینگونه استدلال می کنم:
  • ولایتی از نظر من، بیشتر شامل نقاط ضعف جلیلی و قالیباف است! بنابراین اصولا فکر زیادی روی او نمی کنم.
  • مهمترین مسئله امروز ما اقتصاد است. اما هیچ کدام از دو نفر باقیمانده، سابقه عملکرد اقتصادی ندارند. و اگر قرار باشد یکی باسابقه تر باشد، جلیلی است.
  • از نظر توانایی کار اجرایی، قالیباف نمره مثبت می آورد ولی جلیلی قابل نمره دادن نیست. نه آنکه نمره نیاورد، نمی توان توانایی او را سنجید.
  • اما از نظر پایبندی بدون کم و کاست به اصول انقلاب، به نظر می رسد جلیلی جلوتر از قالیباف باشد.
  • در مجموع، من جلیلی را گزینه خود می دانم.
  • بدیهی است که نظرسنجی ها اثری روی اصلح بودن یک شخص ندارد.
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۲ ، ۱۸:۰۲
علی اصغر جوشقان نژاد

8معتقدم در هیچ دوره ای، انتخاب اصلح تا این اندازه مشکل نبوده است. هر دوره ما سوالی یک گزینه ای را حل می کردیم ولی این دوره چهار گزینه جلوی چشم ماست. هر چند تا کنون نزدیک به دو هفته از آغاز تبلیغات گذشته است و سه مناظره بین هشت نامزد انتخابات یازدهیمن رئیس جمهور برگزار شده است، هنوز نمی توانم با قطعیت در مورد انتخاب نهایی خود صحبت کنم.

البته برایم واضح است به چهار نفر از این هشت نفر رای نخواهم داد. اما انتخاب بین چهار گزینه باقی مانده مشکل است.

مایلم اندکی با صدای بلند راجع به (سابقه و تجربه ی) این چهار نفر فکر کنم تا فکرمان را با هم در میان بگذاریم.

*

برای بسیاری بدیهی است که از نظر سابقه اجرایی، هیچ کدام از این چهار تن به قالیباف نمی رسند. اما این مسئله کاملا به تعریف کار اجرایی بستگی دارد. آیا صرفا «ساخت و ساز» کار اجرایی محسوب می شود؟ آیا فعالیت دکتر ولایتی در «وزارت امور خارجه» کار اجرایی در حوزه دیپلماسی نیست؟ اگر تعریف کار اجرایی را اندکی وسیع تر در نظر بگیریم، این مزیت دکتر قالیباف، به دیگران نیز سرایت خواهد کرد.

اما آنچه فعلا مخصوص خود اوست، عملکرد قوی او در مدیریت شهرداری تهران است. تحول در ساخت تهران طی هشت سال گذشته برای همه روشن است. نمی توان بی انصافی کرد و از این مزیت گذشت. همچنین از عملکرد شهرداری می توان قدرت مدیریت قالیباف را نیز مشاهده کرد.

تجربه قالیباف بیشتر در حوزه عمرانی (به خاطر شهرداری تهران) و امنیتی (به خاطر حضور در نیروی انتظامی) است و در سایر حوزه های کاری دولت (از قبیل دیپلماسی، اقتصاد، فرهنگ و...) تجربه ای در کارنامه وی دیده نمی شود. البته واضح است که هیچ رئیس جمهوری نمی تواند در تمام حوزه های کاری دولت تجربه داشته باشد. اما هر چه این تجربه ها در حوزه هایی حساس تر باشند، بیشتر مفید فایده خواهند بود.

از دیگر سو اکثر ما جلیلی را از شورای عالی امنیت ملی می شناسیم. کم حرف بودن او و عدم برخورداری اش از فن سخنوری، شناخت او را مشکل تر کرده است.

تجربه جلیلی بیشتر در حوزه امنیتی و سیاست خارجی دیده می شود. البته به دلیل شرح وظایف شورای عالی امنیت ملی (هماهنگ‏ نمودن‏ فعالیت‏ های‏ سیاسی‏، اطلاعاتی‏، اجتماعی‏، فرهنگی‏ و اقتصادی‏ در ارتباط با تدابیر کلی‏ دفاعی‏ - امنیتی‏+) طبیعتا در حوزه های اطلاعاتی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی هم بی تجربه نیست. البته این مسئله به طور همزمان یک نقطه قوت و چالش خواهد بود. نقطه قوت است چرا که مهم ترین مسائل هر کدام از این حوزه ها را به مدت شش سال بررسی کرده است و با آنها آشناست. اما نطقه چالش است به این دلیل که در همه این حوزه ها نگاه امنیتی را غالب خواهد کرد.

ضلع سوم این چهار نفر، ولایتی است که تنها تجربه مهم او در حوزه دیپلماسی و روابط بین الملل است. ولایتی هیچ گاه مسئولیت جدی دیگری نداشته است. البته از نظر شخصی، او دو حوزه تخصصی دیگر دارد. یکی پزشکی و سلامت که طبیعتا جزپی از وظایف دولت است و دیگری تاریخ تمدن اسلامی که به طور مستقیم به وظایف دولت وابسته نیست اما دانستن آن برای رئیس جمهور یک مزیت مختصر می آورد.

