وقتی بحث از کالای ایرانی می شود، هر کسی با ذهنیتی از کالایی که بیشتر با آن سر و کار داشته است سخن می گوید. یکی کالای الکترونیکی خریده و ناراضی بوده و دیگری یاد شامپوهای ایرانی می افتد و راضی است. سومی یخچال خریده و برایش خوب کار کرده و جالب اینجاست که چهارمی، همان یخچال را خریده و خراب از کار در آمده است.
قبلا هم از بحث هایی که در مورد خرید کالای ایرانی هست چیزهایی نوشته بودم و همچنین نظر خودم را در مورد وظیفه مردم گفته بودم. اما آیا به راستی خریدن کالای ایرانی باعث تقویت آن می شود؟
در نگاه اول موضوع ساده است: کالای ایرانی می خریم و صاحب کارخانه سود مناسبی به دست می آورد، پس کالای خود را تقویت می کند و اشتغال را گسترش می دهد.
اما اگر کمی بیشتر بیاندیشیم، نکته دیگری نیز در میان است: کالای کم کیفیت ایرانی می خریم به این امید که کارخانه دار با سودی که به دست می آورد، کار خود را تقویت کند و کالایی با کیفیت تولید کند، اما همان سودی که به جیب او سرازیر می شود نتیجه عکس می دهد. صاحب کارخانه می گوید: «حالا که مردم این کیفیت را می خرند، چرا هزینه بی جا کنم و کیفیت را بالا ببرم.»
حالا خریدن کالای کم کیفیت باعث تقویت آن است یا نخریدنش؟
*
بدون شک پاسخ این سوال را نمی توان به شیوه کنکور، یکی از دو گزینه دانست و اگر مجبور شویم، گزینه «هر دو مورد» پاسخ صحیح تری خواهد بود.
برای تعیین دقیق این پاسخ باید بر روی مصادیق صحبت کرد. گاهی کارخانه ای مانند ایران خودرو، دولتی است و هیچ اهمیتی به کیفیت نمی دهد و این بی توجهی را ثابت کرده است. شاید -اگر زورمان برسد- بهترین برخورد با این کارخانه ها که نام کالای ایرانی را خراب می کنند، بی رحمانه ترین برخورد باشد.
اما کارخانه دیگری مثل پاکشوما که ماشین لباسشویی تولید می کند و هر چند آهسته، ولی پیوسته به دنبال ارتقای کیفیت محصولات است. این کارخانه را باید با خریدن محصولاتش تقویت کرد. از این قبیل است بسیاری محصولات دیگری که در رقابت ناجوانمردانه ای با تکنولوژی خارجی هستند و ما باید آتش تهیه این رقابت را برایشان فراهم کنیم (بشمار بعضی کارخانه های یخچال فریزر و شیرآلات و تلویزیون و غیره و ذلک را). (ببینید)
در این میان، دو دسته کالای دیگر هستند که موضوعی متفاوت دارند. یکی کالاهایی که واقعاً هیچ از نمونه های خارجی کم ندارند -شاید به جز ضعف در بسته بندی- و اطمینان مصرف کننده ایرانی به آن بسیار بیشتر است، از قبیل محصولات بهداشتی و خوراکی که شخصاً توصیه می کنم هیچ مدل خارجی از مواد خوراکی و بهداشتی را استفاده نکنید. (دیدید)
و دسته چهارم محصولات، آنهایی هستند که ما اطلاعی از سابقه و اهداف و خط مشی آنها نداریم. الان به مغازه رفته ایم و برای اولین بار، یک محصول ایرانی می بینیم. این کارخانه طبیعتاً جزء یکی از دسته های پیش گفته است، اما ما نمی دانیم کدام یک است. پیشنهاد می کنم این موارد را با خوشبینی سپری کنید و تا جایی که ممکن است، کالای ایرانی را بر نمونه خارجی ترجیح دهید.
*
اگر جهاد نظامی، گذشتن از جان می خواست،
و اگر ما دائم در انتظار شهادت هستیم...
