وقتی یکی از وسیلههای کوچک خانه خراب شد، فرزند 7 ساله ام گفت:
«بابا معلوم شد که جنس خارجی خریدی! نگاه کن چقدر زود خراب شد.»
بعد در میان لبخند من و تعجب مادرش ادامه داد:
«این دفعه دیگه ایرانی بخریها»
وقتی یکی از وسیلههای کوچک خانه خراب شد، فرزند 7 ساله ام گفت:
«بابا معلوم شد که جنس خارجی خریدی! نگاه کن چقدر زود خراب شد.»
بعد در میان لبخند من و تعجب مادرش ادامه داد:
«این دفعه دیگه ایرانی بخریها»
چند سالی است که موجی راه افتاده است و ضرب المثل «چراغی که به خانه رواست...» را برای موضوع فلسطین بهانه می کند و از این طریق سعی می کند اثبات کند «پول ایرانی را نباید در جیب خارجی ها ریخت»
اما سوالی که برای من پیش آمده، این است که آیا همین بزرگواران، هنگام خرید کالا نیز به همین ضرب المثل دقت کافی دارند تا هیچ کالای خارجی را بر جنس ایرانی ترجیح ندهند؟ مگر نه این است که «پول ایرانی را نباید در جیب خارجی ها ریخت»؟
به لطف شازده پسرمان که امسال مدرسه ای شد، مشتری دفاتر تحریر ایام شدیم. دفاتر «زیبای ضروری» که سال ها جای خالی آنها احساس می شد و حالا چند سالی است که امثال آن کمابیش پیدا می شوند.
اما نکته عجیب، شیوه توزیع این محصولات است. مثلا برای ما که در قم هستیم، دفاتر تحریر ایام فقط از طریق فروشگاه سوره مهر به فروش می رسد! بدیهی است که هیچ پدر و مادری برای خریدن دفتر مشق فرزندشان به «سوره مهر» مراجعه نمی کنند.
نوشت افزار «دارا و سارا» فقط در فروشگاه های کانون پرورش فکری، دفاتر تحریر «ایام» فقط در نمایندگی خاص آن (که نامش را باید حدس بزنید و الا هیچ تبلیغی در محیط انجام نشده است)، دفاتر مشق «سارا و ثمین» فقط در محل جامعه الزهرا و البته چند نوع محصول متفرقه دیگر نیز در فروشگاه کتاب جمکران!!
این توزیع همه جانبه! در قم است و مثلاً ایلام حتماً همان نمایندگی نیم بند را هم ندارد. به علاوه این ها را بگذارید کنار محدودیت تیراژ این محصولات.
محل توزیع همه چیزهای انقلابی، در فروشگاه های انقلابی نیست. اتفاقا چنین محصولاتی باید دقیقا در محلی فروخته شوند که محصولات رقیب حضور دارند. لوازم التحریر فروشی محله ما هم باید در کنار دفتر «سیندرلا» و «بن تن»، دفتر «مختار» و «شهید احمدی روشن» را بفروشد. آن وقت رقابت واقعی شکل می گیرد و مشتریان اصلی (دانش آموزان) در این شرایط انتخابگر خواهند بود.
برای خرید دفاتر تحریر کنونی فرزندم، او هیچ اختیاری نداشته است. هر چند که خودش چنین احساسی ندارد و گمان می کند که با اختیار خریده است. و حتی (علیرغم علاقه اش به بن تن) بعضی از این دفاتر را از بن تن بیشتر دوست می دارد. اما حقیقت آن است که من در جایی به او اختیار «انتخاب دفتر» داده ام که فقط همین ها بوده.
طبیعتاً در طرف مقابل نیز اختیاری وجود ندارد. فرزندان بسیاری از اهالی این کشور فقط از بین محصولات سیندرلا، بن تن، باربی و... انتخاب می کنند و هیچ راهی به انتخاب تصاویر زیبا ندارند. در این رقابتِ «سلب اختیار» ما بازنده هستیم، چرا که بیشترینه جبر کشور به سمت محصولات بی فرهنگی است و محصولات فرهنگی نحیف هستند.
راه حل این مشکل آن است که همین محصولات نحیف دقیقا در کنار محصولات اصلی ارائه شوند. مطمئنا کودکان زیادی (و همچنین والدین زیادتری) تصویر کودکانه دانشمندان ایرانی را در حال مراقبت از گوسفند شبیه سازی شده به تصویر درهم و برهم بن تن ترجیح می دهند.