آخرین نفری که تجربه او را بررسی می کنم، حداد عادل است. معمولا در وزن دادن به حداد، تجربه ۴ ساله ریاست یکی از قوای جمهوری اسلامی اش را نادیده می گیرند یا دست کم می انگارند. او علاوه بر مدت زیاد نمایندگی مجلس، مدتی را به ریاست مجلس یا ریاست کمیسیون فرهنگی مشغول بوده است. نمایندگی مجلس به خودی خود می تواند تجربه انباشته ای پیرامون همه مسایل اساسی کشور را به انسان منتقل کند. همچنین مدیریت مجلس به معنای مدیریت سیصد و اندی نفر با سلایق مختلف است.

علاوه بر این، حداد سابقه یازده سال معاونت وزیر آموزش و پرورش را دارد و همچنین تجربه کار عملی مدرسه داری و تدریس را نیز ارائه کرده است. سایر مسئولیت های حداد عادل نیز بیشتر فرهنگی بوده است مانند ریاست فرهنگستان و عضویت در شورای عالی انقلاب فرهنگی.

*

همه این تفکرات مکتوب، برای رسیدن به نتیجه مطلوب است. به زودی هر کدام از نامزدها را با معیارهای مقام معظم رهبری مقایسه خواهم کرد.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۲ ، ۲۳:۰۹
علی اصغر جوشقان نژاد

imagesدر بازار شلوغ انتخابات، اگر معیار مناسبی برای سنجش در اختیار نباشد، به احتمال زیاد نخواهیم توانست به درستی تشخیص دهیم و انتخاب کنیم. از طرف دیگر، معیارهای اصولی باید به نحوی ترجمه شوند که بتوانیم وجود یا عدم آن را تشخیص دهیم. به همین دلیل، به نظر می رسد باید معیارهایی مانند انقلابی بودن، مردمی بودن، رعایت اصول اخلاقی و... را در سنجه های زیر جستجو کرد:

سنجه اول: شیوه نقد عملکرد دولت فعلی

یکی از شیوه های رایج در جذب افکار، تمرکز بر نقاط ضعف دولت پیشین است. کار نیز بسیار ساده است. با مطالعه سطحی روزنامه ها نیز می توان نقاط ضعفی را شناسایی کرد و آن را با ادبیاتی جذاب به مخاطبان ارائه داد. اما مسئله مهم در این نقد عملکرد، میزان رعایت انصاف در مورد احمدی نژاد و دولت متبوعش است.

ما (با آنکه به احمدی نژاد رای داده ایم) از عملکردش در دوره دوم ریاست جمهوری راضی نیستیم. اما این به معنای نفی کامل خدمات او نیست. حتی اگر از مثال معروف «گاو نه من شیر ده» هم استفاده کنیم، باید «نه من شیر دادنش » را ببینیم و بعد هدر دادن شیرها را ذکر کنیم. فراگیر کردن بعضی گفتمان های انقلاب (پس از آن که در دولت خاتمی به محاق رفته بودند) از خدمات احمدی نژاد بود. امروز به راحتی می توان مدلی مانند سفرهای استانی را از رئیس جمهور آتی طلب کرد و...

نامزدی که چشم هایش را می بندد و دهانش را باز می کند و سپس هر چه دلش می خواهد در مورد عملکرد دولت جاری بد و بیراه می بافد بدون رعایت انصاف (و حتی گاهی ادب) احتمالا مسیر اخلاقی اش نیاز به اصلاح خواهد داشت و چه بسا به همین چاله ای بیفتد که دولت فعلی در آن گیر افتاده است.

سنجه دوم: تخریب

به جز دولت، آدم های دیگری هم هستند که سیبل های خوبی برای تیراندازی به حساب می آیند. تخریب این آدم ها (از هاشمی گرفته تا سایر نامزدها) از نظر بعضی، نردبان خوبی برای قد کشیدن بین سایرین است. اما تجربه قبلی آدم های مخرب! نشان داده است که این نوع آدم ها وقتی قدرت را به دست بگیرند هر کاری ممکن است انجام دهند.

سنجه سوم: بگم بگم

میل شدید به افشاگری، مخصوصا بعد از آنکه اقبال نسبی جامعه به آن مشخص شد، سکه رایج بازار تبلیغات است. خیلی ها چوب را بالا گرفته اند که فلان پرونده را افشا می کنم و بهمانی ها را بی آبرو خواهم کرد. (گاهی به امید فرار کردن گربه دزد خیالی)

اما سوال اینجاست که اگر شما اطلاعاتی در مورد چنین خطایی داشته ای، چرا تا حالا ساکت بوده ای؟ و اصولا چرا آن را در رسانه ها می گویی؟ آیا نباید از طریق قانونی نسبت به پیگیری آن اقدام می کردی؟ آیا مخفی کردن اطلاعات جرم، خودش یک جرم نیست؟ (مخصوصا آن هایی را که مسئولیتی داشته اند که از طریق مسئولیت خود موظف به پیگیری این مسائل بوده اند.)