در جهاد اقتصادی از مال خود به نفع اقتصاد کشور بگذریم و ثابت کنیم که از جان هم خواهیم گذشت(+).
قبلاً سه سوال پرسیدم و حالا قصد دارم به سوال اول آن (که پاسخی واضح دارد) جواب دهم.
حمایت از کالای داخلی وظیفه کیست؟ دولت یا مردم؟
عده ای وقتی موضوع خرید کالای ایرانی مطرح می شود، دلیل می آورند که اصولاً حمایت از تولید کننده، وظیفه دولت است نه ملت. علت هم این است که اگر تولید کننده بتواند فارغ از دغدغه ادارات و اصناف رنگارنگ و جوراجور، به تولید بیاندیشد و هزینه های سربار سیستم اداری حکومت (اعم از هزینه های رسمی و غیر رسمی!!) از دوش او برداشته شود، هیچ نیازی به حمایت مصرف کننده های خرده پا ندارد و خودش می تواند گلیم خود را از آب بیرون بکشد. نتیجه طبیعی این استدلال آن است که هنگام خرید توجهی به کشور سازنده نکنیم و فارغ البال! نسبت کیفیت و قیمت را بسنجیم و انتخاب نهایی را انجام دهیم.
اما این استدلال تا چه اندازه درست است؟
به نظر نگارنده، قطعاً دولت وظایف زیادی در زمینه حمایت از تولید کنندگان دارد و از این وظایف گریزی نخواهد داشت؛ اما هر چقدر این وظایف روی زمین مانده باشند، باعث نمی شوند که مردم وظایف خود را فراموش کنند.
اگر تولید کننده ای از فروش محصولات با کیفیت خود مطمئن باشد، با خیالی آسوده تر هزینه های اولیه این تولید را متحمل می شود، و اگر این اطمینان وجود نداشته باشد، هر چقدر که فرآیند اداری شروع تولید تسهیل شود منجر به افزایش چشمگیر تولید نخواهد شد.
آنچه میزان تولید کالای الف را بالا می برد، نه اخذ آسان مجوز تولید که خریدار انبوه آن است و حالا شما به جای کلمه الف، بگذارید ایرانی.
***
همین پاسخ به نظر خودم ساده را دوستانی نمی پذیرند و رد می کنند. دلیل آن شاید سوالات دیگری باشد که در ادامه این سوال مطرح می شود + و پیچیدگی مسئله را بالا می برد.
در همین رابطه، پیشنهاد می شود +
دیروز سرکار خانم کتاب آشپزی (بیش از 49 نوع آش و آبگوشت) ساناز سمیعی را خرید، دیدم صفحه اولش نوشته اند:
ایرانی آباد و سربلند با مصرف کالای ایرانی
آیا می دانید با مصرف یک کالای خارجی، چند کارگر ایرانی بیکار می شوند؟
ما نیز کاغذ ایرانی مصرف می کنیم.
بسیار لذت بردم و خواستم از انتشارات دکتر باهر به خاطر این حرکت زیبا تشکر کنم.
تفاوت این دو جمله، در مبنای انتخاب کالاست. آیا حمایت از کالای داخلی وظیفه مردم است و باید هر جنس تولید داخلی را با اغماض در مورد کیفیت و قیمت آن خرید؟ یا اینکه اصولاً حمایت از تولیدات وطنی وظیفه ما نیست و دولت باید شرایط را برایشان تسهیل کند، پس جهانی!! بیندیش و هر چیزی را که بهتر بود بخر.
سوالی اساسی تر: «آیا باید از کالای ضعیف حمایت کنیم تا قوی شود یا با آن قهر کنیم تا بفهمد که کالای قوی مشتری دارد؟» یعنی اگر کالای ایرانی در رقابت با نمونه های خارجی ضعیف باشد، خریدن ما باعث تقویت مالی کارخانه و در نتیجه افزایش کیفیت کالا می شود یا نشانه ای می شود برای صاحب کارخانه که «با همین کیفیت هم فروش می رود و دلیلی برای افزایش کیفیت وجود ندارد»؟
و سوال آخر اینکه آیا تفاوتی بین انواع تولیدات داخلی از نظر میزان حمایت وجود ندارد؟ مثلاً تولیدات دولتی که نمونه پربحث آن خودروها هستند باید به میزان تولیدات غیردولتی از حمایت مصرف کننده ها برخوردار شوند؟ از طرفی مدیریت ناکارآمد دولتی بر بنگاه های اقتصادی، افزایش قیمت تمام شده را به دنبال دارد و از طرف دیگر پشت سر این کارخانه دولتی، شرکت های خصوصی فراوانی مشغول فعالیت هستند.