به علاوه، نیازی نیست که این کار دقیقاً در ایام شروع سال تحصیلی انجام شود. می توان این محصولات را (با حجم کمتر) در ایام تحصیلی بین فروشگاه های لوازم التحریر توزیع کرد و در ایام خاصی تبلیغ بیشتری برای این محصول انجام داد. این مسئله همچنین باعث می شود با سرمایه اولیه کمتر نیز امکان رقابت فراهم شود.
*
در این رقابت البته عامل دیگری نیز نقش آفرین است. محصولات بی فرهنگی متولی مشخصی ندارند و محصولات فرهنگی انقلاب اسلامی صدها متولی دارند و البته دقیقاً همین مسئله باعث پیشرفت محصولات ضد فرهنگ شده است. آنجا کسی اصرار چندانی ندارد که بگوید فلان چیز را من تولید کرده ام و فقط به «پول» می اندیشد و به همین دلیل بهترین راه توزیع را می یابد و بیشترین دامنه اثرگذاری را انتخاب می کند. اما در جبهه فرهنگ انقلاب، متولیان هر کدام دغدغه نام دارند و به همین دلیل فقط در فروشگاه نزدیک به خودشان توزیع می کنند که بتوانند به خوبی نظارت! کنند و آمار مربوطه نیز پر و پیمان باشد و خب البته چیزی که مهم نیست، میزان اثرگذاری و گستره توزیع است.
موسسات خصوصی و دغدغه دار نیز گویی این قاعده دولتی را ناخواسته پیگیری می کنند و توزیع شان را محدود نگه می دارند.
*
خلاصه کلام آن است که جذابیت محصولات فرهنگی هیچ کم از محصولات ضد فرهنگ ندارد و چه بسا با حضور مستمر، عرصه را بر بی فرهنگ ها تنگ کند. کیفیت تولیدشان نیز در بسیاری موارد خوب و قابل رقابت است. اما همه مسئله در نحوه توزیع است.
عنوان سال 91 ما را هدایت می کند تا با (مصرف) تولید ملی، حمایت (عملی) از کار(گر) و سرمایه (دار) ایرانی را نشان دهیم. اما چرا باید این کار را انجام داد؟
در متن زیر تلاش شده است با نگاه های مختلف، پاسخ هایی کوتاه به این سوال داده شود.
دلیل ولایت مدارانه
وقتی حضرت آقا نامی را برای سالی انتخاب می کنند، حتماً با اطلاعات دقیقی که از اوضاع کشور و بلکه جهان دارند، می دانند این نکته باید مورد توجه همه قرار بگیرد تا سریع تر به سمت آرمان ها حرکت کنیم. نام سال 91 هم از این قاعده مستثنی نیست و همین که مورد تأکید مقام معظم رهبری قرار گرفته اند، کافی است تا آن را رعایت کنیم.
دلیل عاقلانه
افزایش رونق کسب و کار به نفع همه مردم است. ولی این رونق نه با شعار، که با حمایت مردمی افزایش پیدا می کند. اگر من و شما از کارگر و سرمایه دار کشور خودمان حمایت نکنیم، چه کسی حمایت خواهد کرد؟
دلیل منطقی
اگر منطقی نگاه کنیم، در بسیاری از کالاها خرید خارجی یعنی دور ریختن پول. وقتی شما مواد خوراکی یا اقلام بهداشتی (مثل خمیردندان) یا لوازم مصرفی مثل باتری را از مارک های خارجی انتخاب می کنید یعنی محصولی را خریده اید که بعد از تولید، مدتی در مسیر بوده است تا به ایران برسد، مدت (نامعلوم) دیگری در گمرک بوده تا ترخیص شود، بعد از آن مدتی در اختیار عمده فروش و بعد از آن فروشنده بوده و حالا شما خریده ای. واضح است که از طراوت و تازگی محصول کم شده است و در مواردی (مثل باتری) در حقیقت شما پول مبارکت را برای خرید محصولی داده ای که بخشی از کارایی خود را از دست داده است.
همه انواع محصولات بی کیفیت چینی را نیز به این فهرست اضافه کنید. بعد فواید خرید محصول داخلی را نیز در کنار این مضرات بگذارید و حاصل جمع را محاسبه کنید.
