پرهنگ

مدیریت فرهنگ، با نرم افزار و گزارش و جلسه!

پرهنگ

مدیریت فرهنگ، با نرم افزار و گزارش و جلسه!

پرهنگ

دغدغه اصلی پرهنگ، فرهنگ است. اما به سیاست، اقتصاد، جامعه و... هم سرک می‌کشد.
پرهنگ بیشتر از نوشته‌های خودم پر شده است، هر چند از نوشته‌های دیگران نیز خالی نیست.
ارادتمند؛ علی اصغر جوشقان‌نژاد

تاريخ پرهنگ
آخرین نظرات
عضوی از راز دل

۱۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دولت» ثبت شده است

در (قبل و بعد از) ایام انتخابات، رسانه های معاند تلاش کرده اند که رئیس جمهور اسلامی ایران را مخالف جمهوری اسلامی ایران نشان دهند و در نتیجه رأی به او را به عنوان مخالفت با نظام سیاسی ایران تعبیر کنند. این تلاش رسانه ای (که به نوعی مفهوم جدیدی در علوم سیاسی می آفریند) با واکنش مقام معظم رهبری مواجه شد +

این تلاش رسانه ها و ضد انقلاب، نوعی تلاش هویت ساز است. یعنی از یک سو برای خود دولت مردانی که تحت تأثیر این رسانه ها هستند و از دیگر سو برای طرفداران دولت، «هویت ضد انقلاب» ایجاد می کند. ادامه دادن این روال، موجب تشدید شکاف ها در کشور خواهد شد.

برای آن که بدانید تأثیرپذیری دولت از رسانه ها چه نتایجی می تواند داشته باشد، این ویدئو را ببینید: +

اما واقعیت چیست؟

رئیس جمهور محترم و اعضای کابینه ایشان، اشتباهاتی در موضع گیری داشته و دارند که موجب سوء استفاده دشمن می شود. مهم تر از آن، اشکالاتی در منظومه فکری حاکم بر دولت مشاهده می شود که زمینه را برای القای هویت ضد انقلاب فراهم می کند. اما مواقعی نیز وجود دارد که اختلاف نظر دولت با ضد انقلاب آشکارتر می شود و این موارد را باید بسیار قدر دانست.

از جمله آن موارد، حمله موشکی سپاه پاسداران به داعش است. در این حمله، بعد از سردرگمی ابتدایی ضد انقلاب، تحلیل اصلی مد نظر این رسانه ها، تمرکز بر تنش زایی ایران و احتمال بروز جنگ بود. همچنین این رسانه ها تلاش کردند به نوعی تناقض در این اقدام سپاه با جهت گیری دولت متوسل شوند تا از این رهگذر امکان ایجاد اختلاف نظر بین مسئولین در این موضوع را فراهم کرده باشند. به علاوه، پرداخت این رسانه ها به «خود سرانه» بودن اقدام سپاه و نداشتن مجوز (های غیر لازم) از مجلس و امثال آن نیز از دیگر خطوط خبری آن ها بود.

پدر صنایع موشکی ایران

اما در مقابل، دولت از همان ابتدا به طور قاطع از این اقدام حمایت کرد + هر چند رئیس جمهور با اندکی تأخیر به جمع حامیان پیوست، اما اشاره ایشان به این نکته که خود موافق و به نوعی تصویب کننده این اقدام بوده است بسیار مهم بود +  و به طور کامل خطوط خبری رسانه های بیگانه را ناکام می گذاشت.

ما چه کرده ایم و می کنیم؟

ما (بچه حزب اللهی ها) قبل از موضع گیری رئیس جمهور، به موضع گیری سایر اعضای هیئت دولت توجه مختصری داشتیم و تمرکز اصلی مان بر مطالبه موضع از رئیس جمهور بود (که به جز برخی روش ها و عبارات نا به جا، مطالبه اصلی درست ضروری بود) اما بعد از اعلام موضع رئیس جمهور و تلاش دولت برای آن که بتواند این اقدام را به نوعی برای خود کند، ما چه کردیم؟

به نظر می رسد تلاش ما بر این بود که مجددا بین خودمان و دولت در این موضوع فاصله ایجاد کنیم. یعنی ثابت کنیم دولت «این کاره» نیست و این اقدام ربطی به دولت نداشته است. واضح ترین نمونه، بیانیه سپاه پاسداران است که بعد از گفتار رئیس جمهور و وزیر اطلاعات + بیانیه می دهد و اعلام می کند که حمله تحت نظر فرمانده کل قوا بوده است +

ما چه سودی از این فاصله گذاری می بریم؟

اگر اجازه دهیم (و حتی کمک کنیم) که این اقدام برای دولت شود، فوایدش برای ما (در دو معنی: مردم ایران یا حزب اللهی ها) چیست؟

در این صورت:

  • هویتی خلاف آن چه رسانه ها تبلیغ می کنند از دولت ایجاد می کند که در این هویت جدید (و واقعی تر) دولت، ضد انقلاب نیست و بلکه در مواقع بحرانی می تواند حامی جدی نهادهای انقلابی باشد.
  • به دولت کمک کرده ایم نظرات انتخاباتی خود را در مورد موشک های ایران و سپاه به طور کامل نقض کند. (دولت چند مورد دیگر نیز نقض بعضی مواضع انتخاباتی تندروانه خود را داشته است)
  • این تحلیل را که رأی به دکتر روحانی، رأی به مفاهیمی معارض با انقلاب است توسط خود دولت از بین برده ایم یا تضعیف کرده ایم.
  • امکان بهانه گیری های بعدی جریان های معارض را (که موشک ها موجب تحریم ها هستند) از آنها گرفته ایم.
  • فاصله ما با دولت در یک موضوع کاسته می شود و در مقابل فاصله دولت با دشمن (که از مطالبات حضرت آقا نسبت به جریان های سیاسی است) افزایش پیدا می کنبد.