سنجه چهارم: شایعات روزهای انتخابات

به نظرم گاهی آدم مجبور است آنچه در روزهای انتخابات در مورد نامزدها می شوند، کنار بگذارد و به همان اطلاعات روزهای قبل از تبلیغات بسنده کند. در روزهای انتخابات، آنقدر شایعات و حرفهای عجیب و غریب به گوش می رسد که واضح است اکثر آنها دروغ است.

اما اگر بیش از حد، حرف های عجیب و غریب پشت سر کسی گفته می شود، احتمالا نکته ای قابل بررسی به نفع او وجود داشته باشد. باید بیشتر دقت کرد، چرا اینهمه یک نفر تخریب می شود. البته واضح و مبرهن است که این مسئله به تنهایی، مزیتی برای کسی حساب نمی شود و تنها یک نشانه خواهد بود.

سنجه پنجم: اقبال دشمن

اینکه دشمن به کسی اقبال یا از کسی تنفر داشته باشد یک معیار اساسی است. دشمنی بیگانگان با یک نفر، بر خلاف سنجه قبل، یک مزیت برای اوست.

کسی که دشمن او را بپسندد، یک نمره منفی بزرگ گرفته است و به هیچ وجه در فهرست انتخاب قرار نمی گیرد.

سنجه ششم:هزینه تبلیغ

هزینه تبلیغات که زیاد شد، احتمالا نامزد مورد نظر به یکی از سه گزینه زیر مدیون است:

  • در حالت خوش بینانه، به مرحوم پدرشان مدیون هستند به خاطر ارث خوبی که برایشان باقی گذاشته اند.
  • در حالت دیگر، به عده ای خاص و دم کلفت مدیون هستند به خاطر منابعی که بدون هیچ چشم داشتی دراختیار ایشان قرار داده اند.
  • در حالت سوم به همه مردم مدیون اند، چون بیت المال برای همه مردم است!

البته بین آن کس که هزینه تبلیغش کم است، و آن کس که ادای کم هزینه بودن را در می آورد تفاوتی است آشکار.

سنجه هفتم: اصول و شیوه تبلیغ

به جز هزینه تبلیغ، شیوه تبلیغ نیز بسیار مهم است. به جز عملکرد بعضی هواداران که نباید آن را به پای نامزد مورد حمایت شان نوشت، اصول تبلیغی فرد می تواند نشان گر تفکر او باشد.

  • در تبلیغ روی چه چیزهایی (به صورت مستقیم و غیرمستقیم) تاکید می کند؟
  • چقدر خودش را ملزم به رعایت قانون در تبلیغات و غیره می داند؟
  • برنامه اش بیشتر است یا شعارش؟
  • تعریف از خود را چقدر با کنایه به دیگران همراه می کند؟
  • از آقا مایه می گذارد یا به او باور دارد؟
  • چقدر مشغول جذب فوق حداکثری است؟ (این مورد در بند بعدی توضیح داده شده است)
  • و...

سنجه هشتم: علاقه به جذب فوق حداکثری

جذب حداکثری، جدای از ولایی بودن، عقلانی است. اما بدیهی است که در کنار آن باید دفع حداقلی هم باشد. کسی که دوست دارد همه سلیقه ها (تاکید می کنم همه سلیقه ها) را داشته باشد، احتمالا یک جای کمیتش لنگ است.

در انتخابات قبلی، کروبی با دراویش و ضد انقلاب و غیره و ذلک هم کنار می آمد که نشان دهد همه طیف ها را در کنار خود دارد. این روزها هم بعضی سعی دارند به انحای مختلف دل همه را به دست آورند. یکی در مورد «سران فتنه بودن این و آن» طوری صحبت می کند که بلکه دل هوادارانشان را به دست آورد. دیگری جواب سوالات را به قدری دوپهلو و مبهم می دهد که به هیچ کس برنخورد و از این دست، بسیار...

این یعنی جاذبه بدون دافعه یا در حالت دیگر یعنی قدرت دوستی.

حرف آخر: نمره قبولی
طبیعی است که اگر شخصی پیدا شود که همه معیارهای مد نظر ما را داشته باشد، اولویت خواهد داشت. اما به احتمال قوی، هر گزینه، بخشی از معیارها را خواهد داشت و در بخشی دیگر کاستی هایی در او پیدا می شود. بنابراین همین که شخصی یکی از معیارها را نداشت، فورا از فهرست کنار گذاشته نمی شود، مگر آنکه ملاک مورد نظر، به تنهایی او را رفوزه کند.
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۴:۳۱
علی اصغر جوشقان نژاد

اگر مبارزه های جامعه اسلامی را به دو دسته بیرونی و درونی تقسیم کنیم، مبارزات درونی جامعه پیچیده تر و طولانی تر خواهد بود. هنگامی که یک دشمن بیرونی در مقابل ما قرار گرفته باشد، طیف های مختلف جامعه همگرا می شوند و در مقابل آن می ایستند. اما در مبارزات درونی، دشمن واقعی به راحتی مشخص نمی شود و همین مسئله، ابهام را بیشتر و اتحاد را کمتر خواهد کرد.