دلیل اقتصادی
هر محصول وارداتی که شما در کنار خودتان می بینید (از همین مانیتوری که جلوی رویتان است تا کاغذ خارجی که کتاب هایتان روی آن چاپ شده) نیازمند یک صادرات بوده است. یعنی اگر می خواهیم چیزی وارد کنیم، نیازمند ارز هستیم و مهمترین راه ورود ارز به کشور ما، صادرات (نفتی و غیر نفتی) است. از طرف دیگر صادرات نفتی یعنی فروش اصل سرمایه و صادرات غیرنفتی یعنی فروش نتیجه سرمایه. بدیهی است که نباید به پول صادرات نفتی دل خوش کرد. یعنی حتی اگر بخواهیم واردات پایدار!! هم داشته باشیم، باید صادرات غیر نفتی را افزایش دهیم.
دلیل حسابگرانه
دو دو تا چهارتا! بچه من چند سال دیگر نیازمند کار است و من باید برای شغل آینده او سرمایه گذاری کنم، یک سرمایه گذاری بلند مدت. اگر بتوانم تعداد زیادی کارخانه را سر پا نگهدارم تا فرزند دلبندم هر گاه که نیازمند کار بود گزینه های زیادی برای انتخاب داشته باشد بهتر است. و البته این کار هزینه ای بیش از سرمایه موجود من نیاز دارد. مگر آنکه من با همه مردم کشورم مشارکت کنم و همه متعهد شویم محصولات ایرانی بخریم تا کارخانه ها به کار خود ادامه دهند و فضای کار آینده فرزندانمان را تضمین کنند.
دلیل اخلاقی
مگر نشنیده اید که چند برابر مالی که در راه خدا انفاق شود به صاحب مال بر می گردد؟ یک کالای ایرانی را که می خری، حتی اگر به نظرت کیفیت-قیمت متناسبی ندارد، نیت انفاق در راه خدا کن. بگو خدایا من به نیت رضایت تو این محصول را می خرم. خدا حتماً عوضش را خواهد داد.
دلیل دینی
خدا نمی خواهد راهی برای تسلط کافران بر مومنان وجود داشته باشد. ما توانسته ایم راه تسلط سیاسی و نظامی را مسدود کنیم. حالا نوبت بستن راه تسلط اقتصادی است. بسم الله
دلیل جهادی
یک عمری از شهدا دم زده ایم و در حمایت از رهبری شعار داده ایم؛ حالا که پای جهاد رسیده است، بهانه نیاوریم که «گران می دهند» یا «کیفیت ندارد» اولا خیلی از محصولات قیمت و کیفیت مناسبی (یا متناسبی) دارند، ثانیا اگر هم نداشته باشند باید گذاشت به پای تیر و ترکش های جهاد اقتصادی. خب جهاد بدون جانبازی و شهادت که نمی شود!!
دلیل میهن پرستانه
سرزمین آریایی ما برای رسیدن به قله های جهانی نیازمند همکاری تک تک هم میهنان وطن پرست است. اگر هر یک از ما، تولیدات هم وطن مان را بر تولیدات بیگانگان ترجیح دهیم، شرایط را برای آبادانی میهمن مان آماده کرده ایم.
دلیل تجربه گرایانه
کشور ژاپن بعد از جنگ جهانی دچار شرایط بد اقتصادی شد. راهکار خروج از آن شرایط افزایش تولیدات داخلی بود. مردم ژاپن برای آن که کشورشان را از پیچ پیشرفت بگذرانند، به خرید محصولات داخلی روی آوردند. حتی هندوانه های زرد و بی آب ژاپنی بیش از هندوانه های سرخ و آبدار خارجی (ایرانی) فروش می رفت تا کشاورز ژاپنی بتواند به کار خود ادامه دهد.
همه این پیشرفت اقتصادی ژاپن مرهون همین از خود گذشتگی مردم است. هر چند، مدتی محصولات بی کیفیت مصرف کردند و حتی عده ای با تولید بی کیفیت سعی در کسب سودهای زیاد کردند، اما در نهایت شرایط به نفع مردم تغییر کرد و حالا ژاپن همان است که می شناسید.
دلیل جامعه شناسانه
بسیاری از آسیب های اجتماعی محصول بیکاری جوانان هستند. اگر قرار باشد آسیب های اجتماعی کاهش پیدا کنند، نیازی نیست کلاس های آموزشی برگزار شود، بلکه کافی است شرایط کاری مناسب برای همگان ایجاد گردد. در نتیجه انگیزه ها تقویت می شود، خانواده ها با نشاط می ماند و آسیب های اجتماعی کاهش می یابد.