اما ما این همه فایده را با تشفی خاطر کوتاه مدت در «حال گیری» از دولت عوض کرده ایم. هر چند اگر قرار باشد فواید خارج کردن این موضوع از دست دکتر روحانی را بشماریم، ممکن است چند فایده ای قابل ذکر باشد، اما این فواید قطعا کوتاه مدت و غیر راهبردی است. مگر آن که ما (بچه حزب اللهی ها) نیز مخاطب و تحت تأثیر رسانه های بیگانه، دولت مستقر را اساسا مخالف جمهوری اسلامی ایران بدانیم که در این صورت باید دلیل انتخاب نام «حزب اللهی» برای خودمان را یک بار دیگر بررسی کنیم.

***

در دوره قبلی آقای دکتر روحانی هم، بحث هایی با رفقا داشتیم که بازخورد آنها در این مقالات یا نظرات آنها دیده می شود:

مصاف یا انعطاف (جند روز پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 92)

دشمن کیست (گفتگویی با یک نفر که مثل خودم دوست نداشت روحانی رئیس جمهور شود، پس از اعلام نام رئیس جمهور قانونی کشور)

سه گانه رفتاری ما در مقابل دولت (منظورم از «ما» دقیقاً یعنی «خود ما بچه حزب اللهی ها»)

چرا از گرفتن یارانه انصراف می دهم (مخصوصاً بخش نظرات رو بخونید)

معیار شناخت (یک کلمه است)

هر چند موضوع این مقالات متفاوت است، اما ریشه همه آنها با نکته بالا مشترک است: خودمان قبل از بقیه مردم باور کرده ایم که این دولت ضد انقلاب است.

البته باز هم تأکید می کنم که این دولت اشتباهات فراوانی دارد و ناکارآمد است. اما کوبیدن بر طبلی که در سمفونی دشمن می نوازد، هرگز دولت را کارآمد نخواهد کرد و حامیان دولت را نیز از این عقیده منصرف نمی کند. هدف را فدای «خنک شدن دل هایمان» نکنیم. اگر در دولت دوم آقای روحانی بتوانیم بهترین تجربه را در دو زمینه انقلابی عمل کردن و به دشمن بی اعتماد بودن برای مردم ایجاد کنیم، مشخص خواهد شد که این انتخاب هم برای نظام جمهوری اسلامی برکت داشته است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۶ ، ۰۶:۲۳
علی اصغر جوشقان نژاد

رئیس جمهور دستور لغو آزمون استخدامی را صادر کرد تا از استیفای حقوق زنان اطمینان حاصل شود. در این آزمون، اکثر سهمیه برای مردان در نظر گرفته شده بود و سهمیه زنان برای استخدام بسیار اندک بود. + ایشان همچنین در گفتگوی زنده تلویزیونی خود به مناسبت شروع سال پایانی دولت، به این موضوع اشاره کرد:

اخیراً دیدم یک چارچوبی برای استخدام منتشر شده و نحوه این اعلامیه به گونه‌ای بود که فقط بدنبال جذب افراد تحصیل کرده پسر است که در دولت بیان کردم که فرقی وجود ندارد و فقط  شایسته‌سالاری مهم است، البته ممکن است یک شغلی باشد که خانم‌ها اصلاً مایل نباشند و یا مناسب با شرایط جسمی‌شان نباشد اما در جایی که هر دو جنسیت می‌توانند فعال شوند چرا باید  نسبت به خانم‌ها ظلم شود؟ اگر تفاوتی وجود دارد چرا دختر خانم‌های ما دانشگاه بروند و تحصیل کنند؟ این از افتخارات کشور مان  است که در دانشگاه‌ها و در میان نخبگان این همه دختر خانم‌ها فعال هستند.

شعار شایسته سالاری و ظلم نشدن به خانم ها، شعار زیبایی است. تحصیل خانم ها نیز از افتخارات کشورمان است. اما شناخت آسیب های اجتماعی، و جرأت مقابله با ریشه های آن چیزی است که با شعار و افتخار حاصل نمی شود.

اسلام، نان آوری را بر عهده مرد گذاشته است. جامعه نیز همین توقع را از مردان دارد. هنگامی که فرصت های شغلی را در اختیار زنان می گذاریم، هر چند به ظاهر، از حقوق ایشان طرفداری کرده ایم، اما در واقع جامعه را با مشکل «نان آوران بیکار و نان خوران شاغل» مواجه کرده ایم. از دیگر سو زنان شاغل، به طور عمده از ازدواج باز می مانند. زنان متأهل شاغل نیز دچار مشکلات فراوانی در زندگی هستند. به این نمونه ها توجه کنید:

زنان هنگامی که به حقوق اجتماعی خود در حوزه ی شغلی دست یافتند، علاوه بر همسر و مادر بودن، نان آور هم شدند و با توجه به تعدد نقشهایی که زنان در این رابطه پیدا کردند این سؤالات مطرح میشود که این امر چه اثراتی بر زن و روابط زن و شوهری و فرزندان داشته است؟ ایا این آثار در جهت ثبات خانواده است یا تضعیف؟ ایا زنان از عهده ی رسالت دیرین خود در قبال خانواده و فرزندان خود به خوبی برمی آیند؟ +

زنان شاغل

«فرضیه ی کمیابی» که توسط «بارنت (Barnet) در ۱۹۹۳ طرح گردید، با این نظر که تکثر نقشها موجب اضطراب و فشار بیشتر بر زنان میشود همنوا است. او فرض را بر این میگذارد که ایفای چند نقش عمده به صورت همزمان، موجب زایل شدن انرژی محدود فرد میشود و در نتیجه زنان در پاسخگویی به انتظارات و نیازهای هر دو نقش (خانوادگی و شغلی) -که هر دو نیز مستلزم توان پاسخگویی بالا هستند – با کمبود انرژی و ضعف و ناتوانی روبه رو میگردند. +

مطابق آمار موجود مربوط به سال های ۱۳۴۸ و ۱۳۴۹، چهل درصد از زنان تهرانی به خاطر گرفتاری های شغلی که در خارج از منزل داشته اند و به دنبال اختلاف و مشاجره با شوهران شان جدایی را انتخاب کرده-اند. البته پژوهش های انجام شده در سال های اخیر (حدود ۱۳۷۹) نشان می دهد که در میان زنان درخواست کننده ی طلاق، سهم زنان شاغل بیش از دو برابر سهم زنان خانه دار است. +