در مبارزات درونی چه باید کرد؟

شاید مهمترین مسئله در مبارزات درونی جامعه، شناختن مرز بین نفاق و ضعف ایمان است. بعضی افراد در جامعه دچار سست ایمانی هستند و به همین دلیل مواضع و عملکردی اشتباه در کارنامه آنها دیده می شود، حال آنکه بعضی دیگر این مواضع را از روی نفاق درونی خود اتخاذ کرده اند. آیا باید هنگام مواجهه با این دو گروه یکسان برخورد کرد؟

به نظر نگارنده، مهم تر از مبارزه با نفاق، مبارزه نکردن با دیگر مومنان است. چه اینکه در زمان رسول اکرم نیز، با بسیاری از منافقان هرگز به معنای مصطلح ما مبارزه نشد. نه آنکه نفاق نیازی به مبارزه ندارد، بلکه مبارزه با نفاق بسیار با کفر ستیزی متفاوت است.

تفاوت های مواجهه با کفر، نفاق و ضعف ایمان:

در مبارزه با دشمن خارجی، لازم است دشمن به وضوح شناخته و معرفی شود. اما در مبارزه با منافقان، چه بسا نباید او را با عنوان منافق علم کرد.

در مبارزه با دشمن خارجی، تیر مستقیم به سمت دشمن شلیک می شود و حذف او در مقابل نظر قرار دارد. اما در هنگام مبارزه با منافقان، تنها با روشنگری و آموزش دقیق ایمان و آموزه های ایمانی می توان پیروز شد. حمله کردن به منافقان معمولاً دردی را دوا نمی کند و حتی با پاسخ های ایشان همراه می شود که به پیچیدگی بیشتر شرایط می انجامد.

از دیگر سو، افراد سست ایمان نباید به خاطر این ضعف درونی شان از بین مومنان طرد شوند. هر چند تحلیل های اشتباه و عملکردهای مخالف مصلحت از سست ایمان ها سر می زند، اما لازم است با سعه صدر بالا پذیرفته شوند و در دایره وسیع خودی ها قرار گیرند.

شاید یکی از ابعاد آیه شریفه «اشداء علی الکفار و رحماء بینهم» همین نکته است. در بیان رهبری معظم نیز، کلید واژه «جذب حداکثری» چنین معنایی را به ذهن متبادر می سازد.

با این روش، نیازی به قضاوت در مورد نفاق یا ضعف ایمان افراد نیز نخواهد بود. یکی از لغزشگاه هایی که به طور معمول مومنان در آن می غلتند، قضاوت نابه جا در مورد سایرین است. اگر نحوه برخورد ما با منافقان و مومنان سست ایمان، تا حدود زیادی مشابه باشد، طبیعتاً نیازی به قضاوت نداریم. در هر دو حالت باید با گشاده رویی اقدام به تذکر دلسوزانه کنیم و آموزه های ایمانی صحیح را گسترش دهیم؛ بدون آنکه کسی را به آسانی از دایره مومنان بیرون بیاندازیم.

*

پی نوشت:

1. طبیعتاً برای یافتن مصداق منافق به هیچ وجه نباید به سراغ منافقینی که در اردوگاه اشرف اسکان داشتند رفت. چه اینکه اینان «دو رو» نیستند و ظاهر و باطن شان یکی است؛ خراب.

2. یکی از بهترین نمونه های مواجهه با منافقان، رفتارهای شهید مظلوم بهشتی است با بنی صدر. البته به یاد داشته باشید که در آن برهه، شهید بهشتی و بنی صدر اینگونه که ما اکنون می شناسیم شناخته شده نبودند.

3. جهت حفظ امانت: جرقه این نوشته با شنیدن یکی از سخنرانی های حجت الاسلام پناهیان زده شد که به طور گذرا دوران مبارزه جامعه اسلامی را به سه دوره مبارزه با کفر، مبارزه با نفاق و مبارزه نکردن مومنان با یکدیگر تقسیم کردند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۱ ، ۲۰:۰۴
علی اصغر جوشقان نژاد

اول:

امیر حسن سقا (که پیش از این نمی شناختمش) به خاطر نوشته ای در وبلاگش، بازداشت و محکوم شده است. نوشته ی او در مورد برادر رئیس دستگاه قضاست و همین نسبت فامیلی، انتقادات به برادران لاریجانی را بیشتر می کند.

بسیاری از وبلاگ نویسان در این مورد مطالبی نوشته اند. دو نکته در این نوشته ها برای من بیشتر نمود داشت: اول انتقاد به قوه قضائیه که «چرا حزب اللهی ها را محدود می کنید و نمی گذارید انتقاد کنند» و دوم نظرات مخالفان که تلاش دارند از این مسئله درون خانوادگی، ماهی خود را صید کنند و می گویند «اگر شما طرفدار جمهوری اسلامی هستید، بپذیرید که این هم نتیجه ی همان جمهوری اسلامی است»

دوم:

بارها شنیده ایم اما یک بار دیگر نیز بخوانیم:

امیرالمومنین، زره خود را در دست یک یهودی دیدند و نزد قاضی طرح دعوا کردند. حکم به نفع یهودی صادر شد!