یا در یک تقسیم بندی دیگر، آیا باید از «کالاهایی با استفاده طولانی یا آنهایی که با سلامتی مردم در ارتباطند» و «کالاهایی معمولی تر» یکسان حمایت شود؟
آیا در بین این راه ها، راه میانه ای وجود دارد؟ مرز آن راه کجاست؟
سریال ستایش تمام شد و قانون گریزی را در ذهن جمعی از مردم ایران، زیبا و دوست داشتنی نشان داد.
1- شخصیت اصلی داستان که دوست داشتنی هم بود، در تمام طول داستان در حال فرار از قانون بود. از نظر شرعی و قانونی او خلاف کار بود، ولی ماه ها مردم ایران برایش دل سوزاندند و دعا کردند که بتواند از شر قانون خلاص شود.
2- شخصیت منفی و منفور داستان هم در نقطه مقابل همین دل سوزاندن است. هر چقدر که او بد باشد، ولی حق شرعی و قانونی او بوده که نوه ها را داشته باشد. اما چون پولدار است، آدم بدی است و چون آدم بدی است، باید حقوق قانونی و شرعی اش را هم از او دریغ کرد.
3- حالا این وسط، همه آنهایی که جای ستایش را به مجریان قانون گفته اند، آدم فروش هستند و همه پلیس ها، آدم بد! در مقابل، معتادی که به کمک قانون گریزان می آید، در امتحان الهی پیروز شده است.
4- در ابتدای داستان، برادر ستایش به دنبال فرار از قانون بود. او برای فرار از سربازی در دوران دفاع مقدس، حاضر به فرار از ایران شد و دل ما برایش تپید تا بلکه بتواند فرار کند؛ که نشد. حالا این دلسوزی ما، چه نسبتی با علاقه مان به شهدایی دارد که در همان زمان به سمت مرزهای عراق حرکت می کردند، والله عالم.
5- مرزداران ایران بسیار آدم های ظالمی هستند که باعث مرگ برادر ستایش شدند. خب مگر چه اشکالی داشت که یک جوان ترسو و قانون گریز (که حالا ما به او علاقه مند شده ایم) به صورت قاچاق از مرز می گذشت؟
6- راستی! قاچاق چی ای که کمک کرد تا برادر ستایش را از مرز رد کند هم آدم خوش قول، دوست داشتنی و قابل اعتمادی بود!
7- شوهر ستایش، برای ازدواج با دختر دلخواهش، قید پدر و مادر را زد. این درس مهمی است که جوانان امروز ما سخت نیازمند آن هستند!!! البته این ماجرا ریشه در اعماق خانوادگی این فیلم داشته است. در انتهای داستان دانستیم که مادر ستایش هم دقیقاً همین خلاف را مرتکب شده بود.
8- ترجیع بند سریال ها و فیلم های مذهبی و غیر مذهبی ما هم که دوستی آشکار و پنهان دختران و پسران با هم است. ستایش، آن موقع که با شوهر آینده اش نامحرم بود، با خیالی آسوده به خانه آنها می رفت و شوهر آینده اش چه کار خوبی می کرد که دختر نامحرم را در اتاقش (در گوشه باغ) راه می داد و گاهی با او خلوت می کرد. و چه خوب تر که از پدر و مادرش پنهان می کرد.
ممکن است مسئولین بفرمایند که با فلان جمله و سکانس و دکور و غیره و ذلک نشان داده ایم که این کارها چقدر بد بوده اند. اما این ها اصلاً مهم نیست، مهم آن اثری است که روی مخاطب این فیلم گذاشته شد.