غیبت والدین – به خصوص مادر – سبب می شود که نظارت ها کافی نباشند و در نتیجه زمینه برای انحراف و لغزش آن ها فراهم گردد و این خود می تواند یکی از عوامل ارتکاب جرم باشد. چنان که آمار بزه کاری فرزندان در خانواده های فاقد حضور مادر بیش تر است. برخی از مادران گمان دارند با فرستادن فرزند به مهدکودک، دِین خود را نسبت به او ادا کرده و بدهی اخلاقی و حقوقی نسبت به او ندارند. اما در این جا این سؤال مطرح می شود که اگر مراقبت کودک به فرد دیگری در خانواده یا مهدکودک سپرده شود چه تغییراتی در فرآیند رشد روانی و اجتماعی کودکان بوجود می آید؟ گرچه با ایجاد مؤسسات جدید اجتماعی مثل مدارس و مهدهای کودک و وسائل ارتباط جمعی و امثال آن، وظیفه ی تربیتی پدر و مادرها کاهش پیدا کرده و این سازمان های حمایتی و مکمل تا حدودی جانشین مادر در جنبه های تربیتی و پرورشی گردیده اند اما خلأ ناشی از عدم وجود مادر را نمی توانند پر کنند. مسلماً عاطفه و محبت مادر نسبت به فرزندش بیش از دیگران است. در ضمن باید دانست که فعالیت های پرورشی مهدکودک ها قاعدتاً با انگیزه های اقتصادی انجام می شود و به همین دلیل جای گزین مناسبی برای مادر نمی تواند باشد چه رسد به این که جای گاه عاطفی مادر را برای کودک پر کنند. سپردن کودک به مراکز نگه داری و مهدکودک به ویژه در سال های اول زندگی و به مدت طولانی، وی را با محرومیت عاطفی ناشی از خلأ والدین، عدم توانایی در ارتباطات عاطفی و عدم ثبات شخصیت مواجه می-سازد. +

 از امیرالمؤمنین(ع) به فرزند عزیزش امام حسن(ع) روآیت است که می فرمایند: «خارج از امور شخصی زن، کاری در اختیار او نگذار تا طراوتش بیشتر و لطافتش زیادتر و زیبائیش پایدارتر باشد» یعنی اگر بناست به زن ها ظلم نکنیم، باید عادلانه، آنها را برای کارهایی استفاده کنیم که برایش ساخته شده اند.

در این مباحث، معمولاً ما متهم می شویم به مخالفت با حقوق زنان و این که زن را فقط برای شهوت می خواهیم و به عنوان کلفت. زن را بی سواد می پسندیم و سر به زیر. اما زن نمونه، می تواند پزشک باشد، یا معلم شود، یا در امور بسیار دیگری سرآمد باشد. اما موقعیت های اداری، یا حضور در بانک، هیچ مزیتی برای زن ایجاد نمی کند. خوب است که زنان به دانشگاه بروند و سپس شاغل شوند. اما لازم است به طور واقعی نیاز جامعه را تشخیص دهیم و بر مبنای آن هم دانشگاه و هم مشاغل را سهمیه بندی کنیم. رشته هایی مثل مامایی باید 100% زنانه باشند که هستند. رشته هایی مثل پرستاری باید بر مبنای پیش بینی جمعیت زنان و مردان سهمیه بندی شوند تا مشکلات (+ و +) این حوزه ها حل شود. رشته هایی مانند معدن و برق نیز باید کاملاً مردانه باشد. البته ممکن است در مورد بعضی رشته ها نیز بتوان رقابت را کاملاً آزاد گذاشت.

پس از پایان تحصیل نیز، موضوع اشتغال باید به همین صورت تقسیم شود. مشاغل پر مراجعه و مشاغلی که وقت زیادی را در روز طلب می کنند، باید تا حد امکان از حیطه حضور زنان خارج شوند.

زن کارمند

تصمیم دولت به سهمیه بندی مشاغل، یک تصمیم درست بوده است. آقای رئیس جمهور، تصمیم درست دولت را خراب نکن.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۵ ، ۲۳:۲۸
علی اصغر جوشقان نژاد

پرهنگ

هم دلی و هم زبانی، معیار شناخت ولایت مداران

دولت و ملت، همدلی و هم زبانی

به مناسبت شعار سال 1394

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۴ ، ۱۰:۱۳
علی اصغر جوشقان نژاد

برای اشاره به معنای هم دلی و هم زبانی ملت و دولت، ترجیح می دهم شما را به بازخوانی نوشته های قبلی پرهنگ راهنمایی کنم. گفتگوها و بحث های من با دوستان حزب اللهی ام در مورد دولت:

مصاف یا انعطاف (جند روز پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 92)

دشمن کیست (گفتگویی با یک نفر که مثل خودم دوست نداشت روحانی رئیس جمهور شود، پس از اعلام نام رئیس جمهور قانونی کشور)

سه گانه رفتاری ما در مقابل دولت (منظورم از «ما» دقیقاً یعنی «خود ما بچه حزب اللهی ها»)

چرا از گرفتن یارانه انصراف می دهم (مخصوصاً بخش نظرات رو بخونید)

*

به نظر من در بین «ملت»، بیشتر طیف حزب اللهی مخاطب شعار امسال هستند. همان هایی که همیشه ادعای تبعیت از ولایت فقیه را داشته اند. حالا باید دید که در صحنه عمل، چه کسانی تابع ترند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۴ ، ۰۹:۵۵
علی اصغر جوشقان نژاد

در ذهن داشتم که در مورد انصرافم از دریافت یارانه نکاتی بنویسم اما در به قلم آوردن آنها مردد بودم تا اینکه این مطلب را از دوست عزیزم علی الف خواندم و مصمم شدم که در این مورد مطلبی بنویسم.