چرا؟  آیا حق با علی نبود؟ یا قاضی اشتباه کرده بود؟

هیچ کدام. ساز و کار قانونی و شرعی که برای این کار وجود داشته، هر چند بهترین ساز و کار ممکن به نظر می آید اما به هر حال ضعف هایی ذاتی دارد که در این مورد نتیجه غلط می دهد.

ظاهراً اگر امیرالمومنین علیه السلام نارضایتی خود را در رسانه های عمومی!! فریاد می کرد، حق داشت. اما او چنین نکرد و حکم را با گشاده رویی پذیرفت.

سوم:

حق با قوه قضائیه است یا وبلاگ نویس ها؟ نمی دانم.

اما آنچه می دانم اشتباه استراتژیک ما در مقابل این ماجراست.

حق انتقاد باید برای همه (و نه فقط حزب اللهی ها) محفوظ باشد. عدالت نیز باید برای همه (و نه فقط وبلاگ نویسان) اجرا شود. اما از دیگر سو، همه (و نه فقط سبزها، بعد از شکست در انتخابات) باید به قانون گردن بگذارند. غرغرهای بعد از حکم قانونی، بیش از هر چیز به ضرر آرمان ماست.

این البته به معنای نفی نقد نیست. اما باید توجه داشت که قوه قضائیه به دو عنصر مهم نیازمند است: اقتدار و اعتماد. البته واضح است که بخش عمده این اقتدار و اعتماد از طریق عملکرد خود دستگاه قضا فراهم می شود. اما فضای رسانه ها نیز به شدت بر این دو اثرگذارند.

به بخشی از فرمایش مقام معظم رهبری دقت کنید:

نباید قوّه‏ ى قضائیّه را تضعیف کرد. قاضى‏ براى اینکه بتواند در جایگاه پیغمبر، درست و با استقرار بنشیند و عمل کند، احتیاج دارد که مورد حمایت نظام باشد؛ باید احساس کند که حمایت و تقویت مى‏ شود و در چشم مردم داراى منزلت است. قاضى، منزلت در نظر عموم و حمایت از سوى مسئولان را لازم دارد. اگر باب انتقادهاى غیر منطقى و خصمانه و عیب‏جویانه و احیاناً با انگیزه‏هاى سیاسى به سمت قوّه‏ ى قضائیّه باز شد به این هر دو نیاز ضربه خواهد خورد: قاضى و دستگاه قضاء از چشم مردم مى ‏افتد و حمایت مسئولان را هم از دست مى ‏دهد. آن‏وقت ما چطور در این فضا توقّع داشته باشیم که قاضى بیاید با شجاعت بایستد و یک ظالم و متخلّف از قانون را- که هم زور و هم زر دارد- به پاى میز محاکمه بکشاند و هیچ‏گونه تحت تأثیر او قرار نگیرد؟ این کار، آسان نیست. اگر ما بخواهیم قاضى این شجاعت و صلابت و اقتدار را داشته باشد که چنین بارهاى سنگینى را که از او توقّع داریم، بردارد، باید او و دستگاهى را که حامى اوست، اوّلًا مورد حمایت قرار دهیم؛ ثانیاً منزلتش را در چشم مردم حفظ کنیم.

چهارم:

عدالت خواهی، از پایه های انقلابی بودن ماست. اما حضرت آقا در زمینه ی روش عدالت خواهی نکته ای شنیدنی داشته اند که کمتر شنیده شده است:

شما مى ‏گوئید که ما شعار عدالت مى ‏دهیم؛ دانشجو را مى ‏گیرند، اما آن کسى را که به عدالت صدمه زده، نمى ‏گیرند. قوه‏ ى قضائیه چنین، یا دستگاه مسئول چنان.

خوب، اینجا شما باید زرنگى کنید؛ یک ‏لحظه از درخواست و مطالبه‏ ى عدالت کوتاهى نکنید؛ این شأن شماست. جوان و دانشجو و مؤمن شأنش همین است که عدالت را بخواهد. پشتوانه‏ ى این فکر هم با همه ‏ى وجود، خودم هستم و امروز بحمد اللَّه نظام هست. البته تخلفاتى هم ممکن است انجام بگیرد؛

شما زرنگى ‏تان این باشد: گفتمان عدالت خواهى را فریاد کنید؛ اما انتقاد شخصى و مصداق‏ سازى نکنید. وقتى شما روى یک مصداق تکیه مى ‏کنید، اولًا احتمال دارد اشتباه کرده باشید؛ من مى ‏بینم دیگر. من مواردى را مشاهده مى‏ کنم- نه در دانشگاه، در گروه‏هاى اجتماعى گوناگون- که روى یک مصداق خاصى تکیه مى‏ کنند؛ یا به‏ عنوان فساد، یا به عنوان کج‏ روى سیاسى، یا به‏ عنوان خط و خطوط غلط. بنده مثلًا اتفاقاً از جریان اطلاع دارم و مى ‏بینم این‏جورى نیست و آن کسى که این حرف را زده، از قضیه اطلاع نداشته است.