دلیل دشمن ستیزانه
دشمن قصد جدی کرده است که از ناحیه اقتصاد به ما ضربه بزند. باید در مقابل او ایستاد. نباید گذاشت از هیچ منفذی راه ضربه زدن بیابد. بهترین راه برای جلوگیری از ضربه های دشمن، خود کفایی اقتصادی است که از طریق تقویت تولید ملی به دست خواهد آمد.
دلیل رو کم کنانه
باید روی چینی ها را کم کرد که این همه محصولات بنجل می فرستند و ما هم با اشتهای فراوان همه را می خریم. اگر قرار به بنجل ساختن باشد که دست خودمان چلاق نیست. حالا که کار به اینجا رسیده است محصول با کیفیت تولید می کنیم و کالای داخلی می خریم تا به این چشم بادامی ها ثابت کنیم بهتر از آنها می توانیم.
دلیل جاهلانه
کفر آدم در می آید وقتی می بیند این کافرهای هیچ چیز نفهم پشت سر هم جنس می فرستند توی ایران. انگاری که یک بازار پیدا کرده اند به جمعیت 85 میلیون و حالا هم دارند خدایی می کنند. باید به این از خدا بی خبرها نشان داد که مسلمان ها اگر بخواهند بهتر از آنها می توانند.
دلیل کافرانه
خدا هم که وجود نداشته باشد، قیامتی هم که در کار نباشد، همه چیز هم که در همین دنیا ختم شود، باز هم راحتی آدم ها در این نیست که الان یک چیزی به جیب بزنند و بعد را بی خیال شوند. راحتی در آن است که تصمیمی بگیریم که علاوه بر تأمین موقت نیاز فعلی، شرایط را در بلند مدت اصلاح کند و جامعه را بعد از مدتی بهبود ببخشد. حالا فرض کنیم من محصول خارجی درجه یکی خریدم و امروزم را خوش گذراندم، در بلند مدت با ساختار خراب اقتصادی جامعه، من هم متضرر خواهم شد. خدا هم که وجود نداشته باشد، عقل حکم می کند سود بلند مدت را بر سود گذرا ترجیح دهم.
وقتی حضرت آقا نامی را برای سالی انتخاب می کنند، حتماً حکمتی دارد... عمل کنیم
می شنوم...
سال 91 مانند چند سال گذشته نامی اقتصادی یافت تا بدانیم این عرصه، محل جهاد است. سال گذشته مقادیر معتنابهی در مورد تولید ملی نوشته بودم که اکنون در دسترس است. اما در سال جاری من و شما چه می توانیم انجام دهیم؟
1- اولین کاری که هر انسانی در مقابل دستور ولی امر خود می تواند انجام دهد، شعر ساختن درباره آن یا شعار دادن نیست. اولین کار اجرا کردن آن دستور است. بنابراین از هم اکنون خرید کالای خارجی را جزء «اعمال قبیحه» بدانیم مگر آنکه در یافتن مشابه ایرانی اش بمانیم.
2- طبیعتاً اگر همه به بند اول عمل کنند نیازی به بندهای بعدی نیست. اما چون بعضی تصورات اشتباهی از فرمایش آقا پیدا می کنند، بر من و شما فرض است که یک رسانه تحلیل گر باشیم. نه آنکه فقط در وبلاگ خودمان بنویسیم؛ بلکه در بین فامیل و آشنا و غیره و ذلک بحث خرید کالای ایرانی را راه بیندازیم و (با مطالعات قبلی) سعی در تبیین این فرمایش حضرت آقا داشته باشیم.
3- انتشار فهرست سپید، به نظر من تبلیغی مناسب است. من سال گذشته یک بار چنین کاری انجام دادم و از نتیجه آن (در حد وسع ریز وبلاگ خودم) راضی بودم. شما هم از این ایده استفاده کنید.
4- خوب است با شرکت های تولید کننده ایرانی تماس بگیریم. که چه بشود؟ اول اینکه آنها را دلگرم کنیم و دوم آنکه پیشنهادهایی برای بهبود محصولاتشان به ایشان بدهیم. مثلا با شرکت تولید ماشین لباس شویی تماس بگیریم و از او ایجاد امکان آبکشی شرعی طبق نظر مراجع را بخواهیم. یا از گوشی جی ال ایکس تقویم شمسی و اوقات اذان را طلب کنیم. اینگونه پیشنهادها که مطابق الگوی زندگی خودمان است، به کالاهای ایرانی مزیت رقابتی خوبی در مقابل کالاهای خارجی خواهد داد.
حساس بودن نسبت به تولیدات ملی چه در هنگام خرید و چه در مواجهه با دیگران، شاه کلید موضوع است.