من از دریافت یارانه انصراف دادم. نه به آن دلیل که هیچ نیازی به این پول نداشته و ندارم. چه آنکه به دلیل وام و قسط‌هایی که برای خودم ساخته ام، نیازم به درآمد ثابت ماهیانه بیشتر از قبل است. اما به دلایل دیگری تصمیم گرفتم از یارانه انصراف دهم.

این دولت، دولت جمهوری اسلامی ایران است و فرض کنیم در زمینه اقتصادی ضعیف است یا همان طور که علی الف در نوشته اش اشاره کرده است، مشکلاتی در این زمینه دارد و با غوغاسالاری قصد پوشاندنش را خواهد کرد. به هر حال این دولت، دولت جمهوری اسلامی است و طبق فرایندهای داخلی نظام عزیزمان روی کار آمده است و ما -به عنوان بسیجیان و هواداران دو آتشه نظام- موظف به همکاری با این چهره جدید نظام مان هستیم. چه این که رهبرمان هم از ما این همکاری را به نحو کاملی درخواست کرده است.

منظور از همکاری کردن، انتقاد نکردن نیست. انتقاد می کنیم و تبعاتش را هم به جان می خریم. اما همکاری هم می کنیم.

من زیر خط فقر نیستم و خدا را شکر می کنم که وضع اقتصادی نسبتاً خوبی دارم. پول یارانه برایم مشکل گشاست، اما حیاتی نیست. به همین دلیل و با انگیزه اطاعت از رهبری در همکاری با دولتی که مخالفش هستم، انصراف می دهم. روزی ما هم دست خداست.

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۲۴ فروردين ۹۳ ، ۱۸:۰۲
علی اصغر جوشقان نژاد

دولت، هر رئیسی که بالای سرش باشد، بخشی از نظام جمهوری اسلامی است. حتی اگر ما رئیس جمهور را دوست نداشته باشیم، اگر به نظام علاقه‌مندیم باید بپذیریم که با ساز و کارهای موجود در همین نظام (راهبرد مراجعه به آرای مردم) دولتی روی کار آمده است که اکنون بخش اعظمی از چهره نظام ما را شکل می‌دهد و اگر ما به این دولت چنگ بیاندازیم، چهره نظام عزیزمان را خراشیده‌ایم.

دکتر روحانی مثل هر رئیس جمهور دیگری، مزایا و ضعف‌هایی دارد و مثل هر رئیس جمهور دیگری مورد حمایت رهبری است و مثل هر رئیس جمهور دیگری برای کار کردن نیازمند فضای مناسبی در جامعه است. ما چگونه می‌توانیم به او کمک کنیم؟

۱- رئیس جمهور و همه اعضای دولت در درجه اول باید مورد حمایت ما باشند. یادتان می‌آید که اوایل کار احمدی‌نژاد، اگر دولت اقدامی می‌کرد بیشتر ما سعی در تحلیل خوش‌بینانه اقدام دولت داشتیم؟ به خاطرتان هست که همین «ما» اواخر کار احمدی‌نژاد هر اقدام دولت را با بدبینی بررسی می‌کردیم و احتمال هر عقل یا خیرخواهی را از آن رد می‌کردیم؟

در مقابل دکتر روحانی از هر دوی این شیوه‌ها باید پرهیز کرد. اما گرایش به خوش‌بینی بسیار بیشتر توصیه می‌شود. من وزیر فلان را خیلی نمی‌شناسم، بنای تحلیل‌هایم را می‌گذارم بر این که ایشان دارای تجربه، تحصیلات و نیت خوبی هستند و حتما در حال انجام تمام تلاش‌شان برای پیشبرد اهداف انقلاب هستند.

حمایت از دولت، به نظر من این گونه تحقق می‌یابد.

2- اگر بنا باشد به دولت (یا به معنای وسیع‌ترش به نظام) کمک کنیم، چه راهی در مقابل ماست؟ شاید پاسخ به این سوال کمی سخت‌تر باشد. من احساس نمی‌کنم که به قدر کافی قدرت داشته باشم که بتوانم به دولت کمک کنم. اصلاً زور من، به کدام سنگی که جلوی راه دولت است می‌رسد؟ گویی هیچ کدام.

اما اگر حرکت جمعی در بعضی جهات شکل بگیرد، به طور یقینی بعضی مشکلات دولت (و به معنای وسیع‌ترش خود مردم) حل خواهد شد. اگر به خرید محصولات ایرانی اهتمام داشته باشیم، اگر وجدان کاری خود را (حتی اگر شغل آزاد داشته باشیم) بالا ببریم، اگر درخواست‌های اعضای دولت را جدی بگیریم (البته اگر اعضای دولت درخواست درست و درمانی از مردم داشته باشند)، اگر هنگام کمبود بعضی اجناس، به آنها حمله نکنیم، اگر همت ارائه گزارش تخلفات به مراجع نظارتی را داشته باشیم، و ده‌ها اگر دیگر می‌تواند کمک ما به دولت (و به معنای وسیع‌ترش آینده خودمان) باشد. سهم خودمان را در کمک به دولت دست کم نگیریم.

3- انتقاد به دولت هم در حقیقت کمک به دولت است، اما انتقادی که به جا و درست بیان شود.

فلان مسئول دولت راستگویان دروغ گفت. ما هم آن را مثل سیخ در چشم دولت محترم فرو می‌کنیم. این اشکال وجود دارد اما این شیوه که ما می‌گوییم آیا به رفع مشکل کمک می‌کند یا به ایجاد شکاف بین ما و آنها؟ این مسیر آیا خراش ناشی از آن دروغ را از چهره نظام پاک می‌کند یا آن را عمیق‌تر می‌نماید؟

باید به طور جدی راه، ادبیات و شیوه‌هایی بیابیم که بتوانیم از آن طریق نظرات خود را به صورت مستمر با دولت در میان بگداریم. البته

تا که از جانب معشوق نباشد کششی

کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد

دولت نیز باید بخواهد. دولت نیز باید طالب نظرات ما باشد. اما اگر نخواست هم ما باید بگوییم. البته به ادبیاتی که دولت را جری نکند. گاهی برای نجات کسی از آتش، باید فریاد زد. اما این نباید شیوه همیشگی باشد.

