پرهنگ

مدیریت فرهنگ، با نرم افزار و گزارش و جلسه!

پرهنگ

مدیریت فرهنگ، با نرم افزار و گزارش و جلسه!

پرهنگ

دغدغه اصلی پرهنگ، فرهنگ است. اما به سیاست، اقتصاد، جامعه و... هم سرک می‌کشد.
پرهنگ بیشتر از نوشته‌های خودم پر شده است، هر چند از نوشته‌های دیگران نیز خالی نیست.
ارادتمند؛ علی اصغر جوشقان‌نژاد

تاريخ پرهنگ
آخرین نظرات
عضوی از راز دل

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حق» ثبت شده است

پسرک، سن و سال زیادی نداشت اما قدش بلند بود. زورش هم نسبت به هم هیکل هایش بد نبود. توی استخر که بودیم، دستش را بی هوا تکان داد و خورد به سر یک پسر ریز جثه ی غریبه.

پسر مضروب، سی چهل ثانیه غرولند کرد و گریه ی مختصری و تمام. اما این غرولند کوتاه، مثل آتش چاشنی بود که انفجار بزرگتری را در پی داشت. پدر مضروب، از آن هوچی گرها بود. آمد به داد و هوار که پسرم را ناکار کرده اید. من تازه از این جا متوجه ماجرا شدم. دیدم توی استخر بابای گنده با این پسرک فامیل ما دست به یقه! شده اند، حال آنکه خود مضروب در گوشه استخر دنباله بازی اش را گرفته و گویی هیچ اتفاقی برایش نیفتاده است.

به نظر می آمد پدر مضروب، با هیجان و حرارت سعی دارد چیزی تلکه کند. اصرار داشت که کارت شناسایی معتبری از ما گرو نگه دارد و فردا پسرش را برای آزمایش های مختلف ببرد که مطمئن شود اتفاقی نیفتاده است. هزینه ی آزمایش ها را هم به طور طبیعی بر عهده ما می دانست. من هم به عنوان بزرگ تر فامیل حاضر در استخر، در مقام دفاع از آن پسرک بلند قد در آمدم.

بابای قصه ی ما پای 110 را هم وسط کشید. شنا را تمام کردیم و از استخر بیرون آمدیم. ماجرایی کوچک و جزئی با دخالت کودکانه ی بزرگ ترها جدی شده بود.

نیروی انتظامی آمد و من هم تمام قد از پسرک بلند قد فامیل دفاع کردم. این دفاع تا آنجا پیش رفت که مامور نیروی انتظامی تهدیدم کرد و تفهیم نمود که «بابای مضروب از نظر قانونی حق دارد. پسرش ممکن است آسیب دیده باشد و نگرانی اش -هر چند به نظر شخصی مان بی جاست- اما از نظر قانونی مورد توجه است»

*

آن ماجرا با نرم شدن لحن صحبت من و دادن یک شماره تماس جهت اطمینان پدر مضروب تمام شد. بابای دل نگران هم هیچ گاه از پشت تلفن طرف صحبت من قرار نگرفت. اما یک نکته ته دل من ماند و هنوز هم که هنوز است (بعد از چند سال) روانم را می آزارد:

من آن روز در دفاع از پسرک بلند قد فامیل، زیاده روی کردم و حدود حق را زیر پا گذاشتم. حتی جایی که آن پدر حق داشت (نه فقط حق قانونی، حق شرعی را هم مد نظر دارم) آن جا هم حق را به او ندادم تا کم نیاورده باشم.

حالا این مسئله به کنار، نکته ای دردناک تر هم برایم وجود دارد. در تمام این ماجرا، این پسر و برادرش شاهد رفتار من بودند و ممکن است از حق گریزی من الگو گرفته باشند. ممکن است یاد گرفته باشند برای کم نیاوردن، می توانند حق را دست کم بگیرند.

خدایا توبه...

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۱:۵۸
علی اصغر جوشقان نژاد

سریال ستایش تمام شد و قانون گریزی را در ذهن جمعی از مردم ایران، زیبا و دوست داشتنی نشان داد.

1- شخصیت اصلی داستان که دوست داشتنی هم بود، در تمام طول داستان در حال فرار از قانون بود. از نظر شرعی و قانونی او خلاف کار بود، ولی ماه ها مردم ایران برایش دل سوزاندند و دعا کردند که بتواند از شر قانون خلاص شود.

2- شخصیت منفی و منفور داستان هم در نقطه مقابل همین دل سوزاندن است. هر چقدر که او بد باشد، ولی حق شرعی و قانونی او بوده که نوه ها را داشته باشد. اما چون پولدار است، آدم بدی است و چون آدم بدی است، باید حقوق قانونی و شرعی اش را هم از او دریغ کرد.

3- حالا این وسط، همه آنهایی که جای ستایش را به مجریان قانون گفته اند، آدم فروش هستند و همه پلیس ها، آدم بد! در مقابل، معتادی که به کمک قانون گریزان می آید، در امتحان الهی پیروز شده است.

4- در ابتدای داستان، برادر ستایش به دنبال فرار از قانون بود. او برای فرار از سربازی در دوران دفاع مقدس، حاضر به فرار از ایران شد و دل ما برایش تپید تا بلکه بتواند فرار کند؛ که نشد. حالا این دلسوزی ما، چه نسبتی با علاقه مان به شهدایی دارد که در همان زمان به سمت مرزهای عراق حرکت می کردند، والله عالم.

5- مرزداران ایران بسیار آدم های ظالمی هستند که باعث مرگ برادر ستایش شدند. خب مگر چه اشکالی داشت که یک جوان ترسو و قانون گریز (که حالا ما به او علاقه مند شده ایم) به صورت قاچاق از مرز می گذشت؟

6- راستی! قاچاق چی ای که کمک کرد تا برادر ستایش را از مرز رد کند هم آدم خوش قول، دوست داشتنی و قابل اعتمادی بود!

7- شوهر ستایش، برای ازدواج با دختر دلخواهش، قید پدر و مادر را زد. این درس مهمی است که جوانان امروز ما سخت نیازمند آن هستند!!! البته این ماجرا ریشه در اعماق خانوادگی این فیلم داشته است. در انتهای داستان دانستیم که مادر ستایش هم دقیقاً همین خلاف را مرتکب شده بود.

8- ترجیع بند سریال ها و فیلم های مذهبی و غیر مذهبی ما هم که دوستی آشکار و پنهان دختران و پسران با هم است. ستایش، آن موقع که با شوهر آینده اش نامحرم بود، با خیالی آسوده به خانه آنها می رفت و شوهر آینده اش چه کار خوبی می کرد که دختر نامحرم را در اتاقش (در گوشه باغ) راه می داد و گاهی با او خلوت می کرد. و چه خوب تر که از پدر و مادرش پنهان می کرد.

ممکن است مسئولین بفرمایند که با فلان جمله و سکانس و دکور و غیره و ذلک نشان داده ایم که این کارها چقدر بد بوده اند. اما این ها اصلاً مهم نیست، مهم آن اثری است که روی مخاطب این فیلم گذاشته شد.

حالا هی سخنرانی کنید که مردم قانون را، حتی اگر به ضرر آنها بود بپذیرند... هی در فضیلت عدالت حرف بزنید... هی آرمان های انقلاب را شعار بدهید... هی تخلف از آرمان ها را فیلم کنید...

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۰ ، ۰۷:۲۳
علی اصغر جوشقان نژاد