وقتی بحث از کالای ایرانی می شود، هر کسی با ذهنیتی از کالایی که بیشتر با آن سر و کار داشته است سخن می گوید. یکی کالای الکترونیکی خریده و ناراضی بوده و دیگری یاد شامپوهای ایرانی می افتد و راضی است. سومی یخچال خریده و برایش خوب کار کرده و جالب اینجاست که چهارمی، همان یخچال را خریده و خراب از کار در آمده است.
قبلا هم از بحث هایی که در مورد خرید کالای ایرانی هست چیزهایی نوشته بودم و همچنین نظر خودم را در مورد وظیفه مردم گفته بودم. اما آیا به راستی خریدن کالای ایرانی باعث تقویت آن می شود؟
در نگاه اول موضوع ساده است: کالای ایرانی می خریم و صاحب کارخانه سود مناسبی به دست می آورد، پس کالای خود را تقویت می کند و اشتغال را گسترش می دهد.
اما اگر کمی بیشتر بیاندیشیم، نکته دیگری نیز در میان است: کالای کم کیفیت ایرانی می خریم به این امید که کارخانه دار با سودی که به دست می آورد، کار خود را تقویت کند و کالایی با کیفیت تولید کند، اما همان سودی که به جیب او سرازیر می شود نتیجه عکس می دهد. صاحب کارخانه می گوید: «حالا که مردم این کیفیت را می خرند، چرا هزینه بی جا کنم و کیفیت را بالا ببرم.»
حالا خریدن کالای کم کیفیت باعث تقویت آن است یا نخریدنش؟
*
بدون شک پاسخ این سوال را نمی توان به شیوه کنکور، یکی از دو گزینه دانست و اگر مجبور شویم، گزینه «هر دو مورد» پاسخ صحیح تری خواهد بود.
برای تعیین دقیق این پاسخ باید بر روی مصادیق صحبت کرد. گاهی کارخانه ای مانند ایران خودرو، دولتی است و هیچ اهمیتی به کیفیت نمی دهد و این بی توجهی را ثابت کرده است. شاید -اگر زورمان برسد- بهترین برخورد با این کارخانه ها که نام کالای ایرانی را خراب می کنند، بی رحمانه ترین برخورد باشد.
اما کارخانه دیگری مثل پاکشوما که ماشین لباسشویی تولید می کند و هر چند آهسته، ولی پیوسته به دنبال ارتقای کیفیت محصولات است. این کارخانه را باید با خریدن محصولاتش تقویت کرد. از این قبیل است بسیاری محصولات دیگری که در رقابت ناجوانمردانه ای با تکنولوژی خارجی هستند و ما باید آتش تهیه این رقابت را برایشان فراهم کنیم (بشمار بعضی کارخانه های یخچال فریزر و شیرآلات و تلویزیون و غیره و ذلک را). (ببینید)
در این میان، دو دسته کالای دیگر هستند که موضوعی متفاوت دارند. یکی کالاهایی که واقعاً هیچ از نمونه های خارجی کم ندارند -شاید به جز ضعف در بسته بندی- و اطمینان مصرف کننده ایرانی به آن بسیار بیشتر است، از قبیل محصولات بهداشتی و خوراکی که شخصاً توصیه می کنم هیچ مدل خارجی از مواد خوراکی و بهداشتی را استفاده نکنید. (دیدید)
و دسته چهارم محصولات، آنهایی هستند که ما اطلاعی از سابقه و اهداف و خط مشی آنها نداریم. الان به مغازه رفته ایم و برای اولین بار، یک محصول ایرانی می بینیم. این کارخانه طبیعتاً جزء یکی از دسته های پیش گفته است، اما ما نمی دانیم کدام یک است. پیشنهاد می کنم این موارد را با خوشبینی سپری کنید و تا جایی که ممکن است، کالای ایرانی را بر نمونه خارجی ترجیح دهید.
*
اگر جهاد نظامی، گذشتن از جان می خواست،
و اگر ما دائم در انتظار شهادت هستیم...
در جهاد اقتصادی از مال خود به نفع اقتصاد کشور بگذریم و ثابت کنیم که از جان هم خواهیم گذشت(+).
قبلاً سه سوال پرسیدم و حالا قصد دارم به سوال اول آن (که پاسخی واضح دارد) جواب دهم.