به هر صورت باید دقت کرد که نقد دولت از عقده‌های باقی‌مانده از انتخابات و امثال آن مخلوط نشود. هر نقدی را با پاسخ به این سوالات بسنجیم و بعد به قلم بیاوریم یا منتشر کنیم:

  • آیا هدف من از این نقد، صرفا اصلاح است؟ آیا اغراض شخصی یا اهدافی به جز اصلاح را با نوشته‌ام مخلوط نکرده‌ام؟
  • آیا ادبیات من، نشان دهنده هدف من است؟ آیا بیش از حد تند نرفته‌ام؟
  • آیا زمان گفتن این حرف، اکنون است؟ دیرتر یا زودتر گفتن این حرف مفیدتر نیست؟

و سوالاتی مشابه که ممکن است شما اضافه کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۲ ، ۲۳:۴۱
علی اصغر جوشقان نژاد

روحانی در دور اول رئیس جمهور شد. چیزی که بسیاری از ما (طرفداران و مخالفانش) احتمالش را هم نمی دادیم.

ما که به او رای ندادیم، می توانیم با ذهنیت تمام مسائلی که در دولت خاتمی وجود داشت جلو بیاییم و از ابتدا یک تقابل همه جانبه را شروع کنیم. می توانیم بغض در گلو مانده از روزهای فتنه را یکسره بر سر این دولت خالی کنیم. می توانیم از الان یک آنتی روحانی باشیم، همانطور که بعضی هامان اصالتا آنتی خاتمی بودیم یا بعضی دیگر آنتی احمدی نژاد. مهم نباشد برایمان که روحانی چه کرده است، بلکه هر چه بوده و هست حتما اشتباه است و با نیت خطا انجام شده است.

ما که به او رای ندادیم می توانیم اینطور باشیم و فضا را کاملا چالشی کنیم.

آنهایی که به روحانی رای داده اند هم می توانند یک دو قطبی بسازند و به قلع و قمع مخالفان بپردازند. می توانند همان دولت خاتمی باشند با همان ۹ روز در میان یک بحرانش! می توانند دیکتاتوری رسانه ای بسازند و هر کس مخالف آنها فکر کرد، به جرم تحجر و خشونت طلبی در رسانه هایشان محکوم کنند. می توانند به دین مردم و همان قانون اساسی که آنها را به قدرت رسانده لگد بزنند و مسیر دیگری را پیش بگیرند. می توانند ما را به چشم مخالفان بالفطره بنگرند و هر نقد ریز و درشت ما را به مثابه تخریب فرض کنند و ما را خفه کنند.

آنهایی که به روحانی رای داده اند می توانند اینطور باشند و فضا را کاملا چالشی کنند.

ما و آنها می توانیم اینگونه باشیم و صد البته می توانیم اینگونه نباشیم.

چرا خود را آماده مصاف کنیم؟ چرا آماده انعطاف نباشیم؟

محمد رسول الله و الذین معه اشدا علی الکفار رحما بینهم/ فتح 29

*

1- پیامکی آمده بود که آغاز هشت سال دفاع مقدس را گرامی می داشت. آن پیامک این نوشته را آورد.

2- بدیهی است که انعطاف، اصول را شامل نمی شود اما سلیقه ها را به خوبی شامل می شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۲ ، ۰۰:۵۴
علی اصغر جوشقان نژاد

imagesدر بازار شلوغ انتخابات، اگر معیار مناسبی برای سنجش در اختیار نباشد، به احتمال زیاد نخواهیم توانست به درستی تشخیص دهیم و انتخاب کنیم. از طرف دیگر، معیارهای اصولی باید به نحوی ترجمه شوند که بتوانیم وجود یا عدم آن را تشخیص دهیم. به همین دلیل، به نظر می رسد باید معیارهایی مانند انقلابی بودن، مردمی بودن، رعایت اصول اخلاقی و... را در سنجه های زیر جستجو کرد:

سنجه اول: شیوه نقد عملکرد دولت فعلی

یکی از شیوه های رایج در جذب افکار، تمرکز بر نقاط ضعف دولت پیشین است. کار نیز بسیار ساده است. با مطالعه سطحی روزنامه ها نیز می توان نقاط ضعفی را شناسایی کرد و آن را با ادبیاتی جذاب به مخاطبان ارائه داد. اما مسئله مهم در این نقد عملکرد، میزان رعایت انصاف در مورد احمدی نژاد و دولت متبوعش است.

ما (با آنکه به احمدی نژاد رای داده ایم) از عملکردش در دوره دوم ریاست جمهوری راضی نیستیم. اما این به معنای نفی کامل خدمات او نیست. حتی اگر از مثال معروف «گاو نه من شیر ده» هم استفاده کنیم، باید «نه من شیر دادنش » را ببینیم و بعد هدر دادن شیرها را ذکر کنیم. فراگیر کردن بعضی گفتمان های انقلاب (پس از آن که در دولت خاتمی به محاق رفته بودند) از خدمات احمدی نژاد بود. امروز به راحتی می توان مدلی مانند سفرهای استانی را از رئیس جمهور آتی طلب کرد و...

نامزدی که چشم هایش را می بندد و دهانش را باز می کند و سپس هر چه دلش می خواهد در مورد عملکرد دولت جاری بد و بیراه می بافد بدون رعایت انصاف (و حتی گاهی ادب) احتمالا مسیر اخلاقی اش نیاز به اصلاح خواهد داشت و چه بسا به همین چاله ای بیفتد که دولت فعلی در آن گیر افتاده است.

سنجه دوم: تخریب

به جز دولت، آدم های دیگری هم هستند که سیبل های خوبی برای تیراندازی به حساب می آیند. تخریب این آدم ها (از هاشمی گرفته تا سایر نامزدها) از نظر بعضی، نردبان خوبی برای قد کشیدن بین سایرین است. اما تجربه قبلی آدم های مخرب! نشان داده است که این نوع آدم ها وقتی قدرت را به دست بگیرند هر کاری ممکن است انجام دهند.