بنابراین وقتى شما روى شخص و مصداق تکیه مى‏ کنید، هم احتمال اشتباه هست، هم وسیله‏ اى به دست مى‏ دهید براى اینکه آن زرنگ قانون‏ دانِ قانون‏ شکن -که من گفته‏ ام قانون‏ دان هاى قانون‏ شکن خطرناکند- بتواند علیه شما استفاده کند. شما از دادستان چه گله‏ اى مى‏ توانید بکنید؟ اگر یک نفرى به‏ عنوان مفترى یک شخصى را معرفى کند و بگوید آقا او این افتراء را به من زده. خوب، شأن آن قاضى این نیست که برود دنبال ماهیت قضیه. اگر این افتراء گفته شده باشد، زده شده باشد، ماده‏ ى قانونى، آن قاضى را ملزم به انجام یک کارى مى‏ کند؛ لذا نمى‏ توانیم از او گله کنیم. شما زرنگى کنید، شما اسم نیاورید، شما روى مصداق تکیه نکنید؛ شما پرچم را بلند کنید. وقتى پرچم را بلند کردید، آن کسى که مجرى است، آن کسى که در محیط اجراء مى‏ خواهد کار انجام دهد، همه حساب کار خودشان را مى‏ کنند. آن کسى هم که فریاد مربوط به محتواى این پرچم را بلند کرده، احساس دلگرمى مى‏ کند و کار پیش خواهد رفت.

بنابراین به نظر من مشکلى در کار شما نیست؛ شما جوان هاى مؤمنى هستید که انتظار هم از شما همین است. هر شعار خوبى که داده مى ‏شود، بعد از اتکال به خداى بزرگ که همه ‏ى دلها و زبانها و اراده‏ ها دست اوست، تکیه به شما جوانهاست، امید به شما جوانهاست؛ این را بدانید.

در ادامه: در این رابطه، نوشته جناب میثمی در تریبون را پسندیدم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۱ ، ۰۰:۲۲
علی اصغر جوشقان نژاد

عنوان سال 91 ما را هدایت می کند تا با (مصرف) تولید ملی، حمایت (عملی) از کار(گر) و سرمایه (دار) ایرانی را نشان دهیم. اما چرا باید این کار را انجام داد؟

در متن زیر تلاش شده است با نگاه های مختلف، پاسخ هایی کوتاه به این سوال داده شود.

حضرت آقادلیل ولایت مدارانه

وقتی حضرت آقا نامی را برای سالی انتخاب می کنند، حتماً با اطلاعات دقیقی که از اوضاع کشور و بلکه جهان دارند، می دانند این نکته باید مورد توجه همه قرار بگیرد تا سریع تر به سمت آرمان ها حرکت کنیم. نام سال 91 هم از این قاعده مستثنی نیست و همین که مورد تأکید مقام معظم رهبری قرار گرفته اند، کافی است تا آن را رعایت کنیم.

دلیل عاقلانه

افزایش رونق کسب و کار به نفع همه مردم است. ولی این رونق نه با شعار، که با حمایت مردمی افزایش پیدا می کند. اگر من و شما از کارگر و سرمایه دار کشور خودمان حمایت نکنیم، چه کسی حمایت خواهد کرد؟

دلیل منطقی

اگر منطقی نگاه کنیم، در بسیاری از کالاها خرید خارجی یعنی دور ریختن پول. وقتی شما مواد خوراکی یا اقلام بهداشتی (مثل خمیردندان) یا لوازم مصرفی مثل باتری را از مارک های خارجی انتخاب می کنید یعنی محصولی را خریده اید که بعد از تولید، مدتی در مسیر بوده است تا به ایران برسد، مدت (نامعلوم) دیگری در گمرک بوده تا ترخیص شود، بعد از آن مدتی در اختیار عمده فروش و بعد از آن فروشنده بوده و حالا شما خریده ای. واضح است که از طراوت و تازگی محصول کم شده است و در مواردی (مثل باتری) در حقیقت شما پول مبارکت را برای خرید محصولی داده ای که بخشی از کارایی خود را از دست داده است.

همه انواع محصولات بی کیفیت چینی را نیز به این فهرست اضافه کنید. بعد فواید خرید محصول داخلی را نیز در کنار این مضرات بگذارید و حاصل جمع را محاسبه کنید.