حالا هی سخنرانی کنید که مردم قانون را، حتی اگر به ضرر آنها بود بپذیرند... هی در فضیلت عدالت حرف بزنید... هی آرمان های انقلاب را شعار بدهید... هی تخلف از آرمان ها را فیلم کنید...
هواپیما در میانه بیابان سقوط کرد و خلبان با کمک چتر نجات، جان به در برد. از شدت آفتاب بیابان، بسیار تشنه شد و رو به مرگ افتاد. ناگهان در دوردست بیابان کسی را دید که بساطی به پا کرده است.
کشان کشان خود را به او رساند. دید که در میانه بیابان، کسی به فروش کت و شلوار مشغول است!! از او تقاضای آب کرد. فروشنده گفت: «فقط کت و شلوار از من بخواه» هر چه خلبان بیشتر اصرار کرد، کمتر نتیجه گرفت. در آخر، فروشنده بالای کوهی را نشان داد و گفت «آنجا آب پیدا می شود»
خلبان که امید نداشت با آن همه تشنگی به بالای کوه برسد، نا امید حرکت کرد و بعد از مدتی افتان و خیزان به آنجا رسید و با تعجب دید همه نوع نوشیدنی مهیا شده است. بسیار خوشحال شد و رفت تا جرعه آبی بستاند و رفع تشنگی کند. اما...
رفت تا جرعه آبی بستاند و رفع تشنگی کند، اما صاحب آنجا تابلویی را با انگشت نشان او داد که نوشته بود:
«نوشیدنی بدون کت و شلوار داده نمی شود، اصرار نفرمایید.»
*کت و شلوار همراه داشته باشید که در تشنگی قیامت فقط کت و شلوار به کارتان خواهد آمد.
کت: وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِکَ خَیْرٌ (سوره اعراف، آیه 26)
شلوار: هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُم وَ انتُم لِبَاسٌ لَّهُنَّ (سوره بقره، آیه 187)
**
امانتداری: از سخنان حجت الاسلام نقویان در مراسم هلهله فرشتگان (جشن سالروز ازدواج حضرت امیر و حضرت زهرا)- قم- 7/8/90
یک بوق زدن ساده -یعنی فشردن انگشت روی شاسی بوق- می تواند 5 حکم داشته باشد:
1- ممکن است بوق زدن مان مباح باشد، مثل وقتی که کسی جلوی ما توقف کرده و ما با یک بوق کوتاه او را به حرکت کردن دعوت می کنیم.
2- همین بوق می تواند مستحب باشد، مثل وقتی که برای آشنایی بوق می زنیم و از طریق این صدای نخراشیده، سلام می کنیم.
3- جایی که می توانیم کمی صبر کنیم تا مسیر باز شود و ما از روی عجله یا بی حوصلگی بوق می زنیم، احتمالاً کار مکروهی انجام داده ایم.
4- بوق حرام هم جایی است که بوق زدن ممنوع است و این خلاف قانون، حرام هم هست. یا مثلاً جایی خاص با نیتی خاص (+) هم می تواند در حرام شدن بوقندگی ما موثر باشد.
5- اما فکر می کنید چه موقعی بوق زدن واجب است؟ وقتی که حکم نهی از منکر پیدا کند!! اگر راننده خلافکاری ببینیم و به نشانه اعتراض برایش بوق بزنیم، گویی که نهی از منکر لسانی کرده ایم. همان ثواب را خواهد داشت. چه بسا که بوق نزدنش هم، همان گناه را...
«... و ما اعمال البر کلها و الجهاد فی سبیل الله عندالامر بالمعروف والنهی عن المنکر الا کنفثة فی بحر لجّی.»
تمام اعمال نیکو و جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهی از منکر مانند نمی اندک در مقابل دریاست
حکمت 366 نهج البلاغه
چقدر در مورد احکام کاری که می کنیم، تحقیق کرده ایم؟ مخصوصاً فعالیت های مالی...