سنجه سوم: بگم بگم

میل شدید به افشاگری، مخصوصا بعد از آنکه اقبال نسبی جامعه به آن مشخص شد، سکه رایج بازار تبلیغات است. خیلی ها چوب را بالا گرفته اند که فلان پرونده را افشا می کنم و بهمانی ها را بی آبرو خواهم کرد. (گاهی به امید فرار کردن گربه دزد خیالی)

اما سوال اینجاست که اگر شما اطلاعاتی در مورد چنین خطایی داشته ای، چرا تا حالا ساکت بوده ای؟ و اصولا چرا آن را در رسانه ها می گویی؟ آیا نباید از طریق قانونی نسبت به پیگیری آن اقدام می کردی؟ آیا مخفی کردن اطلاعات جرم، خودش یک جرم نیست؟ (مخصوصا آن هایی را که مسئولیتی داشته اند که از طریق مسئولیت خود موظف به پیگیری این مسائل بوده اند.)

سنجه چهارم: شایعات روزهای انتخابات

به نظرم گاهی آدم مجبور است آنچه در روزهای انتخابات در مورد نامزدها می شوند، کنار بگذارد و به همان اطلاعات روزهای قبل از تبلیغات بسنده کند. در روزهای انتخابات، آنقدر شایعات و حرفهای عجیب و غریب به گوش می رسد که واضح است اکثر آنها دروغ است.

اما اگر بیش از حد، حرف های عجیب و غریب پشت سر کسی گفته می شود، احتمالا نکته ای قابل بررسی به نفع او وجود داشته باشد. باید بیشتر دقت کرد، چرا اینهمه یک نفر تخریب می شود. البته واضح و مبرهن است که این مسئله به تنهایی، مزیتی برای کسی حساب نمی شود و تنها یک نشانه خواهد بود.

سنجه پنجم: اقبال دشمن

اینکه دشمن به کسی اقبال یا از کسی تنفر داشته باشد یک معیار اساسی است. دشمنی بیگانگان با یک نفر، بر خلاف سنجه قبل، یک مزیت برای اوست.

کسی که دشمن او را بپسندد، یک نمره منفی بزرگ گرفته است و به هیچ وجه در فهرست انتخاب قرار نمی گیرد.

سنجه ششم:هزینه تبلیغ

هزینه تبلیغات که زیاد شد، احتمالا نامزد مورد نظر به یکی از سه گزینه زیر مدیون است:

  • در حالت خوش بینانه، به مرحوم پدرشان مدیون هستند به خاطر ارث خوبی که برایشان باقی گذاشته اند.
  • در حالت دیگر، به عده ای خاص و دم کلفت مدیون هستند به خاطر منابعی که بدون هیچ چشم داشتی دراختیار ایشان قرار داده اند.
  • در حالت سوم به همه مردم مدیون اند، چون بیت المال برای همه مردم است!

البته بین آن کس که هزینه تبلیغش کم است، و آن کس که ادای کم هزینه بودن را در می آورد تفاوتی است آشکار.

سنجه هفتم: اصول و شیوه تبلیغ

به جز هزینه تبلیغ، شیوه تبلیغ نیز بسیار مهم است. به جز عملکرد بعضی هواداران که نباید آن را به پای نامزد مورد حمایت شان نوشت، اصول تبلیغی فرد می تواند نشان گر تفکر او باشد.

  • در تبلیغ روی چه چیزهایی (به صورت مستقیم و غیرمستقیم) تاکید می کند؟
  • چقدر خودش را ملزم به رعایت قانون در تبلیغات و غیره می داند؟
  • برنامه اش بیشتر است یا شعارش؟
  • تعریف از خود را چقدر با کنایه به دیگران همراه می کند؟
  • از آقا مایه می گذارد یا به او باور دارد؟
  • چقدر مشغول جذب فوق حداکثری است؟ (این مورد در بند بعدی توضیح داده شده است)
  • و...

سنجه هشتم: علاقه به جذب فوق حداکثری

جذب حداکثری، جدای از ولایی بودن، عقلانی است. اما بدیهی است که در کنار آن باید دفع حداقلی هم باشد. کسی که دوست دارد همه سلیقه ها (تاکید می کنم همه سلیقه ها) را داشته باشد، احتمالا یک جای کمیتش لنگ است.

در انتخابات قبلی، کروبی با دراویش و ضد انقلاب و غیره و ذلک هم کنار می آمد که نشان دهد همه طیف ها را در کنار خود دارد. این روزها هم بعضی سعی دارند به انحای مختلف دل همه را به دست آورند. یکی در مورد «سران فتنه بودن این و آن» طوری صحبت می کند که بلکه دل هوادارانشان را به دست آورد. دیگری جواب سوالات را به قدری دوپهلو و مبهم می دهد که به هیچ کس برنخورد و از این دست، بسیار...

این یعنی جاذبه بدون دافعه یا در حالت دیگر یعنی قدرت دوستی.

حرف آخر: نمره قبولی
طبیعی است که اگر شخصی پیدا شود که همه معیارهای مد نظر ما را داشته باشد، اولویت خواهد داشت. اما به احتمال قوی، هر گزینه، بخشی از معیارها را خواهد داشت و در بخشی دیگر کاستی هایی در او پیدا می شود. بنابراین همین که شخصی یکی از معیارها را نداشت، فورا از فهرست کنار گذاشته نمی شود، مگر آنکه ملاک مورد نظر، به تنهایی او را رفوزه کند.
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۴:۳۱
علی اصغر جوشقان نژاد

movaziآیا قد علم کردن یک نهاد خصوصی در مقابل ارگان های دولتی خوب است یا نه؟ مثلا آیا اگر آموزش و پرورشی داریم که از کارش راضی نیستیم، راه بیفتیم و یک سیستم آموزشی دیگر تاسیس کنیم و سعی کنیم با شیوه انقلابی! آن را اداره کنیم! باعث اصلاح سیستم آموزشی می شویم؟

یا مثلا آیا اگر در مقابل جشنواره فیلم فجر، جشنواره فیلم مردمی عمار را علم کنیم و در مقابل نمایشگاه رسانه های دیجیتال، نمایشگاه رسانه های دیجیتال انقلاب اسلامی را، موجب بهبود فضای مجازی و سینما خواهیم شد؟

آیا این گونه مقابله با ارگان های دولتی به صواب است یا خطا؟

*

وقتی نهادهای حاکمیتی در حوزه ای مسئولیت دارند و وظیفه خویش را به درستی انجام نمی دهند، ممکن است به خاطر اهمیت آن حوزه نتوانیم انحرافش را تحمل کنیم و به دنبال راهی برای اصلاح باشیم.