حمایت از کالای داخلی وظیفه کیست؟ دولت یا مردم؟
عده ای وقتی موضوع خرید کالای ایرانی مطرح می شود، دلیل می آورند که اصولاً حمایت از تولید کننده، وظیفه دولت است نه ملت. علت هم این است که اگر تولید کننده بتواند فارغ از دغدغه ادارات و اصناف رنگارنگ و جوراجور، به تولید بیاندیشد و هزینه های سربار سیستم اداری حکومت (اعم از هزینه های رسمی و غیر رسمی!!) از دوش او برداشته شود، هیچ نیازی به حمایت مصرف کننده های خرده پا ندارد و خودش می تواند گلیم خود را از آب بیرون بکشد. نتیجه طبیعی این استدلال آن است که هنگام خرید توجهی به کشور سازنده نکنیم و فارغ البال! نسبت کیفیت و قیمت را بسنجیم و انتخاب نهایی را انجام دهیم.
اما این استدلال تا چه اندازه درست است؟
به نظر نگارنده، قطعاً دولت وظایف زیادی در زمینه حمایت از تولید کنندگان دارد و از این وظایف گریزی نخواهد داشت؛ اما هر چقدر این وظایف روی زمین مانده باشند، باعث نمی شوند که مردم وظایف خود را فراموش کنند.
اگر تولید کننده ای از فروش محصولات با کیفیت خود مطمئن باشد، با خیالی آسوده تر هزینه های اولیه این تولید را متحمل می شود، و اگر این اطمینان وجود نداشته باشد، هر چقدر که فرآیند اداری شروع تولید تسهیل شود منجر به افزایش چشمگیر تولید نخواهد شد.
آنچه میزان تولید کالای الف را بالا می برد، نه اخذ آسان مجوز تولید که خریدار انبوه آن است و حالا شما به جای کلمه الف، بگذارید ایرانی.
***
همین پاسخ به نظر خودم ساده را دوستانی نمی پذیرند و رد می کنند. دلیل آن شاید سوالات دیگری باشد که در ادامه این سوال مطرح می شود + و پیچیدگی مسئله را بالا می برد.
در همین رابطه، پیشنهاد می شود +
دیروز سرکار خانم کتاب آشپزی (بیش از 49 نوع آش و آبگوشت) ساناز سمیعی را خرید، دیدم صفحه اولش نوشته اند:
ایرانی آباد و سربلند با مصرف کالای ایرانی
آیا می دانید با مصرف یک کالای خارجی، چند کارگر ایرانی بیکار می شوند؟
ما نیز کاغذ ایرانی مصرف می کنیم.
بسیار لذت بردم و خواستم از انتشارات دکتر باهر به خاطر این حرکت زیبا تشکر کنم.
تفاوت این دو جمله، در مبنای انتخاب کالاست. آیا حمایت از کالای داخلی وظیفه مردم است و باید هر جنس تولید داخلی را با اغماض در مورد کیفیت و قیمت آن خرید؟ یا اینکه اصولاً حمایت از تولیدات وطنی وظیفه ما نیست و دولت باید شرایط را برایشان تسهیل کند، پس جهانی!! بیندیش و هر چیزی را که بهتر بود بخر.
سوالی اساسی تر: «آیا باید از کالای ضعیف حمایت کنیم تا قوی شود یا با آن قهر کنیم تا بفهمد که کالای قوی مشتری دارد؟» یعنی اگر کالای ایرانی در رقابت با نمونه های خارجی ضعیف باشد، خریدن ما باعث تقویت مالی کارخانه و در نتیجه افزایش کیفیت کالا می شود یا نشانه ای می شود برای صاحب کارخانه که «با همین کیفیت هم فروش می رود و دلیلی برای افزایش کیفیت وجود ندارد»؟
و سوال آخر اینکه آیا تفاوتی بین انواع تولیدات داخلی از نظر میزان حمایت وجود ندارد؟ مثلاً تولیدات دولتی که نمونه پربحث آن خودروها هستند باید به میزان تولیدات غیردولتی از حمایت مصرف کننده ها برخوردار شوند؟ از طرفی مدیریت ناکارآمد دولتی بر بنگاه های اقتصادی، افزایش قیمت تمام شده را به دنبال دارد و از طرف دیگر پشت سر این کارخانه دولتی، شرکت های خصوصی فراوانی مشغول فعالیت هستند.
یا در یک تقسیم بندی دیگر، آیا باید از «کالاهایی با استفاده طولانی یا آنهایی که با سلامتی مردم در ارتباطند» و «کالاهایی معمولی تر» یکسان حمایت شود؟
آیا در بین این راه ها، راه میانه ای وجود دارد؟ مرز آن راه کجاست؟