دلیل اقتصادی

هر محصول وارداتی که شما در کنار خودتان می بینید (از همین مانیتوری که جلوی رویتان است تا کاغذ خارجی که کتاب هایتان روی آن چاپ شده) نیازمند یک صادرات بوده است. یعنی اگر می خواهیم چیزی وارد کنیم، نیازمند ارز هستیم و مهمترین راه ورود ارز به کشور ما، صادرات (نفتی و غیر نفتی) است. از طرف دیگر صادرات نفتی یعنی فروش اصل سرمایه و صادرات غیرنفتی یعنی فروش نتیجه سرمایه. بدیهی است که نباید به پول صادرات نفتی دل خوش کرد. یعنی حتی اگر بخواهیم واردات پایدار!! هم داشته باشیم، باید صادرات غیر نفتی را افزایش دهیم.

دلیل حسابگرانه

دو دو تا چهارتا! بچه من چند سال دیگر نیازمند کار است و من باید برای شغل آینده او سرمایه گذاری کنم، یک سرمایه گذاری بلند مدت. اگر بتوانم تعداد زیادی کارخانه را سر پا نگهدارم تا فرزند دلبندم هر گاه که نیازمند کار بود گزینه های زیادی برای انتخاب داشته باشد بهتر است. و البته این کار هزینه ای بیش از سرمایه موجود من نیاز دارد. مگر آنکه من با همه مردم کشورم مشارکت کنم و همه متعهد شویم محصولات ایرانی بخریم تا کارخانه ها به کار خود ادامه دهند و فضای کار آینده فرزندانمان را تضمین کنند.

دلیل اخلاقی

مگر نشنیده اید که چند برابر مالی که در راه خدا انفاق شود به صاحب مال بر می گردد؟ یک کالای ایرانی را که می خری، حتی اگر به نظرت کیفیت-قیمت متناسبی ندارد، نیت انفاق در راه خدا کن. بگو خدایا من به نیت رضایت تو این محصول را می خرم. خدا حتماً عوضش را خواهد داد.

دلیل دینی

خدا نمی خواهد راهی برای تسلط کافران بر مومنان وجود داشته باشد. ما توانسته ایم راه تسلط سیاسی و نظامی را مسدود کنیم. حالا نوبت بستن راه تسلط اقتصادی است. بسم الله

یک شهید جهادگردلیل جهادی

یک عمری از شهدا دم زده ایم و در حمایت از رهبری شعار داده ایم؛ حالا که پای جهاد رسیده است، بهانه نیاوریم که «گران می دهند» یا «کیفیت ندارد» اولا خیلی از محصولات قیمت و کیفیت مناسبی (یا متناسبی) دارند، ثانیا اگر هم نداشته باشند باید گذاشت به پای تیر و ترکش های جهاد اقتصادی. خب جهاد بدون جانبازی و شهادت که نمی شود!!

دلیل میهن پرستانه

سرزمین آریایی ما برای رسیدن به قله های جهانی نیازمند همکاری تک تک هم میهنان وطن پرست است. اگر هر یک از ما، تولیدات هم وطن مان را بر تولیدات بیگانگان ترجیح دهیم، شرایط را برای آبادانی میهمن مان آماده کرده ایم.

دلیل تجربه گرایانه

کشور ژاپن بعد از جنگ جهانی دچار شرایط بد اقتصادی شد. راهکار خروج از آن شرایط افزایش تولیدات داخلی بود. مردم ژاپن برای آن که کشورشان را از پیچ پیشرفت بگذرانند، به خرید محصولات داخلی روی آوردند. حتی هندوانه های زرد و بی آب ژاپنی بیش از هندوانه های سرخ و آبدار خارجی (ایرانی) فروش می رفت تا کشاورز ژاپنی بتواند به کار خود ادامه دهد.

همه این پیشرفت اقتصادی ژاپن مرهون همین از خود گذشتگی مردم است. هر چند، مدتی محصولات بی کیفیت مصرف کردند و حتی عده ای با تولید بی کیفیت سعی در کسب سودهای زیاد کردند، اما در نهایت شرایط به نفع مردم تغییر کرد و حالا ژاپن همان است که می شناسید.

دلیل جامعه شناسانه

بسیاری از آسیب های اجتماعی محصول بیکاری جوانان هستند. اگر قرار باشد آسیب های اجتماعی کاهش پیدا کنند، نیازی نیست کلاس های آموزشی برگزار شود، بلکه کافی است شرایط کاری مناسب برای همگان ایجاد گردد. در نتیجه انگیزه ها تقویت می شود، خانواده ها با نشاط می ماند و آسیب های اجتماعی کاهش می یابد.

من نام لم ینم عنهدلیل دشمن ستیزانه

دشمن قصد جدی کرده است که از ناحیه اقتصاد به ما ضربه بزند. باید در مقابل او ایستاد. نباید گذاشت از هیچ منفذی راه ضربه زدن بیابد. بهترین راه برای جلوگیری از ضربه های دشمن، خود کفایی اقتصادی است که از طریق تقویت تولید ملی به دست خواهد آمد.

دلیل رو کم کنانه

باید روی چینی ها را کم کرد که این همه محصولات بنجل می فرستند و ما هم با اشتهای فراوان همه را می خریم. اگر قرار به بنجل ساختن باشد که دست خودمان چلاق نیست. حالا که کار به اینجا رسیده است محصول با کیفیت تولید می کنیم و کالای داخلی می خریم تا به این چشم بادامی ها ثابت کنیم بهتر از آنها می توانیم.