معمولا راحت ترین شیوه، راه اندازی نهادی موازی است که در مقابل نهاد دولتی جوانه بزند و رشد کند.

با توجه به غرور ارگان های دولتی، این اقدام باعث اصلاحشان نخواهد شد. ارگان دولتی به جوانه رقیبش به چشم تحقیر می نگرد و یا از قوه جبر برای زمین زدنش سود می برد یا اصولا وقعی به چنین امور سخیفی! نمی گذارد.

اگر به هر صورت آن جوانه ی موازی رشد کند و به قدری بزرگ شود که نهاد دولتی احساس خطر کند، باز هم به دنبال اصلاح خود بر نخواهد آمد. بلکه یا تمام تلاش خود را برای ایجاد انحصار قانونی و شروع دعوای حقوقی مصروف خواهد کرد یا همچنان سر خود را با تمام قدرت در زیر برف نگه خواهد داشت.

اگر از پس بازی های حقوقی، (به دلیل پشتوانه مردمی یا قدرت های سالم و ناسالم دیگر) نهاد رقیب همچنان بتواند خویش را حفظ کند، احتمالا یک نمونه فعالیت سالم را به نمایش خواهد گذاشت و در مقابل یک ارگان رسمی دولت را از کار خواهد انداخت. حالا چنین اتفاقی خوب است یا بد؟

*

به نظر نگارنده، دراکثر موارد، از کار انداختن یک ارگان دولتی ناصواب است. به طور عمومی می توان گفت یک نهاد خصوصی نباید کاری را که دقیقا در شرح وظایف فلان ارگان دولتی است آغاز کند.

به عنوان نمونه حضرت آقا در دیدار با هیئت دولت چنین فرموده اند:

در دولت نباید کارهاى موازى انجام بگیرد. کار موازى چند عیب دارد: اولاً هزینه‌ى انسانى زیادى بیجا مصرف میشود، ثانیاً هزینه‌ى مالى زیادى مصرف میشود، ثالثاً تناقض در تصمیم‌گیرى‌ها به وجود مى‌آید - وقتى دو دستگاه مسئول یک کارى هستند، این یک تصمیم میگیرد، آن هم یک تصمیم دیگر میگیرد - و رابعاً از همه بالاتر، مسئولیت لوث می شود. فرض کنید توى فلان مسئله‌ى اقتصادى یا مسئله‌ى فرهنگى یا مسئله‌ى سیاست خارجى یا هرچه، اگر چنانچه یک مشکلى پیش بیاید، مسئولیت لوث میشود. وقتى کار موازى انجام گرفت، مسئولیت لوث میشود. بین دولت - یعنى قوه‌ى مجریه - و بعضى از دستگاه‌هاى بیرون از قوه‌ى مجریه، یک جاهائى بعضى موازى‌کارى‌ها هست. همه‌ى تلاشمان این است که بلکه این موازى‌کارى‌ها را یک جورى حل کنیم، اصلاح کنیم، علاج کنیم. در داخل دولت، دیگر نبایستى از این موازى‌کارى‌ها به وجود بیاید. حالا یک موارد خاصى هست؛ اما کلى‌اش این است که موازى‌کارى خوب نیست.

این فرمایشات، در مورد موازی کاری در دولت است، اما علاوه بر آنکه اشکالات موازی کاری در داخل و خارج دولت یکسان است، اشاره هایی نیز به موازی کاری دولت و نهادی در خارج از آن در این کلام وجود دارد.

همچنین به این نکات حضرت آقا در دیدار با سازمان تبلیغات توجه کنید:

سازمان تبلیغات اسلامى و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى باید از انجام کارهاى موازى بپرهیزند و هر یک به طور مشخص وظایف ذاتى خود را انجام دهند. البته نباید حوزه هنرى را دست بزنید، چون تشکیلاتى است که روى آن خیلى کار شده و حقى هم به هنر مذهبى و دینى دارد و باید به عنوان یک پایگاه، همیشه حزب اللهى بماند و در کار نفوذ ارزشها و معارف دینى در بدنه هنر، از همه جلوتر باشد.

دقت کنید که حضرت آقا اولا از موازی کاری بر حذر می دارند و ثانیا حفظ حوزه هنری را هم به آن خاطر که «خیلی روی آن کار شده است» لازم می دانند. یعنی نه آنکه چنین موازی کاری واضحی که بین حوزه هنری و وزارت ارشاد وجود دارد خوب باشد، اما حالا که چنین ارگانی ایجاد شده و این همه رشد کرده است، آن را حفظ کنید. ثالثا بلافاصله برای تفکیک وظایف و حداقل کردن موازی کاری تلاش می کنند و فعالیت حوزه هنری را به هنر مذهبی و دینی محدود می نمایند.

به نظر شما اگر حوزه هنری به تازگی تشکیل شده بود، حضرت آقا آن را از سایر موازی کاری ها استثنا می کردند؟ به عبارت دیگر آیا این تشکیلات -فارغ از میزان زحمتی که تا کنون برایش کشیده شده است- ذاتا ضروری است؟

*

به همین نسبت احساس می کنم که راه اندازی برنامه هایی مثل نمایشگاه رسانه های دیجیتال انقلاب اسلامی که دقیقا در مقابل نمایشگاه رسانه های دیجیتال راه افتاده است، منطقی و صحیح نیست. چه بسا راه اندازی خود «مجمع فعالان فضای مجازی» نیز (آنگونه که اکنون فعالیت می کند) موازی مرکز رسانه های دیجیتال باشد و شاید با شیوه و اهداف دیگری بتوان حضورش را ضروری دانست.

*

دیدار اخیر حضرت آقا با جشنواره فیلم مردمی عمار نیز (که به طور واضحی در مقابل جشنواره فیلم فجر راه افتاده است) نمی تواند توجیهی برای اقدامات مشابه باشد. چه آنکه:

1- حضرت آقا با حوزه هنری نیز دیدار کرده اند و آن فرمایش ها را داشته اند، پس اصل دیدار دلیل چنین امری نیست.

2- به نظر می رسد که اساسا جشنواره فیلم عمار، حوزه ای از سینما را پوشش می دهد که در حوزه اهداف جشنواره فیلم فجر نیست: «سینمای مردمی»

3- ممکن است به دلایلی در حوزه سینما، چنین راه حلی ضروری باشد و این از همان موارد استثنا به شمار آید.

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۱ ، ۰۱:۵۹
علی اصغر جوشقان نژاد

 به لطف شازده پسرمان که امسال مدرسه ای شد، مشتری دفاتر تحریر ایام شدیم. دفاتر «زیبای ضروری» که سال ها جای خالی آنها احساس می شد و حالا چند سالی است که امثال آن کمابیش پیدا می شوند.

دفاتر تحریر ایام

اما نکته عجیب، شیوه توزیع این محصولات است. مثلا برای ما که در قم هستیم، دفاتر تحریر ایام فقط از طریق فروشگاه سوره مهر به فروش می رسد! بدیهی است که هیچ پدر و مادری برای خریدن دفتر مشق فرزندشان به «سوره مهر» مراجعه نمی کنند.

نوشت افزار «دارا و سارا» فقط در فروشگاه های کانون پرورش فکری، دفاتر تحریر «ایام» فقط در نمایندگی خاص آن (که نامش را باید حدس بزنید و الا هیچ تبلیغی در محیط انجام نشده است)، دفاتر مشق «سارا و ثمین» فقط در محل جامعه الزهرا و البته چند نوع محصول متفرقه دیگر نیز در فروشگاه کتاب جمکران!!

این توزیع همه جانبه! در قم است و مثلاً ایلام حتماً همان نمایندگی نیم بند را هم ندارد. به علاوه این ها را بگذارید کنار محدودیت تیراژ این محصولات.

سارا و ثمین محل توزیع همه چیزهای انقلابی، در فروشگاه های انقلابی نیست. اتفاقا چنین محصولاتی باید دقیقا در محلی فروخته شوند که محصولات رقیب حضور دارند. لوازم التحریر فروشی محله ما هم باید در کنار دفتر «سیندرلا» و «بن تن»، دفتر «مختار» و «شهید احمدی روشن» را بفروشد. آن وقت رقابت واقعی شکل می گیرد و مشتریان اصلی (دانش آموزان) در این شرایط انتخابگر خواهند بود.

برای خرید دفاتر تحریر کنونی فرزندم، او هیچ اختیاری نداشته است. هر چند که خودش چنین احساسی ندارد و گمان می کند که با اختیار خریده است. و حتی (علیرغم علاقه اش به بن تن) بعضی از این دفاتر را از بن تن بیشتر دوست می دارد. اما حقیقت آن است که من در جایی به او اختیار «انتخاب دفتر» داده ام که فقط همین ها بوده.

طبیعتاً در طرف مقابل نیز اختیاری وجود ندارد. فرزندان بسیاری از اهالی این کشور فقط از بین محصولات سیندرلا، بن تن، باربی و... انتخاب می کنند و هیچ راهی به انتخاب تصاویر زیبا ندارند. در این رقابتِ «سلب اختیار» ما بازنده هستیم، چرا که بیشترینه جبر کشور به سمت محصولات بی فرهنگی است و محصولات فرهنگی نحیف هستند.

راه حل این مشکل آن است که همین محصولات نحیف دقیقا در کنار محصولات اصلی ارائه شوند. مطمئنا کودکان زیادی (و همچنین والدین زیادتری) تصویر کودکانه دانشمندان ایرانی را در حال مراقبت از گوسفند شبیه سازی شده به تصویر درهم و برهم بن تن ترجیح می دهند.

محصولات بی فرهنگی

به علاوه، نیازی نیست که این کار دقیقاً در ایام شروع سال تحصیلی انجام شود. می توان این محصولات را (با حجم کمتر) در ایام تحصیلی بین فروشگاه های لوازم التحریر توزیع کرد و در ایام خاصی تبلیغ بیشتری برای این محصول انجام داد. این مسئله همچنین باعث می شود با سرمایه اولیه کمتر نیز امکان رقابت فراهم شود.

*

در این رقابت البته عامل دیگری نیز نقش آفرین است. محصولات بی فرهنگی متولی مشخصی ندارند و محصولات فرهنگی انقلاب اسلامی صدها متولی دارند و البته دقیقاً همین مسئله باعث پیشرفت محصولات ضد فرهنگ شده است. آنجا کسی اصرار چندانی ندارد که بگوید فلان چیز را من تولید کرده ام و فقط به «پول» می اندیشد و به همین دلیل بهترین راه توزیع را می یابد و بیشترین دامنه اثرگذاری را انتخاب می کند. اما در جبهه فرهنگ انقلاب، متولیان هر کدام دغدغه نام دارند و به همین دلیل فقط در فروشگاه نزدیک به خودشان توزیع می کنند که بتوانند به خوبی نظارت! کنند و آمار مربوطه نیز پر و پیمان باشد و خب البته چیزی که مهم نیست، میزان اثرگذاری و گستره توزیع است.

موسسات خصوصی و دغدغه دار نیز گویی این قاعده دولتی را ناخواسته پیگیری می کنند و توزیع شان را محدود نگه می دارند.

*

خلاصه کلام آن است که جذابیت محصولات فرهنگی هیچ کم از محصولات ضد فرهنگ ندارد و چه بسا با حضور مستمر، عرصه را بر بی فرهنگ ها تنگ کند. کیفیت تولیدشان نیز در بسیاری موارد خوب و قابل رقابت است. اما همه مسئله در نحوه توزیع است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۱ ، ۱۸:۱۲
علی اصغر جوشقان نژاد