دلیل جاهلانه

کفر آدم در می آید وقتی می بیند این کافرهای هیچ چیز نفهم پشت سر هم جنس می فرستند توی ایران. انگاری که یک بازار پیدا کرده اند به جمعیت 85 میلیون و حالا هم دارند خدایی می کنند. باید به این از خدا بی خبرها نشان داد که مسلمان ها اگر بخواهند بهتر از آنها می توانند.

دلیل کافرانه

خدا هم که وجود نداشته باشد، قیامتی هم که در کار نباشد، همه چیز هم که در همین دنیا ختم شود، باز هم راحتی آدم ها در این نیست که الان یک چیزی به جیب بزنند و بعد را بی خیال شوند. راحتی در آن است که تصمیمی بگیریم که علاوه بر تأمین موقت نیاز فعلی، شرایط را در بلند مدت اصلاح کند و جامعه را بعد از مدتی بهبود ببخشد. حالا فرض کنیم من محصول خارجی درجه یکی خریدم و امروزم را خوش گذراندم، در بلند مدت با ساختار خراب اقتصادی جامعه، من هم متضرر خواهم شد. خدا هم که وجود نداشته باشد، عقل حکم می کند سود بلند مدت را بر سود گذرا ترجیح دهم.

حضرت آقادلیل ولایت مدارانه
وقتی حضرت آقا نامی را برای سالی انتخاب می کنند، حتماً حکمتی دارد... عمل کنیم
دلیل شما
می شنوم...
۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۸:۴۳
علی اصغر جوشقان نژاد

* سخنرانی قدیمی ای از استاد حسن عباسی منتشر می شود که با لحنی تند به حامیان فلسفه صدرایی می تازد. در این سخنرانی نامی از علمای بزرگ حال حاضر نیز به میان می آید و بسیاری آن را به «اهانت» تعبیر می کنند.

* در مقابل عده ای از حامیان فلسفه صدرایی به پاسخگویی بر می خیزند و با لحن کنایه آمیز سعی در ساکت کردن طرف مقابل دارند.

* پایگاه اینترنتی تریبون فیلتر شده است. طبیعتاً سردبیر آن تلاش می کند پایگاهش را بازگرداند و به همین دلیل مطلبی می نویسد. در مقابل، وبلاگ دیگری مفتاح را در مقابل نیش صحبت خود می گیرد و به او انتقاد می کند. البته زیبایی کار آنجاست که مفتاح علیرغم لحن تند نویسنده مخالف، اشتباه خود را می پذیرد و عذرخواهی می کند.

* در این میان بخشی از صحبت های رئیس دستگاه قضا، سوژه ای جدید شده است تا عده ای خبرسازی کنند و با لحن انتشار خبر، طعنه و کنایه های پنهانی را نیز دنبال کنند.

***

همه آنها که در بالا از ایشان یادی کردم، درون یک گفتمان هستند (و هستیم). ما همه اگر نیک بنگریم جزء حامیان انقلاب اسلامی ایرانیم و صحبت های ما، بحث های درون گفتمانی است. به عبارت دیگر ما همسایه های هم در محله انقلابیم.

همسایه ها اگر با هم حرفی هم داشته باشند، دعوا را پیش نمی آورند. اولین حرف همسایه ها با هم بوی لغاز و لطیفه نمی دهد. همسایه ها با مهربانی با هم سخن می گویند.

آنچه دکتر عباسی در صحبت خود گفته است، یک بحث علمی است که بنده اصلا تخصصی ندارم که بخواهم در مورد موضوع صحبتش نظر بدهم. اما انتخاب لحن بین گفتمانی برای یک صحبت درون گفتمانی باعث شده است تا طرف مقابل نیز موضع گیری مشابهی داشته باشد و یک بحث علمی به دعوایی سیاسی تبدیل شود. و خب گرد و خاک دعوا از محله انقلاب که بلند می شود معلوم است چه کسی خوشحال تر خواهد بود.

همین طور است انتقاد وبلاگ ملت ابراهیم از مفتاح که هم لحن کنایه آمیزی داشت و هم می توانست خصوصی باشد.

یا برخورد ما با صحبت های رئیس قوه قضائیه که البته نمی تواند خصوصی باشد، اما می توانیم بیشتر احترام بزرگتر خودمان را نگه داریم.

*

راننده هایی که بعد از چند ساعت رانندگی در اتوبان های بین شهری به یک شهر می رسند، معمولا ابتدای شهر را با سرعت زیادی می رانند و بعد از دقایقی شرایط جدید خود را درک می کنند.

ما مدت ها با افراد بیرون از گفتمان خود بحث داشته ایم و لحن آن مناظرات و مباحثات حالا روی گفتگوهای دوستانه مان هم سایه می اندازد. برادران عزیز! به شهر رسیده ایم، سرعت را کم کنید.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۱ ، ۱۷:۱۸
علی اصغر جوشقان نژاد